از موسسين مركز غيبي تبريز و انجمن سعادت استانبول
زنده ياد حاج رسول صدقياني فرزند خَلَف آذربايجان، به سال 1247 هجري شمسي در تبريز محله دَوَچي (شتربان) كوچه صدقيانيها در خانوادهاي متدين و تاجر پيشه ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني را به تعليم و تربيت و كسب سواد پرداخته و چون به سن بلوغ فكري رسيد ، شغل پدر (بازرگاني) را پيشه خود نموده و براي بسط تجارت به تركيه عثماني (استانبول) و چند كشوراروپايي همچون اتريش و . . . سفر كرده و از پيشرفت آنها و تحولات جهاني آگاه و هر بار با دلي آكنده از شور و شوق به سرزمين مادري باز ميگشت.
سالها قبل از زمزمههاي مشروطيت در تهران (از تاريخ 1316 ه. ق.) در تبريز مجالسي در خانه بعضي از آزاديخواهان از جمله مرحوم شيخاسماعيلهشترودي كه از علماي انديشمند بود تشكيل و پس از اداي رسوم عزاداري، در يك اطاق مخصوصي عدهاي كه حاج رسول صدقياني نيز جزو پيشگامان آنها بوده مينشستند و ظاهراً درباره مسائل صنفي همچون ترويج كالاهاي وطني مذاكره و در لابلاي آن از بدبختي ملت و ريشههاي عقب ماندگي مملكت و لزوم گذر به حكومت قانون صحبت ميكردند.
اين گروه در سال 1322 ه. ق. به اقدامات اساسي دست زده و هيئتي را كه صاحب ترجمه نيز جزو آنها بوده براي نوشتن اساسنامه و تشكيل فرقه اجتماعيون عاميون انتخاب نمودند، مركز فعاليت اين حزب و ارجاع مسئوليتها كاملا محرمانه و آقايان حاج رسول صدقياني، كربلائي علي مسيو،علاوه بر ساير مسئوليتهاي خطيري كه داشتند تهيه و نشر شبنامهها را نيز با همدستي محمدسلماسي عهدهدار گرديده كه در تنوير افكار عمومي بسيار موثر بود.... سرانجام پس از سالها خودكامگي، ستمگري و جنايات دربار قاجار و حكام و عمال بيخرد آنها، مردم به تنگ آمده و به مخالفت علني با استبداد برخاسته و با تعطيلي بازارها و بستنشيني و استقامت، حكومت مشروطه را طلب نمودند تا در تاريخ 13 مرداد 1285 شمسي مطابق با سال 1324 ه.ق. فرمان مشروطيت از سوي مظفرالدين شاه قاجار پنج ماه قبل از مرگش در تهران صادر ، اما به خاطر دل نكندن درباريان از خودكامگي، اعلام آن به ايالات با تاخير روبرو شده بطوريكه پس از جنبش تبريز ابلاغ گرديد.
ليكن چون پيشگامان آزاديخواه و آگاه تبريز با محمد علي ميرزاي وليعهد در يك شهر زيسته و او را خوب ميشناختند و پيش بيني ميكردند كه او وقتي به سلطنت برسد به محدوديت اختيارات خود رضايت نداده و نهال نوپاي آزادي را با تمام توان خواهد شكست، لذا مردان دورانديش شادروانان كربلائي علي مسيو،حاج رسول صدقياني، حاج علي دوافروش كه با همدستي 9 تن ديگر مركز غيبي تبريز را بنيان نهاده بودند از پائيز سال 1285 شمسي بطور منضبط نسبت به تربيت مجاهد و ايجاد يك سپاه آزادي بخش اقدام و با اين تدبير و آمادگي و كشف سرداراني چونستارخان و مجاهديني چون حسينخانباغبان و ساير كوشندگان از جمله شيرزنان كه خاطره آنها همواره تكريم برانگيز است،رهبري قيام توفنده و مظلومانه مردم تبريز عليه استبداد صغير را در دوره انقلاب مشروطيت به دست با كفايت خود گرفته و بحق تبريز با جانبازي و خون جوانان با غيرت آذربايجاني حماسهها آفريده و مشروطه نوپايايرانزمين را از شكست حتمي نجات بخشيده و محمدعليشاه مخلوع و ايادي او را به خاك ذلت كشيد و عملاً نشان داد كه ايران فقط تهران نيست.
حاج رسول صدقياني پس از اشغال آذربايجان توسط قشون روسيه تزاري در بهار سال 1288 شمسي و خروج اجباري سرداران مشروطه ستارخان و باقرخان از تبريز و همچنين مرگ مشكوك كربلائي علي مسيو ، پس از آنهمه خون دلها خوردن و ايثار از جان و مال قبل از استيلاي كامل سالداتهاي روسي به شهر ناگزير براي ادامه مبارزه و پاسداري از انقلاب مشروطه شجاعانه با عبور از موانع و راههاي ناامن عازم تركيه عثماني ميگردد و پس از ورود به استانبول با عنايت به اينكه در آنجا نيز تجارتخانه داشته و مورد اعتماد و احترام و داراي نفوذ كلام بوده بلافاصله به اتفاق تعدادي از آزاديخواهان ايراني آذربايجاني با حضور موثر در انجمن سعادت استانبول كه خود از موسسين آن و مرحوم آخوند خراساني نيز از طرف حجج الاسلام نجف الاشرف از قبل نماينده اي به آنجا اعزام و عملاً به جبهه برون مرزي انقلاب مشروطيت ايران معروف بود، همچنان با كمال صداقت و سخاوت براي آزادي ملت نجيب ايران از چنگ استبداد و استعمار ميكوشيدند.
حاج رسول صدقياني پس از سالها مجاهدت، استقامت و دوري از وطن در حاليكه سوگ طاقت شكن ناشي از فرجام تلخ تعدادي از همرزمان و ياران همسنگرش در فاجعه عاشوراي 1330 ه. ق. و وقايع بعد از آن، او را سخت آزردهدل ساخته بود با كوله باري از رنج دوران به سال 1302 شمسي در ديار غربت (اتريش- شهر وين) چشم از جهان فروبست ولي بنا به وصيت، كالبد وي در استانبول (USKUDAR) قبرستان ايرانيها به خاك سپرده ميشود.
روانش شاد و يادش گرامي باد