تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...
+0 به يه ن
یاییلیب : جمعه 10 تیر 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار

آنا تومروس بانوي آذربايجاني جان كوروش را ميگيرد...........

«وقتي كوروش ملت بابل را مطيع كرد، در فكر شد كه قوم ماساژت را نيز مطيع كند…عواملي كه كوروش را به اين جنگ تشويق و تحريص ميكرد، متعدد و در عين حال قانع­كننده بود. چه اولا كوروش از حيث نژاد و اصالت خود را مافوق بشر عادي تصور ميكرد و ثانيا در تمام جنگهاي خود با موفقيت و پيروزي روبرو شده بود…در آن زمان زني كه توميريس نام داشت، بعد از فوت شوهرش بر قوم ماساژت سلطنت ميكرد. كوروش اظهار تمايل كرد كه او را به زني براي خود بگيرد و كسي به اين قصد نزد او فرستاد تا از جانب او تقاضاي ازدواج كند. ولي توميريس دانست كه آنچه كوروش ميطلبد كشور ماساژت هاست، نه شخص او. پس او كوروش را از آمدن به سوي خود منع كرد(…) و نيز كسي به نزد او فرستاد و چنين پيغام داد: “اي پادشاه مادها(…)از اين كار دست بكش، بر اتباع خود سلطنت كن و بگذار ما نيز بر اتباع خود سلطنت كنيم. ترديدي نيست كه تو حاضر به قبول اندرزهاي من نيستي و هر چيز ديگر بيش از دعوت به صلح بر تو خوشآيند است. در اينصورت چنانچه واقعا آرزو داري با ماساژتها دست و پنجه نرم كني، زحمت افكندن پل بر روي رود بر خود هموار مكن. ما حاضريم به فاصله سه روز راه از اين رود به داخل كشور خود عقبنشيني كنيم تا تو بتواني قدم بر خاك ما گذاري(۱) و اگر ترجيح ميدهي با ما در خاك خودت روبرو شو، آنچه پيشنهاد كردم تو خود انجام ده.” كوروش سران پارس را گرد آورد و با آنها به مشورت پرداخت عموم پارس ها به اتفاق عقيده داشتند كه كوروش بايد با توميريس و همراهانش در داخل سرزمين خود روبرو شود.»



آرديني اوخو

ربيعه قدير (زاده ۱۹۴۸) فعال حقوق بشر اويغوري است كه در جهت حقوق اقليت اويغور در كشور جمهوري خلق چين بويژه در منطقه خودمختار سينكيانگ فعاليت مي‌كند. بعداز متاركه و طلاق از شوهر اول خود در سن ۲۷ سالگي با شش بچه مستقلاً تجارت خود را در كسب وكار پارچه و نساجي توسعه داد و چندي بعد دو باب مغازه را در شهر ارومچي تصاحب نمود ومعرف به زن ميليونر گرديد.درسال ۱۹۷۸ با مجاهد سابق اويغوري بنام سيديك روزي (صديق) و صاحب سه بچه از او شدو دو بچه ديگر را هم به فرزندي گرفت.

 

سياست

اودرسال ۱۹۹۲ رئيس اتاق بارزگاني شين جيانگ و عضو كنگره ملي خلق گرديد.واندكي بعد حامي حقوق زنان شد درسال ۱۹۹۵ بعنوان عضو فعال نمايندگان دولت چين كنفرانس جهاني زن در سازمان ملل متحد سخنراني وشركت نمود. درسال ۱۹۹۷ در يك سخنراني كنگره خلق چين خانم قدير ازسياست دولت چين دراستان شين جيانگ بشدت انتقاد نمود. بنابراين، مدت كوتاهي بعد از آن، از نمايندگي كنگره خلق اخراج و از تمامي مناصب دولتي محروم شد. همچنين درسال ۱۹۹۷ « جنبش هزار مادر» را براي ارتقاء حقوق زنان وبهبود وضعيت اقتصادي زنان محلي تاسيس نمود.[۱]

زندان

در آگوست ۱۹۹۹ دولت چين او را كه مي‌خواست بانماينده و بازرس كنگره آمريكا ديداركند دستگير نمود و بدليل عدم محكوم نكردن اظهارات شوهرتبعيدي خود وشهادت بر كشتار مردم درشهر قولجا (گولجا) درسال ۱۹۹۷ به اتهام افشاي اطلاعات محرمانه به ۸ سال زندان محكوم نمود.(اين اطلاعات همچنين مواردي از قبيل ارسال تكه روزنامه هابه شوهرتبعيدي و فعاليت شوهرش درآمريكا بود.)باوجود تخيف يك سال زندان بخاط رفتارخوب بايد۲۰۰۴ آزاد مي‌شد سرانجام بخاطرافزايش فشارهاي بين المللي در مارس سال ۲۰۰۵ خانم كادير آزاد شد.

تبعيد

سپس با رفتن به خارج از چين به شوهر تبعيدي خودپيوست ودرحال حاضر در واشنگتن – آمريكا ساكن است.با وجود اين خودرا فرزند واقعي اويغور مي‌داندو هيچ شهروندي غيراز اويغوري قبول نمي‌كند و حتي درراه آزادي مردم اويغور حاضر به شهادت است. درحال حاضر ۵ فرزند ايشان درچين تحت تعقيب و بازداشت است.

افتحارات

ربيعه قدير در سال ۲۰۰۴ به خاطر فعاليت در زمينهٔ حقوق بشر جايزه بنياد حقوق بشر رافتو نروژThorolf Rafto Memorial Prizeرادريافت نمود [۲]. درنوامبر ۲۰۰۶ كنگره جهاني اويغور(نهاد بين‌المللي مدافع حقوق اقليت‌هاي اويغور)در مونيخ، خانم كادير به عنوان رئيس كنگره انتخاب شد.[۳] درسال۲۰۰۷ كتابي به زبان آلماني توسط الكساندرا كاوليس تحت عنوان ايده آليست بزرگ “Die Himmelsstürmerin درباره او نوشته شد. دولت چين سركوب مردم اويغوررا با عنوان « مبارزه عليه تجزيه طلبي، تروريسم و تعصبات مذهبي » توجيه مي‌نمايد. اخيرادولت چين قيام مردم اويغوردرسال ۲۰۰۹ را به كنگره اويغور ورهبري خانم قدير منسوب دانست. ولي رابعه قدير گفت كه تاكنون دراظهارات خويش هرگز اشاره‌اي به شورش نافرماني‌ها ننموده‌است مبازرات خود را بدون خشونت وصلح طلبانه ادامه مي‌دهد وهميشه ارتباط خود را باگروه‌هاي تندرواسلامي وتجزيه طلبان نفي مي‌نمايد.[۴]

درحال حاضر شناخته شده‌ترين رهبر مسلمانان اويغورهاي چين مي‌باشد

 



آرديني اوخو

عصاره‌ي حكمت

(ميرزا جهانگيرخان قشقايي)

 

همشهري، سه‌شنبه 7 تير 1379

 

جستار گشايي: حكيم و متأله بزرگ اواخر دوره‌ي قاجار و مشروطيت، آيت‌الله ميرزا جهانگير خان قشقايي، از جمله آزاد مردان فرزانه و عالمان ذوفنون معاصر است. وي عليرغم مقام معلمي والايش، كمتر شناخته شده و اعتبار علمي‌اش چنان كه بايد مذكور قلم و ياد معاصران نيفتاده است. با خبر شديم كه در نيمه‌ي دوم سال جاري كنگره‌اي در بزرگداشت مقام علمي، حكمي و هنري حكيم برگزار خواهد شد. به همين مناسبت با مسئول اين سمينار گفت‌و‌گويي انجام گرفته كه ضمن آن اشاراتي نيز به زندگي و ابعاد دانش ميرزاي حكيم رفته است و اميدواريم سبب اطلاع و اسباب آشنايي بيشتر جوانان با اين ذخيره‌ي ارجمند حكمت و علم و ديانت شيعي شود.



آرديني اوخو
+0 به يه ن
یاییلیب : سه شنبه 10 خرداد 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
محمودعلي چهرگاني- چهرقانلي- در سال 1958 ميلادي در شهرستان شبستر روستاي چهرگان- چهره قان- آذربايجان جنوبي متولد گرديد. پدر بزرگش ستارخان چهرقانلي از شخصيت هاي بنام دور خويش بود. وي فردي روشنفكر بود و در سه انقلاب كبير آذربايجان- جنبش مشروطه، جنبش آزادستان و جنبش حكومت ملي بصورت فعال شركت نموده بود و از رهبران سرشناس اين جنبش ها بشمار مي آمد. پدرش باباخان معلم بود و راوي احوالات پدرش بر فرزندان خويش. او به خاطر تدريس به زبان توركي در مدارس مدام توسط ساواك دستگير و تحت فشار و شكنجه قرار ميگرفت. محمود در چنين خانواده اي تربيت شد. محمود چهرقانلي تحصيلات ابتدائي و راهنمائي اش را در قصبه چهرقان و شهرستان شبستر سپري كرد سپس وارد دانشسراي تبريز گرديد. از سال 1970 به عنوان سرباز معلم و پس از آن نيز بصورت معلم در روستاهاي آذربايجان مشغول به تدريس شد. باشركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تبريز گرديد و دوره كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي را بپايان رساند. تحصيلاتش را در دوره فوق ليسانس در رشته زبانشناسي عمومي در دانشگاه تهران مقطع دكترا و مدرسي دانشگاه در دانشگاه تربيت مدرس تهران بپايان برد. عضو هيات علمي دانشگاه هاي تهران و تبريز بود. رساله وي –مقايسه مورفيم و فنونيم لغات تركي و فارسي- در آكادمي علوم ملي جمهوري آذربايجان تحت مذاكره قرار گرفت و چهرگاني به درجه پروفسوري علمي فيلولوژي- زبانشناسي- ارتقا يافت. از سال 1989- 1990 وارد فعاليت هاي ملي- فرهنگي گرديد. اولين كلاس هاي زبان و ادبيات تركي را وي در سالهاي 90 با زحمات بسيار و تحت فشارهاي شديد در دانشگاه هاي تهران و تبريز گشود ولي اين رشته هاپس از اندكي به دستور رژيم بسته شد. در سال 1995 در انتخابات مجلس شورا شركت نمود و حين تبليغات انتخاباتي اش براي اولين بار بصورت علني و عمومي به بيان حقايق آذربايجان و ملل محروم ايران پرداخت. وي براي اولين بار بصورت گسترده مشكل ملت ها را مطرح نمود و خواستار اجراي ماده هاي معوقه قانون اساسي گرديد.. ماده هايي چون اصل پانزده و نوزده كه در اين اصول بر برابري ملت ها و خلق هاي ايران اندكي اشاره گرديده است. وي مي گفت : من با چكمه هاي ستارخان به مجلس خواهم رفت. به محض اينكه دكتر چهرگاني شروع به فعاليت هاي ملي – سياسي نمود رژيم شئونيست تهران بصورت هاي مختلف بر عليه وي شرو ع به شايعه پراكني و تبليغات منفي نمود. بدون توجه به شايعه پراكني رژيم مردم آگاه و غيور آذربايجان حمايت بسيار گسترده اي از وي به عمل آوردند. شعار مشهور اوايل انقلاب "آذربايجان اوياقدير انقلابا داياقدير!": "آذربايجان بيدار است پشتوانه انقلاب است " پس از آن تماما تغير يافت به شعار ملي "آذربايجان اوياقدير چهرقاني يه داياقدير!": "آذربايجان بيدار است پشتوانه چهرگاني است" تبديل شد. اين فرياد مردم هر روز در تبريز رژيم را ميلرزاند. وي با بيش از 600 هزار راي، برنده انتخابات از حوزه تبريزگرديد ولي رژيم توسط راديو تلويزيون و مطبوعات به تبليغ اخبار دروغ درباره انصراف وي نمود. وي در روز انتخابات به دستور آيت الله خامنه اي و پس از سخنراني سردمدار رژيم در خطبه هاي نماز جمعه درباره اش دستگير و راهي زندانهاي مخوف وزارت اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي گرديد. نماينده سه قوه قضائيه، مقننه و مجريه و نماينده بلاواسطه خامنه اي قبل از آن پست معاونت وزير و وزير را به وي پيشنهاد نموده بودند. ولي پيشنهاد رژيم توسط چهرقاني رد گرديد و پيشنهادشان بر سر نماينده خصوصي سه قوه رژيم كوبيده شد. اين بار جلادان رژيم متوسل به شكنجه گرديدند ولي چهرگاني حاضر به سخنراني در تلويزيون نشد و از خواسته هايش دست نكشيد . چهرگاني در زير شكنجه ماموران رژيم دچار سكته مغزي گرديد ولي باز هم تسليم نشد. " ...من خالقيمين گؤزونون ايچينه باخيب ، آند ايچميشم ، اونلارلا ايلقار باغلاميشام اونلارين حاقلاريني آلاجاغيما و قوروياجاغيما سؤز وئرميشم، من يالنيز مللتيمين ائلچي سي- وكيلي- اولماق ايسته ييرم ، ئوله رم خالقيما دؤنوك چيخمارام..." : " ...من چشم در چشم ملتم ايستادم و سوگند ياد نمودم، با آنها پيمان بستم به آنها قول دادم كه از حقوقشان دفاع كنم من مي خواهم فقط نماينده ملتم باشم، من هرگز به خلقم خيانت نمي كنم..." تظاهرات هاي صد هزار نفري در تبريز وشهرهاي آذربايجان در دفاع از وي ،اعتراضات مجامع بين المللي ، اعتراضات آذربايجانيها در خارج از كشور، اعتراض كميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد و سازمان عفو بين الملل سبب گرديد كه رژيم بناچار وي را كه در وضعيت بسيار وخيمي روانه زندان خانگي كند . حتي از مراجعت پزشكان به خانه وي نيز جلوگيري ميشد. http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSLUlXoxZ4WT63UcEmmzV5JUxChfuvGvGSNT2Dq4CknuLxlh0jDpz5fcxDV چهرگاني پس از آن بارها زنداني گرديد. تحت عناوين مختلف و اتهامات ساختگي بسياري به بيدادگاه هاي فرمايشي رژيم كشانده شد. در زير شكنجه براي دومين بار دچار سكته مغزي شد. در زندان تبريز 35 روز اعتصاب غذا نمود و وقتي آزاد گرديد كي، خونريزي شديدي در معده اش شروع شده بود و در حال مرگ بود. خانواده و فرزندانش نيز بشدت تحت تعقيب و فشار رژيم بودند. ولي وي تا آخر گفت: " ئولمك وار دؤنمك يوخ": " ميميرم ولي از راهم بر نمي گردم" . پس از مراجعه دبير كل سازمان ملل ، كميسيون حقوق بشر و سرپرست سازمان عفو بين الملل و ديگر سازمانهاي بين المللي و اعتراضات مردمي در داخل و خارج رژيم شئونيست ايران مجبور شد براي معالجه جسمي اش به وي اجازه خروج از كشور دهد. وي از اوايل سال 2002 در سفر است. سفر تاريخي وي به خارج از كشور همچون مبارزه اش در داخل تبديل به يك حركت بسيار قدرتمندي گرديد. مسئله آذربايجان جنوبي توسط وي بصورت يك مسئله حساس بين المللي مطرح گرديد. وي با نمايندگان پارلمان اروپا، نمايندگان پارلمان كشورهاي اروپايي از جمله آلمان، سوئد، دانمارك، فرانسه، و نمايندگان دولت هاي فوق، وزراي خارجه و معاونين وزراي خارجه كشورهاي اروپائي، دبير كل شوراي اروپا جناب والتر شوويمر، نمايندگان اتحاديه اروپا، نمايندگان كشورهاي آذربايجان و توركيه، رهبران احزاب حاكم و مخالف اين كشورها، نمايندگان رسمي ايالات متحده آمريكا، با بيش از0 5 نفر از اعضاي كنگره و سناي آمريكا، با معاونين و مشاورين رئيس جمهوري آمريكا در كاخ سفيد، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع آمريكا، سازمان ملل متحد، روساي سازمان حقوق بشر و عفو بين الملل ديدارهاي مثمر ثمري انجام داد و مسئله ملت هاي تحت ستم رژيم ايران را به يك مسئله روز، مهم و حساس مبدل نمود. مسئله اي كه حتي تشكيلات ها و احزاب بظاهر دموكراسي و آزادي خواه ! خارج نشين نيز تلاش بسياري براي سرپوش گذاشتن به اين مسئله صرف نموده بودند و مينمايند. پروفسور دكتر محمودعلي چهرگاني رهبر حركت ملي آذربايجان جنوبي و جنبش بيداري ملي آذربايجان جنوبي ميباشد

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRX5iNwBRyq1yfIv2HSOq92u2l3ZPoLAq4g8XTkO3m9rmE4u_SL63I5Xg آذربايجان ميلي ايستيقلال حركاتي نين و شرقين ايلك جمهوريتي آذربايجان دئموكراتيك جومهوريتي نين تمل داشيني قوران؛ حياتي، زنگين حاديثه لرله دولو بير داستانا چئوريلن، اؤلومسوز ليدئر محمد امين رسولزاده 1884، يانوارين 31-ده باكي نين نووخاني كندينده آنادان اولموشدور. آتاسي دين خاديمي اولسا دا،حياتا آچيك گؤزله باخميش، مكتب ياشينا چاتميش اوغلونو شرعيت درسلريني دئييل دونيوي علملر اؤيرنمه يه يؤنلنديرميشدير. اونون،اوغلونو مشهور پئداقوق ج.م قنيزاده نين مودير اولدوغو ايكينجي " روس-موسلمان " مكتبينه قويماسي گله جك موتفككيرين طالعيينده موهوم رول اويناميشدير. بوراني بيتيرديكدئن سونرا م.ا. رسولزاده اؤز تحصيليني باكي تئخنيكي مكتبينده،روس ديلينده داوام ائتديرميشدير. اونون اينقيلابي فعاليتي نين ايلك دؤورو ده محض بو دؤوره تصادوف ائدير. 1902-جي ايلده 17 ياشيندا اولان م.ا. رسولزاده " موسلمان گنجليك " تشكيلاتيني ياراتميشدير. بو ييرمي عصرده آذربايجاندا روس موستملكه سينه قارشي موباريزه آپاران ايلك سياسي تئشكيلات ايدي. بير آز سونرا " موسلمان دئموكراتيك " موساوات " جمعيتي " ادي ايله گيزلي فعاليت گؤسترن بو تشكيلاتين بير قولو دا ايراندا قورولموش و بورادا باشلايان مشروطه اينقيلابينا ايستيقامت وئريجي رهبر قوووه يه چئوريلميشدير.م.ا. رسولزاده ادبي ياراديجيليغا دا بو ايللرده باشلاميش، " موخممس " آدلي ايلك " شرقي روس " قزئتينده چاپ اولونموشدور.1904-جو ايلين آخيرلاريندا " هوممت " تشكيلاتي يارانميشدير و بو تشكيلاتين بانيلريندن بيري ده م.ا. رسولزاده اولموشدور.تشكيلاتين " همت " آدلي قزئتي ده چاپ ائديلميش و بو قزئتين ناشيرلريندن بيري ده م.ا.رسولزاده اولموشدور. 1906-جي ايلدن قزئت " تكامول " آدي ايله چيخير. همين ايللرده باكي نئفت معدنلرينه و آذربايجانين آيري آيري بؤلگه لرينه اينقيلابي اينتيباهنامه لرين، قزئتلرين چاتديريلماسي دا رسولزاده نين ادي ايله باغليدير.موعين مودت او " ايرشاد " قزئتي نين مووققتي رئداكتورو اولموشدور. 1907-جي ايلده چيخميش گله جگين بؤيوك بسطكاري او. حاجيبيووون " تورك-روس و روس-تورك لوغتي " كيتابي نين دا ناشيري م.ا. رسولزاده اولوب.1908-جي ايل دئكابرين 5-ده م.ا. رسولزاده نين " قارانليقدان ايشيغا " آدلي پيئسي صحنه يه قويولدو.پيئسين آنا خطي اويانيش و ايستيقلال حركاتي نين تبليغي تشكيل ائديردي. او اؤزونون بو اثري ايله آذربايجانا موختاريت شوعاري فيكريني يايماغا باشلاميش وئ روس چاريزم اوسول ايداره سي ايستيبداديني ييخماغا چاغيريردي.بو اثردن باشقا م.ه. رسولزاده نين همين ايلده يازديغي " ناگاهان بلا " اثري واردير.1908-جي ايلين آخيريندا م.ه. رسولزاده چار اوسول-ايداره سي طرفيندن اونون حبسي تهلوكه سي ايله علاقه دار اولاراق باكيني ترك ائده رك ايرانا يولا دوشور. او،ايراندا شاهليق اوسول ايداره سينه قارشي باشلاميش مشروطه اينقيلابي نين رهبرلريندن بيري اولور. م.ا. رسولزاده تبريزده خالقيميزين ميللي قهرماني ستترخان و سيلاحداشلاري ايله گؤروشور.جنوبي آذربايجا نين شهر و كندلريني گزير، اؤز دوغما خالقينين آجيناجاقلي وضعيتيني ياخيندان موشاهيده ائدير. بو موشاهيده لر سونرالار اونون ياراديجيليغينا دا تاثير ائدير.چار حؤكومتي ايرانداكي اينقيلابي حركاتدان قورخويا دوشه رك،اونون رهبرلريندن بيري اولان م.ا. رسولزادني اؤلكه دن چيخارماغي شاهليق اوسول ايداره سيندن طلب ائدير.م.ا.رسولزاده تعقيبلردن ياخا قورتارماق اوچون ايستامبولا موهاجيرت ائدير. او،توركييه نين پايتاختيندا هميئرليلري علي بي حوسئينزاده و احمد بي آغايئوله گؤروشموش، يوسيفبي آكچوراوغلو ، زييا گؤكالپ و باشقا گؤركملي عاليملرله ياخينليق ائتميشدير.1911-جي ايلده فعاليته باشلايان " تورك يوردو " درگيسي نين فعال يازارلاريندان اولموشدور. اونون بو درگيده بير نئچه مقاله سي چاپ اولونموشدور. بونلاردان " ايران توركلري " مقاله سي داها چوخ ماراق دوغورور.1913-جو ايلده رومانوولارين 300 ايلليگي ايله علاقه لي عفوي-اومادان سونرا باكييا قاييدير.او، هله ايستامبولدايكن اونون گؤستريشي ايله كئچميش هوممتچيلر طرفيندن اساسي قويولموش " موساوات " پارتيياسينا داخيل اولموش و اونون رهبرلريندن بيري اولموشدور.1914-جو ايل سئنتيابرين 16-دا شاعير.ژورناليست ويازيچي الابباس مونزيبين رئداكتورلوغو ايله آيدا ايكي دفعه چيخان " ديريليگين " درگيسي نين ايلك سايي چاپدان چيخدي. رسولزاده نين " ديريليك ندير؟ " آدلي باش مقاله سي درگيني ايدئياسيني موعينلشديرير و خالقيميزي ميللي اويانيشا چاغيريردي.م.ا. رسولزاده 1915-جي ايلين آوقوستوندان " آچيق سؤز " قزتيني نشر ائدير كي، بو دا گيزلي فعاليت گؤسترن " موساوات " پارتيياسي نين اورقاني ايدي.1917-ده فئورال بورژوا اينقيلابي باش وئردي.بؤيوك روس ايمپئريياسي داغيلماغا اوز قويموشدو. اسن آزادليق مئهي موستملكه حاليندا اينله مكده اولان خالقلاردا اؤز موستقيل دؤولتلريني قورماق هوه سي قالديرميشدي.1917يجي ايلين ايكينجي ياريسيندا " موساوات " پارتيياسي ايله " تورك عدم مركزيت " پارتيياسي بيرلشيب " تورك عدمي مركزيتي پارتيياسي " موساوات " آدي آلتيندا چيخيش ائتمه يه باشلادي.اونون شؤعبه لري نينكي آذربايجا نين بوتون بولگه لرينده،همچنين اوكراينا،گورجوستان،روسييا،توركيستان و ايرانين بير چوخ شهرلرينده تشكيل ائديلميشدي.1917-جي ايل اوكتيابرين 26-دان 31-نه دك 500 نوماينده نين ايشتيراكي ايله باكيدا طنطنه لي شكيلده كئچيريلن " تورك عدمي مركزيتي پارتيياسي " موساوات " اين بيرينجي قورولتايي كئچيريلدي و رسولزاده همين قورولتايدا مركزي كوميته نين صدري سئچيلميشدير. همين دؤور خالقيميزين تاريخينه ميللي آذربايجان حركاتي كيمي داخيل اولموشدور.1918-جي ايلين مايين 26-سيندا زاقافقازييا سئيمي داخيلي چكيشمه لر نتيجه سينده داغيلدي.همين آيين 27-ده موختليف پارتييالارين عوضولريندن عيبارت ميللي شورا ياراندي و م.ا. رسولزاده سس چوخلوغو ايله ميللي شورا نين صدري سئچيلدي.1918-جي ايلين مايين 28-ده بوتون اؤلكه لرين راديوستانسييالاري و قزئتلري آذربايجان ايستيقلاليتيني بوتون دونيايا يايديلار، م.ا. رسولزاده نين قوردوغو آذربايجان دئموكراتيك جومهوريتي نين عؤمرو قيسا جمعي 23 آي اولماسينا باخماياراق آذربايجان خالقينا موستقيلليگين شيرين داديني دادديردي. بو دؤولتين روس كوممونيست ايمپئريياسي طرفيندن سقوطا يئتيريلديگيندن،1920 ايلين آپرئليندن دا ايكينجي موسقيلليك دؤوروموزه دك آذربايجان خالقي او ايستيقلالين عشقييله ياشادي. gunazport

86 بوندان اؤنجه (رضا خان ميرپنج) آديندا بير قولدور ايران اؤلكه سينين حاكيمييتين الينه آلان زامان كيمسه آذربايجاندان 7000 ايلليك تاريخ بير ايلين بويوندا 2500 ايل تاريخه چئوريلمه سيني اينانمازدي.كيمسه 1000 ايل حؤكومدارليق دان سونرا كيمليك لرينين تاپدالانماسيني اينانمازدي.آنجاق بونلارين هاميسي بير گئرچكليگه چئوريلدي.آذربايجان دا تورك ديلينده مدرسه لرين قاپيسي باغلاندي،بوتون آذربايجان شهرلرينين آدلاري بير قوندارما آدا چئوريلدي،تئهران شونيست لرينين طرفيندن تورك لره قارشي گولمه جه لر باشلاندي.تورك لره قوندارما بير كيمليك(آذري) وئريلدي.بوتون تورپاق سئون اينسانلارا كمونيست دامغاسين ووردولار و دوستاق لاري دولدوردولار. 1320نجي ايلده كي رضا خاني اؤز اربابلاري سورگون ائتديلر و محمدرضا پهلوي ني آتاسينين يئرينه قويدولار.آذربايجان خالقي اؤزگورلوگون دويغوسوايله بير آزجا تانيش اولدولار. آنجاق سيد جعفر پيشه وري كيم ايدي؟ جعفر پيشه وري بير آذربايجانلي اولاراق،هرزامان بو تورپاغا اوره ك يانديريبدير.(1919_1920)نجي ايلده گيلان دئوريمينده توتولدو و 20 ايل ياشاميندان دوستاق دا و سورگون ده گئچيتدي.1320 نجي ايلده دوستاق دان چيخدي وتئهراندا (آژير) قزئتين يولا سالدي كي تئهراندا ان چوخ ساتيشي اولان قزئت لردن بيرايدي.پيشه وري 14 نجي پارلمان سئچكي سينده ايشتراك ائتدي و پارلمانا يول تاپدي.آنجاق پارلمانين آداي لاري(نماينده لري) اعتبار نامه سين قبول ائتمه دن اونو پارلمانا قويماديلا. 1324نجي ايلده مير جعفر آذربايجان دموكرات حزبين تشكيل وئردي و 21 آذرده اؤز يولداشلاري ايله كي دوقتور جاويد،شبستري جينابلاري و هابئله فريدون ابراهيمي ني آد آپارماق اولار آذربايجان دا بير خود موختار دولت قوردو. بو قيسسا زامان دا پيشه وري و اونون يارديمچيلاري بير سيرا ايشلر گؤردولر كي پهلوي لر 20 ايلين بويوندا هئچ بيرين گؤرمه ميشديلر. تبريزين بيليم يوردو قورولدو،تورك ديلينده مدرسه لر يئنيدن آچيلدي و كيتابلارين هاميسي تورك ديلينده يازيلديلار. ايلك دفعه اولاراق قادين لارا ايجازه وئريلدي رفراندوم دا ايشتراك ائدسينلر،دمير يول لاري چكيلدي،فئودال لاردان گوج آليندي و ميللتين اؤزونه قايتاريلدي و.... پيشه وري هئچ زامان آذربايجاني ايران اؤلكه سيندن آيري بيلمه دي و هر زامان بو توپراغي ايران سينيرلارينين ايچينده ساندي.1325 نجي ايلين گولن آيينين 8 نجي گونونده تئهران-تبريز آراسيندا آنلاشما باغلاندي كي آذربايجاني ايران سينير لارينين ايچينده اولماسين بللي ائدير. آذربايجان ميللتي اهانت لردن قورتولموشدو و ياخشي گون لر گئچيرديرديلر. آنجاق بو گون لر بير ايل دن چوخ چكمدي. پهلوي رژيمي آمريكا ارتشينين يارديمي ايله تام گوج لرينن آذربايجانا يوگوردولر. زنگان و مييانادان گئچندن سونرا تبريز سقوط ائله دي و 75000 آذربايجانلي اؤز قانلارينا بويانديلار چوخلاري سورگون اولوندولار و بير سيرا آذربايجان گنجلري دوستاق لارا گؤندريلدي كي (صفرخان) بير نمونه سي اولاراق؛30 ايل دن چوخ پهلوي لرين دوستاق لاريندا قالدي. بو سوي قيريم دان 5 گون سونرا رژيم بوتون توركو كيتابلاري يانديردي. آذربايجان دموكراتي باسقين يئدي و پهلوي لر يئنيدن آذربايجانا صاحب اولدولار. آنجاق سيد جعفر پيشه وري بير قهرمان كيمي آذربايجان خالقينين يادداشلاريندا قالدي.

سابيها گؤكچن دونيانين ايلك قادين ساواش اوچاقچيسي اديرنه دفترداري اولان باباسي حافيظ عيزت بئي، ” ژؤن تورك ” اولدوغو گركچه سييله بورسايا سورولدو. بورسا ويلايت باش كاتيبي اولان حافيظ عيزت بئي ايله حايرييه خانيمين قيزلاري سابيها، 22 مارت 1913ده بورسادا دونيايا گلدي. آنا و آتاسيني كيچك ياشدا الدن وئرن و قارداشي طرفيندن بؤيودولن سابيها، 1925 ده هله 12 ياشيندا ايكن ، اؤزونو ائولري نين ياخينيندا هونكار كؤشكونده قوناق اولان دؤنمين جومهور باشقاني آتاتوركه يئتيريب اوخوماق ايسته ديگيني اونا چاتديرميشدي. آتاتورك، قارداشيندان ايذين آلاراق ، چتين قوشوللار آلتيندا ياشايان سابيهاني اؤولادليغيا گؤتوره رك آنكارايا آپارير. سابيها، چانكايا ايلك اوخولو، آرناووت كؤي آمريكا قيز كولئژي و اوسكودار آمريكا قيز كولئژينده ائيتيم گؤردو. 1934ده سوي آدي قانونون چيخماسيندان سونرا آتاتورك اونا گؤكچن سوي آديني وئردي. بو سوي آدي وئريلديگينده هله هاواچيليقلا ايلگيسي يوخ ايدي هاواجيليق ايله تانيشماسي سابيها گؤكچن، 1935ده تورك قوشونون آچيليش تؤره نينده ياپيلان پلانؤر گؤستريلريندن ائتكيلنه رك هاواجيليغا ايلگي دويدو. آتاتوركون ده دستك وئرمه سي ايله 1935ده تورك هاوا قورومونون تورك قوشو سيويل هاواجيليك اوخولونا گيردي، آنكارادا يوكسك پلانؤرجولوك برؤوه لريني آلدي. گؤكچن، يئدي اوغلان اؤيرنجييله بيرليكده كيريما گؤندريله رك آلتي آيليق يوكسك پلانؤرجولوك ائيتيميني كوكتئبل يوكسك پلانؤر اوخولوندا تاماملادي. او موسكووايا موتورلو اوچاق اوخولونا گئتمه يي پلانلاييردي. آنجاق معنوي قيزقارداشي زهرانين اؤلوم خبريني آلينجا بو دوشونجه دن وازگئچه رك اؤلكه سينه دؤندو. بير سوره دونيايا كوسن سابيها، آتاتوركون ايصرارلاري ايله يئنيدن چاليشمالارا باشلادي. اسكي شهير هاواجيليك اوخولوندا اؤزل اوچوش ائيتيمي آلدي. 25 شوبات 1936دا ايلك دفعه موتورلو اوچاق ايله اوچماغا باشلادي ” دونيانين ايلك قادين ساواش پيلوتو “ عنوانيني آلماسي گؤكچنين، اوچوش ائيتيمده گؤسترديغي باشاريلاردان دولايي، آتاتورك بيله سينه بونلاري سؤيله ميشدي: ” مني چوخ موتلو ائتدين… ايندي آرتيق سنين اوچون پلانلاديغيم شئيي آچيقلايا بيله رم… بلكي ده دونيادا ايلك عسكري قادين پيلوت اولاجاقسان… بير تورك قيزي نين دونياداكي ايلك عسكري قادين پيلوت اولماسي نه ايفتيخار ائديجي بير اولايدير، تخمين ائدرسن دئييل مي؟ ايندي درحال حركته گئچه رك سني اسكي شهيرده كي طياره مكتبينه گؤندره جگم. اورادا اؤزل بير ائيتيم گؤره جكسن “ او ايللرده قيزلار عسكري اوخوللارا آلينماديغي اوچون اؤزل بير اونيفورما گئيديريله رك اسكي شهير اوچوش اوخولوندا، 1936-1937 دؤنمينده 11 آي بويونجا اؤزل ائيتيم آلدي. گؤكچن، برؤوه سيني آلديقدان سونرا اسكي شهيردكي 1. هاوا آلاييندا 6 آي گؤره و ياپدي، بو سيرادا تراكيا و ائگه مانورالارينا قاتيلدي. 1937 ييليندا تونجه لي حركتينه قاتيلان گؤكچن، بو حركتده كي رولو ايله دونيانين ايلك قادين ساواش پيلوتو اولدو. تونجه لي دؤنوشو، جومهورباشقاني، باشباخان و گئنل قورماي باشقاني نين دا قاتيلديغي بير تؤرنله بيله سينه تورك هاوا قورومو ايفتيخار ميدالي وئريلدي. 30 آغوستوس 1937ده عسكري اوچوش برؤوه سي آلدي. بالكان تورو 1938ده اوچاغي ايله 5 گون سورن بالكان تورو ياپان گؤكچنين اونو بو تورلا دونيايا ياييلدي. آنكارادا بولونان بالكان پاكتي هيئتي اويه لري نين سابيها گؤكچن ايله تانيشديقدان سونرا بيله سينه اوچاقلا باشكنتلرينه گلمه يي اؤنرمه لري اوزرينه بو تور فيكري دوغموشدو. گؤكچن، آتاتوركون آرزوسو اوزرينه بو تورو يانينا بير ماكينيست داهي آلمادان، تك باشينا گئرچكلشديردي. وولته تيپي بير اوچاقلا ايستانبولدان هاوالانديقدان سونرا آتينايا آرديندان سوفيا و بلگرادا گئتدي. بيله سينه يوگوسلاو گئنل قورماي باشقاني طرفيندن ” بياض كارتال “ نيشاني وئريلدي. ايستك اوزرينه بوكرشده بير گؤستري اوچوشو ياپديقدان سونرا 6. گون اولان 22 حضيراندا ايستانبولا دؤندو. بو بالكان تورو، باسي نين بويوك ايلگيسيني اويانديرميش، هر يئرده گؤيلرين قيزي اولاراق آنيلماسينا ندن اولموشدور. معنوي باباسي آتاتورك اؤلدوكدن سونرا حياتيني يئنيدن دوزنه سوخان گؤكچن، قادينلارين اوردودا گؤره و ياپماسينا ايليشكين ياسا چيخماديغي اوچون اوردودان آيريلدي و تورك قوشو اوچوش اوخولونا باش اؤيرتمن تعيين ائديلدي. 1955ه قدر بو گؤره ويني باشارييلا سوردوردو. تورك هاوا قورومو يؤنتيم قورولو اويسي اولدو. حياتي بويونجا توپلام 22 دگيشيك خفيف بومبارديمان و آكروباتيك اوچاقلا اوچموشدو. گؤكچن، 1940 ايلينده هاوا اوخولوندا عسكري جوغرافيا و توپوقرافيا اؤيرتمني اوستئيمن كمال اسينر ايله ائولندي و ائشينه اؤز سوي آديني وئردي؛ آنجاق اوچ ييل سونرا، 12 اوجاق 1943ده ائشيني الدن وئردي. 1953 و 1959دا دعوت ائديلديگي آمريكا تورك توپلومو و تورك قادينيني تانيتماق آماجييلا گئدن گؤكچن اوچون بؤيوك بير آمريكا تورو دوزنلنميشدير. سون اوچوشونو 1996دا 83 ياشيندا ايكن فرانسيز پيلوت دانيل آكتون ائشليگينده فالكون 2000 اوچاغي ايله ياپميشدير. 1996دا هاواجيليك كارييئري نين ان بؤيوك اؤدولونو آلميشدير. آمريكا هاوا قورماي كولئژي نين مأذونييت تؤره ني ايچين دوزنلنن قارتاللار توپلانتيسي نين اونور قونوغو اولاراق قاتيلديغي ماكسوئل هاوا تؤرنينده ” دونيا تاريخينه آديني يازديران 20 هاواجيدان بيري “ سئچيلدي. بو اؤدوله لاييق گؤرولن ايلك و تك قادين هاواجي اولدو. سابيها گؤكچن 2001 ايلينده، تام دوغوم گونونده (22 مارت) گولهانه عسكري طيب آكادميسينده اؤلدو. كؤچورن : آيدا بيات

بؤيوك تورك قهرماني: گؤك تورك تيگيني ؛ كورشاد

بؤيوك تورك قهرماني: گؤك تورك تيگيني ؛ كورشاد

           كورشادين حياتي حاقيندا بيلينَنلر چوخ محدودور. كورشاد(Kürşad)،  دوغو گؤك تورك ايمپئراتورو چولوق(Çuluq) خاقانين اوغلودور. چولوق خاقان، چينلي حيات يولداشي اي چينگ طرفيندن زهر وئريله رك اؤلدورولور. اونون يئرينه قارداشي قارا خاقان كئچير. آنجاق قارا خاقان ديانتلي و قطعيتلي اولماديغي اوچون ميلادي 630-جو ايلده چينليلرله گئدن دؤيوشلرده مغلوب اولور، قيريلانلار قيريلير، ساغ قالانلار ايسه اسير آليناراق چينه آپاريلير. كورشاد دا اونلارين ايچينده دير. داها سونرا قارا خاقان دونياسيني دَييشير. چينليلر اونون يئرينه شيرباني خاقان ائعلان ائديرلر. چونكو او چينليلرين ايسته ديكلريني حرفي حرفينه يئرينه يئتيره جك خاراكترده دير. يعني بير نؤوع اونلارين اويونجاغيدير. 

        كورشاد و دوستلاري هم اسارته سون وئرمك هم ده چينليلره درس وئره رك موستقيل دؤولتلريني تكرار قورماق اوچون البير-ديلبير اولورلار و بير قورتولوش تشكيلاتي ياراديرلار، تشكيلاتين اؤندري ده كورشاد سئچيلير. 

       چين منبعلرينده، كورشادين خاريجي گؤرونوشو چوخ گوجلو و جلب ائديجي اولدوغو قئيد اولونور. عئيني زاماندا اونون ماهير اووچو اولدوغو دا منبعلرده اؤز عكسيني تاپيب. بئله كي  كورشادين ماهير اووچو اولماسي، حتّي چين ايمپئراتورو تاي سونقون گؤزونو قورخوتموشدور. 

      كورشادين تاريخده يازيلان قهرمانليغي ميلادي 639-جو ايلين آوقوستوندا يارانميشدير. بئله كي ، كورشاد 40 نفردن عيبارت بير قروپلا، ايمپئراتورو شهرده گيروو گؤتورمك پلانيني حاضيرلايير. منبعلره گؤره حاديثه  بئله جريان ائديب. ايمپئراتور تاي سونقون بعضي گئجه لر پايتاخت كوچه لرينده عادي وطنداش ليباسيني گئيينيب، يانيندا دا ساده جه اولاراق كؤمك چيسي ايله بيرليكده قوروماسيز نه سيز گزيرميش كي، خالقين گوزراني باره ده معلومات يييه سي اولسون. كورشاد و دوستلاري پلانلاشديرديقلاري گون ايمپئراتورو گيروو گؤتوره جكدي. اونلار، ايمپئراتورون عوضينده ايسه چينليلرين اسيرليگينده اولان توركلرين آزادليغا بوراخيلماسيني و ايشغال آلتينداكي تورپاقلاري نين گئري قايتاريلماسيني ايستيه جكدي. آما باسقين پلاني حاضيرلانديغي گون دهشتلي بير فيرتينا و ياغيش باشلاديغيندان چين ايمپئراتورو سارايدان چيخمير. بونا قارشيليق پلانين پوزولماسيني ايستمه ين كورشاد و اونون دوستلاري سارايا باسقين ائديرلر. 

       اوزون سورن چارپيشما نتيجه سينه يوزلرله چينلي كئشيكچي محو ائديلسه ده، كورشاد دوستلاري نين بؤيوك بير حيصه سيني ايتيرير و سارايدان چكيلمك مجبوريتينده قالير. شهردن چيخيب وئي چايينا كيمي گئديرلر، آرخالاريندا دا چين اوردوسو. چاي، ياغيشلا داشديغيندان اونو كئچه بيلميرلر و كورشادلا يانينداكي قهرمانلاري قانلاري نين آخيرينجي دامجيسينا كيمي دؤيوشور و بيرر-بيرر شهيد اولورلار. 

       چين حؤكمداري حاديثه نين ياراتديغي قورخودان هفته لرله سارايدان باييرا چيخا بيلمير. منبعلره اساسن او، اطرافينداكيلارا بئله دئييرميش: ‘بوگون بو قيرخ تورك مني توتماق ايسته دي آنجاق باجارمادي، صاباح آيري بير قيرخ تورك ايگيدي يئنه چيخاجاق و مني توتاجاق، اؤز آرزولارينا چاتاجاقلار. ياخشيسي بودور كي، اونلاري بوراخاق گئتسينلر يوردلارينا’. او دئديگينه عمل ائدير. بئله ليكله اسيرليك سونا چاتير. 

       بعضي منبعلرده، كونكرئت اولاراق آتاتورك دؤورونده يازيلميش تورك تاريخ كيتابلاريندا باسقين اوچون ‘تاريخين ان حئيرت اويانديران چئوريليشي’دئيه بحث اولونور. 

       كورشاد، او واخت بير پلان حاضيرلاياراق تاريخين آخيشيني دَييشديردي. طبيعي اولاراق اؤز جاني حسابينا. بو حاديثه ، تاريخين بير دؤورونده يارانسا دا، توركستان توركلرين آراسيندا ديلدن-ديله گزه رك، بير كورشاد افسانه سي شكلينده گونوموزه قدر گليب چيخيب. كورشادين قهرمانليغينا دايير شئعيرلرده يازيليب. تورك دونياسي نين بؤيوك شاعيري حوسئيين نيهال آتسيزين شئعيرييله يازيني يئكونلاشديريريق. 

  قيليجي ايلديريم چَلَر 

  آتديغي اوخ دمير دَلر 

  اؤلوم گلسه كورشاد گولر 

  ايگيدليكده ان ايلري 

   

  قالاجاق اون مين ايل ديري 

  گؤك توركلرين كؤنوللري 

  ايندي كورشادين يئريدي 



+0 به يه ن
یاییلیب : پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار

ميرزا علي‌آقا تبريزي (ثقة‌‌الاسلام دوّم)

ميرزا علي‌آقا ثقة‌‌الاسلام فرزند حاج ميرزاموسي ثقة‌‌الاسلام، در ماه رجب سال 1277 ق در تبريز ديده به جهان گشود و زير نظر و مراقبت پدر به تحصيل علوم شرعي و مشي در طريقه روحانيت كوشيد. پس از آنكه علوم مقدماتي فارسي وعربي را آموخت، ازدواج نموده به سال 1300 ق با همسر خود به عتبات عاليات رهسپار شد و در حوزه درس شيخ محمد‌حسين فاضل اردكاني و شيخ زين‌العابدين مازندراني به تكميل معارف اسلامي پرداخت تا به مقام اجتهاد نايل گشت و پس از هشت سال، در سال 1308 ق به تبريز بازگشت. ثقة‌‌الاسلام چون در اثر مطالعه روزنامه‌هاي مهم عربي، اطلاعاتي از نظامات جديد اجتماعي به هم رسانيده و روحاني روشنفكري بود، در مساجد تبريز بر منبر مي‌رفت و با نطق و موعظه، در هدايت افكار مي‌كوشيد.


در ماه رمضان 1319 ق. ميرزا يوسف ثقة‌‌الاسلام درگذشت و از طرف مظفرالدين شاه به پيشنهاد وليعهد (محمد‌علي ميرزا) لقب ثقة‌‌الاسلام به ميرزا‌علي آقا داده شد و وي بر مسند حكومت روحاني نشست و رياست فرقه شيخيه را در تبريز عهده‌دار گشت. 1
ثقة‌‌الاسلام پس از آغاز مشروطه‌خواهي، در صف حاميان آن درآمد. وي مردم را به آثار حيات بخش حكومت ملي آشنانموده و اساس حكومت مشروطه را با فلسفه و مفهوم حكومت در اسلام تطبيق مي‌داد و در همان حال، مردم را از تندروي و افراط بر حذر داشته و پيوسته مجاهدان آذربايجان را به ‌آرامش و ملايمت دعوت مي‌كرد. 2

اشغال آذربايجان توسط قواي روس
در دوران استبداد صغير محمد‌عليشاهي، عين‌الدوله به عنوان والي آذربايجان به تبريز رفت اما در مواجهه با آزاديخواهان تبريز، مجبور شد به باسمنج (روستاي بزرگي در نزديكي تبريز) بازگردد. او تبريز را در محاصره گرفت و در نتيجه شهر دچار قحطي شد. جنگهاي خونين ميان قواي دولتي و آزاديخواهان تبريزي روي داد. در طي يكي از اين نبردها، «باسكرويل» معلم آمريكايي مقيم تبريز كه به آزاديخواهان پيوسته بود، كشته شد. عاقبت، دو كنسول روسيه و انگلستان، به بهانه حفظ جان اتباع خارجي و نيز رفع محاصره و قحطي، متفق گشتند كه ارتش روس به سوي تبريز حركت نمايد. آنان ادعا مي‌كردند ورود ارتش تزاري براي اعاده امنيت و تأمين آسايش اهالي بوده و پس از انجام اين وظيفه، به روسيه مراجعت خواهد كرد. ثقة‌‌الاسلام با ابراز نگراني از اين حوادث، شديداً با حضور قواي روسيه در ايران مخالف بود؛ چنانكه مي‌گفت: «راضي هستم مرا در سيبري به شكستن سنگ چخماق وادار نمايند، اما بيرق روس در اين مملكت نباشد.» 3 وي با اقدام به تماسهاي مكرر با عين‌الدوله، تلگرافهاي مفصلي به محمد‌عليشاه مخابره كرد و نزديكي خطر را گوشزد نموده و افتتاح مجلس و اعاده رژيم مشروطه را خواستار گرديد. شاه سعدالدوله (رئيس‌الوزرا) را مأمور مذاكره با وزاري مختار روسيه و انگلستان نمود تا از ورود قشون روس به تبريز جلوگيري شود، و نيز از انجمن آذربايجان درخواست كرد راه را براي ورود عين‌ الدوله به شهر باز كنند تا امنيت برقرار گردد. اما نه سفارتين روس و انگليس و نه انجمن، هيچ كدام به پيشنهاد شاه روي موافق نشان ندادند و در نتيجه راه ورود سپاه روس به شهر تبريز گشوده شد.
قشون چندهزار نفري روسيه در سال 1327 ق وارد آذربايجان شده، تبريز را اشغال نمودند و ژنرال استارسلسكي (فرمانده ارتش روس) طي انتشار اعلاميه‌اي، از مجاهدان خواست فوراً اسلحه را به زمين گذارند. سپاهيان روس سنگرهاي داخلي شهر را تخريب مي‌كردند و «باغشمال» را مركز ستاد خود قرار داده بودند. ستارخان و باقرخان و گروهي ديگر از مجاهدان، به شهبندرخانه عثماني پناهنده شدند. 4
در اين ايام پرمحنت ثقة‌‌الاسلام مرجع رفع مشكلات و تيره‌روزيهاي مردم بود. وي در برابر تعديات قواي روس، آرام نگرفت. از جمله در برابرتبعيد شيخ‌علي اصغر ليل‌آبادي و تخريب خانه يوسف مجاهد ( از طرف سپاهيان روس) و بعضي تعديات ديگر،‌ از ميللر (كنسول رسول) استيضاح نموده و چون پاسخ قانع كننده دريافت نكرد، از تعديات سپاهيان تزاري به نيكلاي دوم تزار روسيه شكايت نمود. چند تلگراف مخابره كرد و توسط صمد‌خان ممتازالسلطنه (وزير مختار ايران در فرانسه)، شكايت خود را در روزنامه‌هاي پاريس منعكس ساخت. 5
در موردي ديگر نيز، يكي از سربازان روس به دست مرحوم ثقة‌‌الاسلام مسلمان شده در منزل وي پنهان گرديد. قضيه فاش شد و بلايف (عضو نظامي كنسولگري روسيه) با عده‌اي سالدات (نظامي) وارد منزل ثقة‌‌الاسلام گشتند. اما سرباز مذكور از در ديگري فرار نمود. باز ثقة‌‌السلام تلگراف شكايت به امپراتور نموده و در نتيجه، بلايف مجبور شد از مرحوم ثقة‌‌الاسلام عذرخواهي كند. 6

اولتيماتوم روسيه به ايران
سال 1329 ق، سال سياهي براي ملت ايران محسوب مي‌شود. مدتي قبل، حكومت مشروطه جهت نظم دادن به امور ماليه ايران، مستر مورگان شوستر امريكايي را استخدام نموده بود و او نيز با دقت به انجام وظيفه مي‌پرداخت. اقدامات شوستر ضربه مهمي بر منافع نامشروع انگليس و روس در ايران وارد مي‌كرد؛ 7 لذا دولت روس در واكنشي شديد، با همراهي و حتي تحريك انگلستان، 8 ضمن اولتيماتومي به دولت ايران، اخراج مستشاران امريكايي و از جمله شوستر را خواستار شد و تهديد نمود اگر ظرف چهل وهشت ساعت درخواستهايش عملي نگردد، قواي روس به طرف تهران پيشروي خواهند نمود. در حقيقت، قصد اصلي روسها از اولتيماتوم، به دست آوردن بهانه‌اي بود كه قشونشان نقاط شمالي ايران را اشغال و تصرف نمايند.
در مقابله با تهديد روسيه، مجلس تحت تأثير نطق مهيج يكي از علماي انقلابي، اولتيماتوم را رد نمود. 10 در نتيجه، قواي تازه‌نفس روسي به طرف آذربايجان و تهران حركت نمودند. دولت وقت، بنا به مصلحت، مجلس را منحل و اولتيماتوم را قبول نموده و از روسها عذرخواهي كرد. اين چنين پيشروي قواي روس متوقف گشت. 11
مبارزه ثقة‌‌الاسلام عليه مظالم روسها
همزمان با اين وقايع، سربازان تزار (كه ‌آذربايجان را منطقه نفوذ روسيه مي‌دانست) در تبريز شروع به آزار و اذيت مردم نمودند، به نواميس مردم دست‌درازي كرده و حتي از كشتن زن و بچه دريغ نمي‌كردند. 12 عاقبت كاسه صبر مردم لبريز گرديده، ثقة‌‌الاسلام در برابر اين ددمنشيها، به كنسول روسيه شديداً اعراض نمود ولي كنسول، ترتيب اثري به اعتراض وي نداد. در مقابل، امير حشمت( مسئول نظميه شهر) از ثقة‌‌الاسلام اجازه و فتواي شرعي مبني بر مقابله با قواي متجاوز روس گرفته، به كمك قواي خود و مجاهدين به مقابله برخاست. از صبح اول محرم 1329 ق سربازان روس با مقاومت شديد روبرو شدند و در نتيجه، جمعي از روسها كشته و مجروح گشتند.هزار نفر از مجاهدين در ارك (محل مصلاي كنوني) موضع گرفته و در مقابل چهار هزار قشون روسي مجهز به توپ ايستادگي مي‌كردند. 13 اين زد و خورد چهار روز طول كشيد و روسها با بر جاي گذاشتن هشتصدو پنجاه نفر كشته، از شهر بيرون رانده شدند. البته از جانب مجاهدين نيز افراد زيادي كشته و زخمي شده بودند. 14
ثقة‌‌الاسلام براي جلوگيري از قتل نفوس و ايجاد امنيت، به تلاش برخاسته و چندبار با كنسول روس و انگليس مذاكره نمود. قرار بر اين شد كه مجاهدين اسلحه را بر زمين گذارند يا از شهر بيرون روند. چون اين شروط اجرا شد، روسها با اقدام به نيرنگ، قواي تازه‌نفسي را كه در راه داشتند، وارد شهر كرده و شهر را به توپ بستند! ثقة‌‌الاسلام به ديدار كنسول روس شتافت اما كنسول با وي با خشونت و بي‌اعتنايي برخورد نمود. وقتي ثقة‌‌الاسلام بازگشت، به مردم گفت روسها خيال كشتار در شهر دارند. بهتر است شبانه شهر را ترك كرده و خود را به جاي امني برسانيد. مردم گفتند: شما خودتان چه خواهيد كرد؟ جواب داد: «من كار خود را به خدا باز مي‌گذارم.»15
وحشت و اضطراب عجيبي بر شهر حكمفرما شد و سران قوم و مجاهدان، هر كدام كه مي‌توانستند، از شهر بيرون رفتند. از طرف حكومت روسيه، به فرماندهان نظامي و كنسولهاي روس در شهرهاي تبريز، رشت، انزلي و مشهد اختيارات تام داده شد كه مقصرين اغتشاش عليه روسها را دستگير و مطابق قوانين نظامي روسيه مجازات كرده و مراكز مقاومت را ويران سازند. 16

محرم سال 1329 در تبريز
در روز هفتم محرم، ثقة‌‌الاسلام توسط يكي از نزديكان اطلاع يافت كه روسها درصدد دستگيري او هستند. از آن مرحوم خواسته شد جهت حفظ جان، به شهبندر خانه عثماني پناهنده شود اما وي با امتناع از پذيرش اين پيشنهاد، گفت: «هنگامي كه در زمان شكست عباس‌ميرزا، آقا ميرفتاح جلو افتاده، شهر تبريز را به دست روس سپرد [تا قتل و خونريزي نشود]، از آن زمان صد سال مي‌گذرد و هميشه آقا ميرفتاح به بدي ياد مي‌شود. شما چگونه خرسندي مي‌دهيد كه در اين آخر زندگي،‌از ترس مرگ خود را به پناهگاهي كشم و ديگران را در دست دشمن گذارم.» 17
عصر روز نهم محرم، ثقة‌‌الاسلام به خانه يكي از دوستانش مي‌رفت كه معاون كنسولگري روس سوار بر درشكه كنسولگري جلو او ايستاده و جهت شركت در جلسه كنسولگري كه قرار بود راجع به امنيت شهر در آن گفت و گو شود، از ثقة‌‌الاسلام دعوت نمود و آن مرحوم همراه وي رفت. كنسول روس در برخورد با ثقة‌‌الاسلام خشمگينانه او را به تحريك مجاهدين عليه روسها متهم نمود اما ثقة‌‌الاسلام تقصير را متوجه روسها ساخت. ميللر (كنسول روس) ورقه‌اي را به ثقة‌‌الاسلام نشان داده، تكليف نمود كه براي نجات جان خود زير آن را امضا نمايد. مفاد نوشته چنين بود: «نخست مجاهدان تبريز به روي ارتش تزاري اسلحه گشوده، جنگ آغاز كردند و روسها براي حفظ جان اتباع خود ناچار به جنگ و تصرف تبريز گشتند!» مقصود ميللر اين بود كه مجوزي براي اقدامات نظامي و تصرف آذربايجان تحصيل كند. اما مرحوم ثقة‌‌الاسلام با امتناع از اين خواسته او، گفت: «اين شهادت، خلاف واقع است و مسلمان شهادت خلاف واقع نمي‌دهد.» 18
پس از گفت‌وگوهايي، ميللر راضي شد ثقة‌‌الاسلام گواهي كند كه «تا وقتي دولت ايران قادر به حفظ امنيت آذربايجان نيست، توقف ارتش تزاري در تبريز ضرورت دارد.» اما باز هم ثقة‌‌الاسلام با امتناع از امضاء، جواب داد: «شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مي‌دهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود.»
ميللر عصباني شده، دستور داد ثقة‌‌الاسلام را زنداني كنند. روز بعد (روز عاشورا) او را به دادگاه نظامي ـ كه چند افسر روس قاضي آن بودندـ برده و از او خواستند يكي از دو نوشته‌اي‌را كه كنسول گفته بود، امضا نمايد و از اعدام نجات يابد. اما ثقة‌‌الاسلام همچنان امتناع مي‌نمود. اتهام آن روحاني وارسته، تحريك مردم بر ضد قشون تزاري و فتواي جهادي بود كه براي امير حشمت نوشته بود. ثقة‌‌الاسلام دادگاه را صالح نديد و از دادن هرگونه پاسخ به سؤالات آنان خودداري كرد. عاقبت، حكم اعدامش صادر شد. البته او خود، از همان آغاز مبارزه با روسها، در نوشته‌اي به مشكوة‌الملك، اين حكم را پيش‌بيني كرده بود.
منصور دار عشقم و دانم كه عاقبت
بر پاي دار مي‌كشد اين پايداريم19
روز دهم محرم، مردم گرفتار و وحشتزده تبريز، روي ايمان و علايق مذهبي مشغول انجام مراسم عزاداري حضرت سيد‌الشهداء (ع) بودند و گروهي بر آن شدند كه به سربازخانه محل توقف ثقة‌‌الاسلام حمله نموده، وي و ديگر آزاديخواهان را آزاد نمايند. به همين احتمال، روسها از نيمه شب ششصد سالدات مسلح در اطراف سربازخانه متمركز ساختند.
روز عاشورا، اول صبح، در سربازخانه چوبه‌دار دسته‌جمعي برپا شد و بعد‌از ظهر آن روز خونين نه نفر دستگيرشدگان را از باغشمال به سربازخانه آوردند تا به دار كشيدن آنها، صداي آزاديخواهي مردم تبريز را خاموش كند.
مرحوم ثقة‌‌الاسلام ديگر ياران را دلداري مي‌داد و مي‌گفت: «رنج ما دو دقيقه بيش نيست، پس از آن به يكبار خوش و آسوده خواهيم بود. ما را چه بهتر كه در چنين روزي به دست دشمنان دين كشته شويم.» 20
ثقة‌‌الاسلام مشغول نماز شد. چون نماز خود را به اتمام رساند، با پاي خويش بالاي چهارپايه رفت. دژخيمان طناب را به گردنش انداختند و بالا كشيدند. پس از چند لحظه، زندگي پر افتخار آن عالم جليل‌‌القدر و روحاني آزاده خاتمه پذيرفت و چنين بود كه برگ خونين ديگري بر تاريخ ايثارگريهاي آذربايجان افزوده گشت. اما چند سال نگذشت كه آه‌سوزان و خون به ناحق ريخته شده مظلومان، سراسر روسيه را آتش زد و آن آتش، حتي خانواده تزار را سوزاند و امپراتوري بزرگ روسيه را درنورديد.
جنازه مطهر آن روحاني وارسته در گورستان مقبره‌الشعراي تبريز به خاك سپرده شد. هم‌اكنون وسايل شخصي ثقة‌‌الاسلام در موزه مشروطيت تبريز نگهداري مي‌شود.



+0 به يه ن
یاییلیب : پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار

باقر خان سالار ملّي
او قبل از مشروطيت بنّا بود. پس از مشروطيت مجاهد شد. رياست مجاهدين محله خيابان (خيابان يكي از محلات قديمي تبريز است مشتمل بر بخش‌هاي واقع در جنوب رودخانه آجي در شرق شهر كه تا جنوب شرقي نيز ميرسيد)، تبريز به دست او افتاد. پس از به توپ بستن مجلس، به دستور انجمن ايالتي مانند ستارخان دست به اسلحه برد و با قشون دولتي كه تبريز را در محاصره داشت جنگ كرد. امّا پس از اوّلين شكست كه از قشون دولتي خورد، سست شده در صدد تسليم برآمد. تا كار ستّارخان كه در اميرخيز، محله ديگر تبريز، با دولتيان جنگ مي‌كرد قوت گرفت، وي نيز سستي را از خود دور ساخته بار ديگر به جنگ با قشون دولتي پرداخت. در اثر همكاري او با ستّارخان كار مشروطه‌طلبان پيشرفت كرد و تبريز از فشار محاصره راحت شد. انجمن ايالتي تبريز باقرخان را به لقب سالار ملي ملقب ساخت، و از او تقدير كرد و آوازه اشتهارش در سراسر ايران پيچيد.


چنانكه در تواريخ مشروطيت نوشته‌اند، در اثر مجاهدت ستّارخان و باقرخان مشروطيّت نجات يافت. اما خود تبريز ديري نگذشت كه به دست قشون روس افتاد. سالار ملي و سردار ملي در تبريز نماندند و به تهران حركت كردند. يك استقبال شاهانه از اين دو مجاهد شجاع از طرف دولت مشروطه به عمل آمد.
باقرخان در تهران منزوي ميزيست تا قضيه مهاجرت پيش آمد. او ديگر در تهران درنگ نكرد و دنبال مهاجرين رفت. شبي در نزديكي قصر شيرين عده‌اي از اكراد بر سر او و رفقايش ريختند و سرشان را بريدند. (مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از ياران و همراهانش در محرم ۱۳۳۵ قمري / آبان ۱۲۹۵ خورشيدي به دست يكي از اشرار معروف اكراد قصرشيرين به نام محمد امين طالباني به قصد تصاحب اسب و وسائل مهمانان خود، صورت گرفت.)
باقرخان بر خلاف ستّارخان كه شيخي بود، از متشرعه بود. از علماي مخالف مشروطيت كه متشرعه بودند جانبداري مي‌كرد و به آنها احترام مي‌گذاشت. با ستارخان رقابت داشت و مي‌گفت: مرد آن نيست كه در اميرخيز جنگ كند. مرد منم كه در ساري‌داغ با قشون دولتي جنگ كرده‌ام. (علي رغم اين سخن اين دو بزرگوار دو بازوي قوي و شكست ناپذير انقلاب مشروطيت بودند)
در هر حال سالار ملّي مردي جسور و ساده بود. حق بزرگي به گردن مشروطيت ايران دارد. او و ستارخان براي مشروطيت با قواي دولتي به جنگ برخواستند و موفق شدند. اين دو نفر از توده برخاسته بودند، در سخت ترين ايام با اتكاء به توده تبريز با شاه مستبد مبارزه كرده بودند؛ يك حركت و نهضت ملي را رهبري كرده بودند، مسلمان بودند و به مشروطيت ايمان داشتند. اين بود كه به آساني قهرمان ملت شناخته شدند.
دمكراتهاي آذربايجان كه نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطيت و مكمل آن و خود را وارث سنن مجاهدين آن دوره مي‌دانستند، مجسمه باقر خان را در ميدان شهرداري تبريز تصب كردند. در ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۵ پس از سقوط پيشه‌وري مردم تحت تأثير احساسات آن مجسمه را كه اثر دمكرات‌ها بود برانداختند. از اين عمل معلوم مي‌شود كه نهضت پيشه وري چقدر به ضرر مشروطيت و آزادي و اين قبيل معاني بوده‌است.
داماد باقر خان سرتيپ هاشمي است كه فرمانده قواي دولتي مأمور آذربايجان بود كه در طي جنگي مختصر قواي دمكرات‌ها را در قافلانكوه مغلوب كرد و در ميدان جنگ به درجه سرتيپي نايل آمد.



یارپاق لار : 1 2 3 4


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir