تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...

آزربايجان ...................................... ياشاسين

 

آزربايجان ...................................... ياشاسين

 

Tiraxtorfans.Com. دست هايمان حلقه دور همديگر دوشادوش هم ايستاده ايم و نظاره گر ارتش سرخ آزربايجان در استاديوم آزادي تهران هستيم. باورمان نمي شود كه اين ماييم اينگونه باشكوه و پر صلابت دژ سرخابي ها را فتح كرده ايم و مهر تاييد اين فتح همانا نگاه هاي مات و مبهوت مركزنشينان است.

 

از آن روز به بعد است كه تيراختور ديگر يك تيم فوتبال صرف براي آنهايي كه خود را به خواب زده اند نيست فراتر از يك تيم فوتبال مي شويم و مرزهاي باورهاي غلط آنان را در مي نورديم.

 

ارتش سرخ آزربايجان روزهاي خوب و بد، تلخ و شيرين را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذارد. در اين ميان شخصيت ها و كاراكترها يكي پس از ديگري مي آيند و ميروند اما تنها چيز ماندگار كه هرگز نمي رود نام تيراختور بر روي پرچم هاي قرمز رنگي است كه در دستان كودكان اين ديار هميشه در اهتزاز است.

 

خرداد 90 فرا مي رسد و به يك باره خبري مي رسد كه همگي را در بهت فرو مي برد،  

سه جلسه محروميت بازيهاي خانگي تيراختور!

همه مات و مبهوت خبر را براي همديگر نقل قول مي كنند و در اين ميان بمب نقل و انتقال فصل نيز منفجر مي شود و جاسم كرار به استقلال مي پيوندد و از پس وي يكي پس از ديگري مي روند روزها مي گذرد و بازار شايعات داغ و بازار حقايق بي فروغ و كساد. تا اينكه:

 

امير قلعه نوعي سرمربي تراكتورسازي شد!

 

ژنرال مي آيد و ارتش از وي استقبال مي كند. وي خرسند از اين استقبال با چنان شور و شوقي كارش را شروع مي كند كه همه تلخي، سه جلسه محروميت به فراموشي سپرده مي شود.

 

با شروع خريد بازيكن، دوباره دستهاي پشت پرده و شمشيرهاي آخته به بيرون كشيده مي شود و رودرروي محبوب آزربايجان صف آرايي مي كنند.

 

هر روز شاهد قهر و آشتي هاي فراواني مي شويم كه از جانب مديرعامل و سرمربي و بازيكن و... تيتير اول روزنامه هاي ورزشي و غير ورزشي ايران مي گردد و دست آخر نامه عاشقانه دفاع تيم آبي پايتخت كه در ملودرامي وصف ناشدني با هواداران تيمش ( همان هايي كه اين آقا بعد از بازي راه آهن به آنها توپيده بود كه استقلال 30 ميليون طرفدار دارد! چرا تعدادشان انقدر كم است؟؟؟) حرف از جدايي اجباري مي زند و اينكه تنها براي يكسال از آنها جدا شده و سال بعد با اميرخان به استقلال بر مي گردد!!!

 

اينجاست كه هوادار تيراختور آزربايجان با يك علامت سوال بزرگ مواجه مي شود:

 

آيا تيراختور، عشق را از اين چنين انسانهايي گدايي مي كند؟؟؟

 

و دست آخر امروز خبري به خبرگزاري ها ارسال مي شود با اين مضمون:

 

اميرقلعه نوعي خواستار تغيير رنگ پيراهن تيم تراكتورسازي از قرمز به سفيد شد!!!

 

كمي آن طرف تر و دور از تمام اين هياهو ها عروس و سوگلي آزربايجان نفس هاي آخرش را مي كشد  و گويي در اين ديار كسي نيست به فريادش برسد و تنها درنا هاي زيبا هستند كه از آسمان برايش اشك مي ريزند.

 

روي صحبت  با كادر فني و غير فني تيم تراكتورسازي ايران است:

 

آقايان اينجا آزربايجان است مهد انسانهاي عاشقي كه همواره براي حق و حقوق پايمال شده خود در وسعت جغرافيايي كه اكثريت هستند جنگيده اند و در اين راه همواره مورد تمسخر و اهانت اقليت قرار گرفته اند.

 

تيراختور ما سمبل هويت و حق طلبي آديوخ آزربايجانلي هايي است كه در ظاهر  به عصايي شكسته تكيه داده اند ولي چه كسي است كه نداند تكيه گاه اصليشان سهند و ساوالان است.

 

پروژه فارسيزه كردن تيراختور آزربايجان را كليد زده ايد كه به خيال خام خود مردمان آزربايجان را نيز همسو با بقيه مردمان بي اخلاق ايران قرار دهيد اما يادتان نرود شمايي كه به تيراختور محبوب آزربايجان لقب تراكتور ايران را داده ايد، در زبان شيرين چون قندتان ضرب المثلي است كه مي گويد: سنگ بزرگ نشانه نزدن است.

 

آزربايجان، تنها تيراختور قرمز رنگ دارد و بس.

اوجالاسان تبريزيم

 

http://www.tiraxtorfans.com

یارپاق لار :


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir