باقر خان سالار ملّي
او قبل از مشروطيت بنّا بود. پس از مشروطيت مجاهد شد. رياست مجاهدين محله خيابان (خيابان يكي از محلات قديمي تبريز است مشتمل بر بخشهاي واقع در جنوب رودخانه آجي در شرق شهر كه تا جنوب شرقي نيز ميرسيد)، تبريز به دست او افتاد. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ايالتي مانند ستارخان دست به اسلحه برد و با قشون دولتي كه تبريز را در محاصره داشت جنگ كرد. امّا پس از اوّلين شكست كه از قشون دولتي خورد، سست شده در صدد تسليم برآمد. تا كار ستّارخان كه در اميرخيز، محله ديگر تبريز، با دولتيان جنگ ميكرد قوت گرفت، وي نيز سستي را از خود دور ساخته بار ديگر به جنگ با قشون دولتي پرداخت. در اثر همكاري او با ستّارخان كار مشروطهطلبان پيشرفت كرد و تبريز از فشار محاصره راحت شد. انجمن ايالتي تبريز باقرخان را به لقب سالار ملي ملقب ساخت، و از او تقدير كرد و آوازه اشتهارش در سراسر ايران پيچيد.
چنانكه در تواريخ مشروطيت نوشتهاند، در اثر مجاهدت ستّارخان و باقرخان مشروطيّت نجات يافت. اما خود تبريز ديري نگذشت كه به دست قشون روس افتاد. سالار ملي و سردار ملي در تبريز نماندند و به تهران حركت كردند. يك استقبال شاهانه از اين دو مجاهد شجاع از طرف دولت مشروطه به عمل آمد.
باقرخان در تهران منزوي ميزيست تا قضيه مهاجرت پيش آمد. او ديگر در تهران درنگ نكرد و دنبال مهاجرين رفت. شبي در نزديكي قصر شيرين عدهاي از اكراد بر سر او و رفقايش ريختند و سرشان را بريدند. (مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از ياران و همراهانش در محرم ۱۳۳۵ قمري / آبان ۱۲۹۵ خورشيدي به دست يكي از اشرار معروف اكراد قصرشيرين به نام محمد امين طالباني به قصد تصاحب اسب و وسائل مهمانان خود، صورت گرفت.)
باقرخان بر خلاف ستّارخان كه شيخي بود، از متشرعه بود. از علماي مخالف مشروطيت كه متشرعه بودند جانبداري ميكرد و به آنها احترام ميگذاشت. با ستارخان رقابت داشت و ميگفت: مرد آن نيست كه در اميرخيز جنگ كند. مرد منم كه در ساريداغ با قشون دولتي جنگ كردهام. (علي رغم اين سخن اين دو بزرگوار دو بازوي قوي و شكست ناپذير انقلاب مشروطيت بودند)
در هر حال سالار ملّي مردي جسور و ساده بود. حق بزرگي به گردن مشروطيت ايران دارد. او و ستارخان براي مشروطيت با قواي دولتي به جنگ برخواستند و موفق شدند. اين دو نفر از توده برخاسته بودند، در سخت ترين ايام با اتكاء به توده تبريز با شاه مستبد مبارزه كرده بودند؛ يك حركت و نهضت ملي را رهبري كرده بودند، مسلمان بودند و به مشروطيت ايمان داشتند. اين بود كه به آساني قهرمان ملت شناخته شدند.
دمكراتهاي آذربايجان كه نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطيت و مكمل آن و خود را وارث سنن مجاهدين آن دوره ميدانستند، مجسمه باقر خان را در ميدان شهرداري تبريز تصب كردند. در ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۵ پس از سقوط پيشهوري مردم تحت تأثير احساسات آن مجسمه را كه اثر دمكراتها بود برانداختند. از اين عمل معلوم ميشود كه نهضت پيشه وري چقدر به ضرر مشروطيت و آزادي و اين قبيل معاني بودهاست.
داماد باقر خان سرتيپ هاشمي است كه فرمانده قواي دولتي مأمور آذربايجان بود كه در طي جنگي مختصر قواي دمكراتها را در قافلانكوه مغلوب كرد و در ميدان جنگ به درجه سرتيپي نايل آمد.
تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...