تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...
+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
خان بابا از اهالي قره باغ بود. دوره هاي نظامي ديده و در ميدانهاي جنگ كار آزموده بود.
بهنگام حمله اكراد اهالي جز قمه و چاقو وسيله اي براي دفاع نداشتند خان بابا نقشه اي كشيده و با چند نفر قرار بر دفاع از روستا مي گذارند.
خان بابا با خنجري در جلوي قهوه خانه ي محل تردد اكراد نشسته و حالت گيج و منگ بخود مي گيرد تا جلب توجه نكند.
اكراد دسته جمعي وارد قهوه خانه مي شوند و تفنگهاي خود را بيرون قهوه خانه بصورت هرمي بهم تكيه مي دهند.
طبق قرار قبلي شاگرد قهوه چي كتري آبي برداشته و با مشاهده غفلت اكراد بر روي آتش مي ريزد و چون دود همه جا را مي گيرد با داد و قال اسلحه ها را بغل كرده و مي گريزد.
اكراد در پي تفنگها به بيرون هجوم مي آورند كه خان بابا در ميان دود با خنجر خود هر پانزده نفر را كشته و اهالي را مسلح مي كند.
آوازه اين شجاعت تا مدتي از حمله اكراد مانع مي شود.
بعدها خان بابا بخاطر شرارتهايش تحت تعقيب دولت قرار مي گيرد كه به اربيل عراق مي گريزد و پس از مدتي مخفيانه به روستا بازمي گردد كه اهالي مخفيگاهش را نشان ژاندارمري داده و در تيراندازي متقابل خان بابا كشته مي شود


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار

متولد: تبريز - محله شتربان در تاريخ 1331.2.8 

يكي از بهترين بازيگران تبريز و حتي اذربايجان كه كارهاي بسيار زيبا و ارزشمندي از خود ارائه كرده است كه سوابق كاري او همه چيز را به خوبي خوب به نمايش مي گذارد .

سوابق هنري:‏
آغاز فعاليت هنري با نمايشهاي راديويي _ سال 1351‏
اولين كار تلويزيوني «مريض و عزرائيل»_ 1356‏
بازنشسته صدا و سيماي مركز آذربايجان شرقي _ 1383‏
همكاري با مراكز ديگر صدا و سيما ‏
‏ همكاري با مركز صدا و سيماي مركز آذربايجانغربي

تله فيلمها:‏
چلّه قارپوزي ـ آنسوي عشق ـ انصافلي تاكسي چي ـ ديش آريسي ـ حق ورمز ـ جوزفعلي ( بئله دي يا بئله ديري) ـ چاغرلمامش قوناق ـ ياري قازاندي ـ هامبورسوني ـ ايكي سلطان ‏

سريالها:‏
آنا _ ارثيهي عمه خانم _ بلوك 55 _ باجناق ها (1 و 2) _ آتا ـ آخر مهلت _ گروه 20 _ نه دئميشم بئله بخته ‏

تله تئاتر: مريض و عزرائيل

فيلم سينمايي:‏
ساراي (كارگردان: يداله صمدي) _ شوكران (يداله نوعصري) _ مطرب

نمايش صحنهاي:‏
بل بشور _ ثبت نام _ مدرسه غير انتفاعي ـ علي آباد ـ ارثيه ـ ديش تاجري ـ ميليونرلر

جوايز:‏
‏_ دريافت ديپلم افتخار بعنوان بهترين بازيگر نقش مرد از جشنواره توليدات صدا و سيماي مراكز استانها_ 1385‏
‏_ دريافت ديپلم افتخار براي بهترين بازيگر مرد از تله فيلم (ايكي سلطان)_ 1386‏
‏_ ديپلم افتخار براي عنوان بهترين بازيگر مرد از سريال (آنا)_ 1388‏
‏_دريافت تنديس براي عنوان چهره برتر استان_ 1388 ‏



+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
دكتر حسين محمدزاده صديق در 15 تيرماه 1324 در محلهي باستاني سرخاب تبريز واقع در دامنههاي كوه «عينالي» ديده به جهان گشودندپدرشان نوهي آقا ميرعلي سرخابي صاحب كتاب ربيع الشّريعه و پيشنماز مسجد و مادر ايشان، دختر عباسقلي خان از خوانين اردبيل و از رزمندگان خوشنام نهضت مشروطه و قيام شيخ محمد خياباني بود كه در گير و دار مشروطه به تبريز كوچيده و در محلهي سرخاب ساكن شده بودمادر پرهيزگار ايشان، نام حسين را به او برگزيد تا ياد آور روشنگريهاي امام حسين (عباشددر كودكي او را به مسجد جامع تبريز فرستادند و در ?نجا نزد آقا ميرزا غلامحسين هريسي، آقا ميرزا عمران و مرحوم وقايعي مشكات تبريزي به تعليم قرآن، فلسفه اسلام، فقه، احكام و اصول دين مشغول شدپس از آن، ايشان را به مكتب خانه فرستادندحسين كهيا سال داشت به خاطر استعداد و تيزهوشي، در مسجد و گاهي در منزل آنچه را آموخته بود به افراد بيسواد محله تعليم ميداد و توانست تعداد زيادي از آنان را باسواد كنددر سال1331 پدرش به عنوان مسؤول پست و تلگراف به روستاي خمارلو در مرز شوروي اعزام شدحسين، فرزند ارشد خانواده كلاس اول ابتدايي را در روستاي خداآفرين گذراندپس از آن مجددا به تبريز بازگشتند و در مدارس خيام و حكمت به ادامه تحصيل مشغول شدنديكي از وقايع تلخ دوران كودكي استاد درگذشت پدربزرگ مادري بودمؤانست با عباسقلي خان پدربزرگ مادريدر دوران كودكي در شكل گيري بلندنظري و آرمانجوييشان تأثير بسزايي داشت.در سال 1337 تحصيلات ابتدايي را به پايان رسانيده و در رشتهي علوم ادبي در دبيرستان مشغول به تحصيل شدنداستعداد فراوان و عشقشان به ادبيات تا حدي بود كه در دبيرستان او را «شاعر» خطاب ميكردنديكي از نوآوريهاي ايشان اين بود كه نكات كليدي و مهم دروس دبيرستان از جمله رياضي، فيزيك و دروس طبيعي را – براي سهولت در يادگيري به صورت شعر درآورده بودندذوق سرشار ايشان باعث شد تا در همان سنين نوجواني براي خود كتابخانهاي بسازند و به هر كدام از كتابها مهر زده و شمارهي ثبت مخصوص بدهنداز جملهي نكات بارز دوران نوجواني استاد، آشنايي، مطالعه و تلاش وافر ايشان از اوخر دورهي راهنمايي براي يادگيري الفباي اوستايي و خواندن متون مربوط به آن استاين مهارت باعث شد كه استاد دروس دبيرستان خود را به زبان تركي و به الفباي اوستايي بنويسند، و اين در حالي بود كه همكلاسيها سعي ميكردند از اين خطوط غريب سر در بياورندپس از طي دوران تحصيل در دانشسرا، مشغول به تدريس در روستاهاي آذربايجان از جمله هريس شده و در همان حال به تحصيل در رشتهي ادبيات دانشگاه تبريز همت گماشتندايشان در كلاسهاي درس، خواندن و نوشتن را به شاگردانشان به زبان آذربايجاني آموزش ميدادنداين كار در رژيم پهلوي دردسرهاي فراواني را برايشان به همراه آورد ولي همچنان پايمردي كردندو اما نخستين مقالهي ايشان «فرشته ميترا و عيد مهرگان» بود. در همين زمانها افرادي چون صمد بهرنگي، عليرضا اوختاي، بهروز دهقاني، بهروز دولت آبادي و مفتون اميني با استاد مجالست داشتند كه حاصل اين نشستها نشر مجلهي «آدينه» بود. اين نشريه كه به زبان تركي نوشته ميشد اولين تلاش جدي آنان در دوران خفقان شاهنشاهي جهت گسترش و احياء زبان مادري بود. مقالات اين جوانان صاحب انديشه، پس از آن در نشريات ديگر سراسر كشور از جمله: خوشه، اميد ايران، وحيد، ارمغان، راهنماي كتاب و . . . انتشار يافت. ايشان مقالهي داستانهاي دده?قورقود را در همين زمان نوشته و در مجله وحيد چاپ كردند.در اثر همين حركتها مردم با گنجينههاي علم و ادب خطهي آذربايجان هر چه بيشتر آشنايي حاصل كردند. گنجينههايي كه در زير گرد و غبار خودكامگي ستمشاهي پنهان شده بود. در سال 1347 مجله «هنر و اجتماع» را در تبريز به دو زبان تركي و فارسي منتشر ساختند كه پس از چاپ هفتمين شماره، توسط ساواك دستگير و به زندان روانه شدند. پس از مدتي از زندان آزاد گرديدند، ليكن مدرك ليسانسشان را تا سال 1350 نگه داشتند و ندادند. دو سال قبل از اين تاريخ (1348) توسط دانشگاه استانبول پذيرفته شدند ولي ايشان را ممنوع الخروج كردند. در سالهايي كه در دبيرستانهاي اردبيل تدريس ميكردند با همكاري دانش آموزان به گردآوري فولكلور و ادبيات شفاهي آذربايجان همت گماشته و سعي كردند در جلسات خصوصي به دانش آموزان، خواندن و نوشتن به زبان مادري را بياموزند. به همين دليل ساواك در شهر اردبيل استاد را احضار كرده و 41 روز تحت آزار و بازجويي قرار دادند اما نتوانستند تهمت خود را دال بر وابستگي به احزاب اثبات كنند لاجرم ايشان را فقط به جرم اقدام عليه امنيت كشور به دادگاه نظامي كشاندند و ايشان را به شش ماه زندان و پنج سال تعليق از خدمت دولتي محكوم كردند. پ?يمردي و استواريشان باعث شد كه در زندان هم به آموزش زبان تركي مشغول شوند و به اين خاطر مدتي را نيز در انفرادي محبوس گرديدند. استاد در همين ايام، سه دفتر شعر با عنوان قالادان قالايا، هاني بس يولداشين اؤردك و ساواش نغمهلري سرودند كه آن دفترچهها را به همبندان خويش سپرند ليكن آن همبندان حق امانت را به جا نياورده و تا كنون آن دفترچهها را به ايشان تحويل ندادهاند. پس از آنكه از زندان آزاد شدند ايشان را مجبور به ترك تبريز كردند. لاجرم به تهران آمدند تا به كاري مشغول شوند. در اين زمان در انتشارات اميركبير و به صورت غير رسمي در هنرستان به كار پرداختند. در اين سالها كتاب شعر صمد بهرنگي منظومهسي را سرودند. بعد از گذشت مدتي در صدا و سيما مشغول به كار شدند. اما پس از نه ماه، از طرف ساواك رد صلاحيت گرديدند. از سال 1351 تا 1357 وارد دورهي تازهي انتشار كتابهاي خود شدند. استاد در اين سالها در اولين كتابشان تحت عنوان «واقف، شاعر زيبايي و حقيقت» به بررسي كوتاه در زمينهي ت?ريخ ادبيات تركي ميپردازند. از جمله ديگر كتابها ميتوان قصههاي روباه در ادبيات شفاهي آذربايجان، داستانهاي كچل در ادبيات شفاهي آذربايجان، نمايشنامههاي ميرزا آقا تبريزي، منظومه آرزي و قمر، تاريخ آذربايجان، فلسفه تكاملي، انقلاب بورژوازي در انگلستان و . . . را نام برد. ايشان در همين سالها كتاب عاشيقلار را چاپ كرد كه نخستين تحقيق در اين زمينه بود.

+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار
براي ديدن سايز بزرگ روي عكس كليك كنيد

نام:  1302783833_NESSRED.jpg
مشاهده: 2
حجم:  43.4 كيلو بايت
نصيرددين توسي 1201-جي ايل 18 فئورالدا همدان شهريندئ آنادان اولموشدور.ايلك تحصيليني آتاسيندان آلميش، سونرا همدان و توس شهرلرينده دؤورونون تانينميش عاليملري نين - ايبن سينا و بهمنيارين داوامچيلاري نين يانيندا تحصيل گؤرموشدور.آلديغيي هرترفلي و درين بيليكلر محمدي آز بير واختدا علمي موحيطده مشهورلاشديرير.هله گنج ياشلاريندان اعتيبارن او، بير سيرا حؤكمدارلارين ديقتيني جلب ائدير.30 ياشيندا ايكن كوهيستان ايسمايليلري نين رهبري ناسيرددين مؤحتشم اونو سارايينا قوناق چاغيرير و گنج عاليمدن اخلاق باره ده كيتاب يازماسيني خواهيش ائدير. 1235-جي ايلده نسيرددين توسي سونرالار اونا دونيا شؤهرتي گتيرن و بير چوخ ديللره ترجومه اولونان مشهور اخلاقي ناسيري اثريني تاماملايير.
آنجاق كيتاب حؤكمدارين خوشونا گلمير و توسي حبس اولوناراق، ايسمايليلرين الچاتماز داغ زيروه لرينده يئرلشن الموت (قارتال يوواسي) قالاسينا آپاريلير. او، بورادا سورگون حياتي كئچيرير. قصردن چيخماق حوقوقو اليندن آلينميش توسي ايسمايليلرين يانيندا كئچيرديگي 12 ايلدن بير قدر آرتيق مودتده دؤزولمز معنوي سيخينتيلارينا باخماياراق، بير نئچه علمي اثر يازا بيلير. عاليم 1242-جي ايلدئ مشهور شرحول-ايشارات (بو الي ايبن سينا نين ايشارات آدلي فلسفي ريساله سينه شرحلر) اثريني تاماملايير. 1253-جو ايلدئ چينگيز خانين نوه سي هولاكو خانين ياخين شرقه يوروشو باشلايير. اونون قوشونلاري فتحولونماز ساييلان ائلئموت قالاسيني دا توتور، نسيردديني و ديگر عاليم مهبوسلاري آزاد ائديرلر. نسيرددين هولاكو خانين شخصي مصلحتچيسي تعيين اولونور. ائله ايلك گونلردن نسيرددين هولاكو خانين بير چوخ واجيب سياسي تدبيرلري نين حياتا كئچيريلمه سينده مسئوليتي اؤز اوزرينه گؤتورور.اؤز دؤورونون بير چوخ عاليملري كيمي، نسيرددين توسي ده علمين موختليف ساحه لريني دريندن منيمسه ميشدي. اونون قلميندن چيخان يوزدن آرتيق جيدي اثر علمين آسترونومييا، رياضيات، فيزيكا، تيبب، فلسفه، ائتيكا، منطيق و ديگر ساحه لرينه هسر اولونموشدو.بونونلا بئله نسيرددي نين يارادجيليغيندان آسترونومييا و رياضيات اوزره تدقيقاتلار خوصوصي يئر توتور.


توسي بو ساحه لرده آپاريلميش يگيرميدن آرتيق اوغورلو آراشديرمانين مؤليفيدير. رياضياتا هسر ائتديگي اثرلر يالنيز عربجه، آسترونومييا اوزره تدقيقاتلاري ايسه هم فارس، هم ده عرب ديللرينده يازيلميشدير. توسي رسدخانا قورماق حاقيندا چوخدان فيكيرلشيرميش. باغداد آلينان كيمي، نسيرددي نين هولاكو خاندان ايجازه ايسته ييب، ايشه باشلاماسي دا بونو ثوبوت ائدير.


بير ايلدن ده آز بير مودتده او، رسدخانانين تيكيله جگي يئري موعينلشديرير، عئيني زاماندا آسترونوميك جيهازلار حاضيرلايير، موختليف شهرلردن بورادا ياراديلاجاق كيتابخانا اوچون قييمتلي كيتابلار گتيردير و رسدخانادا آراشديرمالار آپارماقدان اؤترو دونيانين بير چوخ اؤلكه سيندن عاليملر دعوت ائدير. توسي اؤزو زيجي-ايلخاني آدلي اثرينده بو باره ده بئله يازير: هولاكو خان اطراف ويلايتلردن آسترونوميك موشاهيده لر آپارا بيلن عاليملري چاغيرماغي طلب ائتدي: دمشقدن موويدددين اورديني، موسولدان فخرددين ماراغاييني، طيفليسدن فخرددين ايخلاتيني، قزويندن نجمددين دبيرانيني. ديگر قايناقلاردان ايسه دؤورون ان تانينميش عاليملريندئن قوتبددين شيرازي، شمسددين شيرواني، جمالددين از-زئيدي بوخاري، فاو مون-چي و ديگرلري نين ده ماراغا رسدخاناسيندا چاليشديقلاري مئلوم اولور. رسدخانانين تيكينتيسي 1259-جو ايلده ماراغا شهري نين قربينده كي تپه نين دؤشونده باشلانير. نسيرددين رسدخانا بينالاري نين لاييهلشديريلمه سينده و آسترونوميك جيهازلارين قورولماسيندا شخصن ايشتيراك ائدير.


گوركئملي آسترونوم و كونستروكتور مويييدددين اوردي ايله بيرليكده اونلار رسدخانادا بئش يئني، بير او قدر ده كؤهنه كونستروكسييالي آسترونوميك جيهاز قوراشديريرلار. يئني كونستروكسييالاري عاليملرين اؤزلري ايشله ييب-حاضيرلايير. بوندان باشقا ماراغا رسدخاناسيندا بير سيرا آسترونوميك مسله لرين حلي اوچون ضروري ساييلان، همچنين تدريس مقصديله ايستيفاده اولونان يئر و گؤي قلوبوسلاري دا حاضيرلانيردي. اوردي نين اوغلو محمد طرفيندن حاضيرلانميش گؤي قلوبوسلاريندان بيري بيزيم گونلره قدر چاتميش و حال-حاضيردا درئزدئنده ساخلانير. رسدخانانين نزدينده 400 مين كيتاب ساخلانان كيتابخانا و بو علمي مركزي كادرلارلا تجهيز ائتمكدن اؤترو مكتب فعاليت گؤستريردي. 


ماراقليسي بوراسيندا ايدي كي، رسدخانادا موسلمانلارلا بيرگه خريستيانلار، بودديستلر، نئستوريانلار و ايودايستئر ده چاليشيردي. بونلار توركلر، فارسلار، عربلر، مونقوللار، چينليلر، گورجولر، تاتارلار، يهوديلر و ديگر ميلتلرين نوماينده لري ايديلر. توسي نين تيكديرديگي رسدخانا اؤز حجمينه گؤره شرقين بوتون مشهور رسدخانالاريني گئريده قويور. ماراغا رسدخاناسيندا چاليشان امكداشلارين علمي فعاليتي و آسترونوميك موشاهيده لري ايلخانيلرين آسترونوميك جدوللري آدلانديريلان كوللئكتيو اثرين يارانماسينا گتيريب چيخارميشدي. نسيرددين توسي دونياسيني 1274-جو ايلده 25 اييوندا باغداددا دييشميش و اورادا جامئ مسجيدينده تورپاغا تاپشيريلميشدير.

اونون اوچ اوغلو اولوب: اصيلددين حسن، فخرددين احمد و صدرددين الي. نسيرددين اؤلدوكدن سونرا اوچونجو اوغلو اوزون مودت رسدخانايا رهبرليك ائتميشدير.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
به ياد رفيق بهروز دهقاني





بهروز دهقاني متولد ۱۳۱۸ در شهر تبريز، فرزند يك خانواده فقير كارگري بود. پدرش مثل مليونها نفر از مردم زحمتكش ميهن ما كار ثابتي نداشت و زندگي خانواده خود را با اشتغال به كارهاي گوناگون ميگذراند. كارگري در كارخانه نخ ريسي، چاه كني، ميرابي، فعلگي، خرده فروشي از جمله اين مشاغل بود. بهروز در بزرگي خاطره روزهائي را بياد ميآورد كه از صبح تا شب روشنائي آفتاب را نميديد زيرا همراه پدر به چاه كني ميرفت و در عمق چندين متري زمين پا به پاي پدر كار ميكرد. فقر و زحمت بي پايان از آغاز عمرش، نقش آموزگاري را داشت كه در شناساندن واقعيات جامعه به او ياري كرده بود. پدر در عين بيسوادي از آگاهي سياسي برخوردار بود. در وقايع سالهاي ۲۵ _۲۴ و تشكيل فرقه دموكرات در آذربايجان و بعد از يورش وحشيانه نيروي دولتي و كشتار مبارزين، خانه كوچك پدر پناهنگاهي براي مبارزين كه از دست سربازان فرار كرده بودند محسوب ميشد. بهروز با شركت در كار پدر روز به روز با واقعيات خشن و سختي كه زندگي خودش و مليونها مردم را فرا گرفته بود بيشتر آشنا ميشد. كم كم پدر در اثر پا درد شديد از كار افتاده شد و نتوانست خانواده هشت نفري آنها را سرپرستي كند. به اين خاطر بهروز دهقاني با وجود استعدادش و علاقهاي كه به ادامه تحصيل داشت، مجبور شد در ۱۶ سالگي ترك تحصيل كند و براي به عهده گرفتن نقش فعال تر در تأمين معاش خانواده، شغل معلمي را انتخاب نمايد. براي اين منظور در دانشسراي مقدماتي تبريز نام نويسي كرد. به غير از بهروز، صمد بهرنگي و كاظم سعادتي نيز در دانشسرا دوره آموزگاري ميديدند، اين سه دوست خيلي زود با هم جوش خوردند و به زودي سه رفيق جدا نشدني گشتند. از اين ببعد زندگي بهروز دهقاني با زندگي اين دو پيوند خورد.
بعد از اتمام دوره دانشسرا بهروز كه ۱۸ سال بيشتر نداشت معلم روستاهاي آذربايجان شد. در طي تدريس او و صمد بهرنگي به تحقيقات راجع به روستاهاي اطراف نيز ميپرداختند و روستاگردي يكي از برنامههاي منظم آنان بود. بعضي از گزارش هائي كه آنها از ديدار از روستاها نوشتهاند در مجموعه مقالههاي صمد بهرنگي به نام مشترك صمد و بهروز به چاپ رسيدهاست. گزارشي كه بهروز دهقاني در باره روستاهاي قره باغ نوشتهاست از جمله اين تحقيقات است.
بهروز دهقاني به زبان انگليسي تسلط داشت، تا حدي كه يك مترجم خوب بشمار ميآمد. از او ترجمههاي بسياري بجا مانده كه بعد از شهادتش با نام مستعار «بهروز تبريزي» منتشر ميشود. كتابهاي افسانههاي ايتاليائي اثر ماكسيم گوركي و زندگي و آثار «شون اوكيسي» نويسندهٔ ايرلندي از ترجمههاي بهروز دهقاني است. با فعاليتهاي او و صمد بهرنگي در تبريز روزنامهاي به نام «مهد آزادي آدينه» منتشر ميشد كه بسياري از ترجمههاي بهروز در آن بچاپ ميرسيد. قسمتي از فعاليتهاي ادبي آنها صرف ياد گرفتن فني زبان تركي، دستور زبان آن، ادبيات كتبي و شفاهي آن ميگرديد. بهروز دهقاني و صمد بهرنگي براي جمع آوري ادبيات شفاهي آذربايجاني (فولكلور آذربايجان) به دور افتاده ترين روستاها سفر ميكردند و ساعتها پاي صحبت پير مردهاي ده نشسته قصه و ترانه و باياتي (دو بيتي) جمع ميكردند و نتيجه تحقيقات خود را در روزنامه مهد آزادي يا روزنامههاي نيمه مترقي علني به چاپ ميرساندند. رفقا با بعضي از روشنفكران كه نفوذ و اعتبار در اين روزنامهها كسب كرده بودند دوستي داشتند و اين دوستان صاحب نفوذ چاپ آثار آنها را به سادگي پذيرا ميشدند. يكي از تأليفات ارزنده صمد بهرنگي و بهروز دهقاني در اين زمينه افسانههاي آذربايجان است كه در دو جلد تنظيم شد.
بن بست سياسي كه همه نيروهاي مبارز در اواخر دهه ۴۰ به آن رسيده بودند، روي محفل مترقي و فعال اين رفقا نيز اثر گذارد، منتها اين بن بست اثر منفعل كننده روي آنها باقي نگذاشت، بلكه راه خروج از بن بست بوسيله صمد بهرنگي در كتاب «ماهي سياه كوچولو» مطرح گشت. كتاب «ماهي سياه كوچولو» ضرورت مبارزه مسلحانه پيشاهنگ، ضرورت از جان گذشتن و فدائي بودن را عنوان كرد«:… مهم اينست كه زندگي يا مرگ من چه اثري در زندگي ديگران داشته باشد» (نقل از كتاب ماهي سياه كوچولو). كتاب ۲۴ ساعت در خواب و بيداري نيز از آرزوي بدست گرفتن مسلسل سخن ميگويد: «… دلم ميخواست مسلسل پشت شيشه مال من باشد» (نقل از كتاب ۲۴ ساعت در خواب و بيداري) و درست بعلت همين آمادگيهاي ذهني، بهروز دهقاني از اولين نفراتي بود كه به سازمان چريكهاي فدائي خلق پيوست و نفراتي چون عليرضا نابدل، اشرف دهقاني، كاظم سعادتي، محمد تقي زاده و اصغر عرب هريسي اعضاي ديگر شاخهٔ تبريز چريكهاي فدايي خلق ايران بودند.اين سازمان چندين عمليات چريك شهري را با موفقيت اجرا كرد. و در حمله به كلانتري ۵ تبريز و مصادره مسلسل نگهبان آن بود كه بهروز دهقاني در آن شركت فعال داشت. بعد از اين عمل پير مرد زحمتكشي از اهالي تبريز ميگفت: «گرفتن مسلسل از پاسبان به منزله گرفتن قلم از دست شاه است». هزارها افسوس كه صمد بهرنگي زنده نبود تا در مصادره مسلسل كلانتري تبريز شركت كند و آرزويش را تحقق يافته ببيند.
بهروز دهقاني در ارديبهشت ماه ۱۳۵۰ دستگير شد.
حماسه پرشكوه زندگي او پس از دستگيري به اوج خود رسيد. دشمن زبون بر اين باور بود كه با بكارگيري انواع و اقسام شكنجه ها قادر خواهد گرديد تا رفيق بهروز را كه مملو از عشق به خلق و كينه از دشمنان بود را به زانو در آورد. امّا فرزند دلاور توده هاي ستمديده، تمامي ابزار و آلات شكنجه هاي دشمن را به سخره گرفت و تا پاي مرگ، در حفظ اسرار خلق دربندش پايدار ماند. خلق هاي قهرمان ايران هرگز چنين رشادت ها و جانبازي هاي فرزندان دليرش را از يادها نخواهند بُرد و نام بهروز و بهروزها در صفحات پُر فراز و نشيب تاريخ مبارزات ضد امپرياليستي خلق هاي ميهن مان حك شده است. وي پس از تحمل يازده روز شكنجه، هنگاميكه جدارههاي كليههايش از شدت ضربات مشت و لگد پاره شده و قلبش به سختي آسيب ديده بود با لبان فروبسته و مشتان گره كرده شهيد شد. 
در باره بهروز در كتاب حماسه مقاومت آمده است:
«در زندگي گذشته، ما به رفيق بهروز به علت داشتن خصوصيات انقلابيش عشق ميورزيديم و او را بيش از حد دوست داشتيم. شادي ما موقعي بود كه رفيق بهروز را پيش خود ميديديم. بخاطر دارم كه چطور وقتي ضربه مخصوص در زدن او را ميشنيديم، خوشحالي چهره مان را فرا ميگرفت و با يك جست و با شوق فراوان بطرف در ميدويديم. رفيق بهروز كسي بود كه تمام نيازهاي زندگي ما را چه مادي و چه معنوي برآورده ميكرد. او راه انقلاب، راه رهائي نهائي تودهها را از قرنها اسارت در مقابل چشمانمان ميگشود. و بما ميآموخت كه چگونه بايد اين راه را تا آخر با استواري و ايمان بپيمائيم. او در هر فرصتي هر چند كوتاه، برايمان از ماركسيسم حرف ميزد. آن هم با چه زبان سادهاي و در مقابل يك سئوال كوچك ما چه با اشتياق و حوصلهٔ تمام از مسائل مختلف صحبت ميكرد. هيچ حركت، هيچ حرف رفيق بدون ارتباط با هدف مقدس زندگيش نبود. معتقد بود كه حتي به مادر پير و بيسواد هم ميشود ماركسيسم تعليم داد. بهمين دليل هر وقت فرصت دست ميداد، اين كار را ميكرد. چه فراوان مثالهاي تركي بلد بود كه در آنها قوانين ديالكتيك به صورتي ساده بيان شده بود. و خود شعارهائي بودند بس مهيج: بولانماسا، دورولماز» («تا دگرگوني صورت نگيرد، زلاليت بدست نميآيد). و مثال: ال چك ميين ال چكمز، گرك جان چكه دردي, شعاري بود كه هميشه آنرا بيان ميكرد. مفهوم آن بفارسي چنين است:»رهروي راستين هرگز از رهروي نماند، مشكلات را بجان بايد خريد…”
يادش گرامي و راهش پُر رهرو باد
( ال چك مي ين ال چكمز , گرك جان چكه دردي )
(ياشاسين ازاد ياشايان اينسانلاري )


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار
دكتر غلامحسين ساعدي پزشك و داستان نويس مشهور آذربايجاني







شادروان دكتر غلام حسين ساعدي متخصص بيماريهاي اعصاب و روان از پزشكان بنام آذربايجاني است كه علاوه بر رشته پزشكي يد طولاني در نوشتن آثار ادبي همچون دهها داستان ،نمايشنامه ،اشعار،ترجمه كتب خارجي ،انتشار مجله و فصلنامه و دهها كار ادبي ديگر دارد وافتخار بزرگي براي آذربايجانيها و ايران بوده و هست .بي شك فيلم سينمايي گاو به گارگرداني داريوش مهرجويي به سال 1348،فيلم سينمايي آرامش در حضور ديگران ساخته ناصر تقوايي به سال 1349،فيلم سينمايي دايره مينا به كارگرداني داريوش مهرجويي به سال 1353كه براساس داستانهاي دكتر غلامحسين ساعدي ساخته شده است را ميتوان از شاهكارهاي ادبي و سينمايي كشورمان ياد كنيم .شادروان دكترغلامحسين ساعدي (مشهور به گوهر مراد) روز سه شنبه بيست وچهارم دي ماه يك هزار سيصد وچهارده سال شمسي ازوالدين آذربايجاني بنامهاي علي اصغرو مادر طيبه درشهر تبريز به دنيا آمد. وي در سال 1322 وارد دبستان بدر و در سال 1329 وارد دبيرستان منصور شد.در سال 1330 همزمان با نهضت ملي فعاليت سياسي خود را آغاز كرد. طي سال هاي بعد مسووليت انتشار روزنامه هاي فرياد، صعود و جوانان آذربايجان را برعهده گرفت و مقالات و داستان هايي در اين سه روزنامه و همچنين " دانش آموز" چاپ تهران منتشر كرد.بعد از كودتاي 28مرداد 1332 به مدت دو ماه مخفي شد و در شهريور ماه اين سال دستگير و چند ماهي در زندان به سر برد.در سال 1334 وارد دانشكده پزشكي تبريز شد و سال بعد همكاري خود با مجله سخن آغاز كرد. در اين سال داستان مرغ انجير و پيگماليون، داستان و نمايشنامه را در تبريز منتشر ساخت.در سال 1336 داستان خانه هاي شهرري را در تبريز و نمايشنامه ليلاج ها را در مجله سخن منتشر كرد. در سال بعد و پس از آشنايي با صمد بهرنگي ، بهروز دهقاني ، مفتون اميني ، كاظم سعادتي و مناف ملكي، جنبش هاي دانشجويي و اعتصابات دانشگاه تبريز را رهبري نمود. در اين سال داستان كوتاه شكايت و نمايشنامه غيوران شب را نوشت.طي سال هاي بعد تا زمان فارغ التحصيلي در سال 1340 نمايشنامه هاي سايه هاي شبانه ، كاربافك ها در سنگر و سفر مرد خسته را نوشت و منتشر ساخت.در سال 1341 راهي تهران شد تا خدمت سربازي اش را صورت سرباز صفر آغاز كند. در اين زمان چند داستان كوتاه درباره زندگي سربازي نوشت. در همين سال به همراه برادرش دكتر علي اكبر يك مطب شبانه روزي افتتاح كرد و با كتاب هفته و مجله آرش همكاري نمود. آشنايي و دوستي با احمد شاملو، جلال آل احمد، پرويز ناتل خانلري، رضا براهني، محمود آزاد تهراني، سيروس طاهباز، رضا سيدحسيني، بهمن فرسي، به آذين، اسماعيلي شاهرودي و جمال ميرصادقي حاصل اين دوره بود.در سال هاي بعد تك نگاري ايلخچي ، خياو يا مشكين شهر، هشت داستان پيوسته عزاداران بيل، نمايشنامه هاي چوب بدست هاي ورزيل، بهترين باباي دنيا، تك نگاري اهل هوا، داستان بلند مقتل، پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت، مجموعه داستان واهمه هاي بي نام و نشان، نمايشنامه آي بي كلاه، آي باكلاه را منتشر ساخت.ساعدي در سال 1346 به همراه جلال آل احمد، رضا براهني و سيروس طاهباز براي رفع سانسور از اهل قلم و مطبوعات با دولت وقت به مذاكره نشست. در همين سال وبه دنبال اين اقدام هسته اصلي كانون نويسندگان شكل گرفت.انتشار داستان ترس و لرز، تك نگاري قراداغ، رمان توپ، نمايشنامه پرواربندان، جانشين، فيلمنامه گاو در سال هاي بين 1346 تا 1353 صورت گرفت.در سال 1353 با همكاري نويسندگان صاحب نام آن زمان، مجله الفباء را منتشر كرد. در همين سال در حين تهيه تك نگاري شهرك هاي نوبنياد توسط ساواك دستگير و به زندان قزل قلعه و بعد اوين منتقل شد و يك سال در سلول انفرادي شكنجه شد.پس از آزادي از زندان سه داستان گورو گهواره، فيلمنامه عافيتگاه ، داستان كلاته نان، را نوشت و در سال 1357 به دعوت انجمن قلم امريكا روانه اين كشور شد كه سخنراني هاي متعددي در اين كشور انجام داد. در اوايل زمستان سال اين سال به ايران بازگشت.در اواخر سال 1360 راهي پاريس شد و همچنين در اين سال با خانم بدري لنكراني ازدواج كرد.طي سال هاي 1361– 1364 در پاريس اقدام به انتشار مجله الفباد كرد و چند نمايشنامه و فيلمنامه و داستان نيز نوشت.غلامحسين ساعدي در روز دوم آذرماه 1364 در پاريس درگذشت و در گورستان پرلاشز و در كنار صادق هدايت آرام گرفت.

آثار و فعاليتهاي شادروان دكتر غلامحسين ساعدي :
چاپ مقاله و داستان در روزنامههاي فرياد، صعود، جوانان آذربايجان و دانش آموز(هفته نامه)؛ چاپ تهران؛ 1331
چاپ”از پا نيفتادهها“ (بخشي از يك داستان بلند)؛ كبوتر صلح؛ 1332
چاپ داستان”خانههاي شهرري“؛ تبريز؛ 1334
چاپ داستان كوتاه”آفتاب مهتاب“؛ تهران، مجله سخن؛ 1334
چاپ نمايشنامه”پيگماليون“؛ تهران، مجله سخن؛ 1335
چاپ داستان و نمايشنامه”پيگماليون“؛ تبريز؛ 1335
چاپ داستان كوتاه”مرغ انجير“؛ تهران، مجله سخن؛ 1335
چاپ نمايشنامه تك پردهاي”ليلاجها“؛ تهران، مجله سخن؛ 1336
چاپ نمايشنامه تك پردهاي”قاصدكها“؛ تهران، مجله صدف؛ 1337
چاپ نمايشنامه تك پردهاي”خانه برف“؛ تهران، ماهنامه انديشه و هنر؛ 1337
چاپ مجموعه داستان”شب نشيني باشكوه“؛ تبريز؛ 1339
چاپ نمايشنامه سه پردهايي”كار بافكها در سنگر“؛ تبريز، ناشر كتابفروشي تهران؛ 1339
چاپ نمايشنامه دو پردهايي”بامها و زير بامها“؛ تهران؛ 1340
چاپ نمايشنامه سه پردهايي”كلاته گل“؛ تهران، انتشار به صورت مخفي؛ 1340
ترجمه و چاپ داستان”دوستان“ نوشته”گي باند تيزن“؛ تبريز، انتشارات ابن سينا(با همكاري فرانكلين)؛ 1340
چاپ نمايشنامه تك پردهايي”شبان فريبك“؛ تهران، مجله صدف؛ 1340
چاپ داستان”دو برادر“ (داستان اول از مجموعه واهمههاي بي نام و نشان) در كتاب نمونههايي از نثرهاي نويسندگان معاصر(شانزده مقاله و داستان) به اهتمام”احمد رنجبر“ و”رضا خسروشاهي“؛ 1341
چاپ داستان كوتاه”قدرت تازه“؛ كتاب هفته؛ 1341
چاپ نمايشنامه تك پردهايي”عروسي“؛ تهران، آرش؛ 1341
چاپ نمايشنامه”گرگها“ (نمايشنامه دوم از مجموعه پنج نمايشنامه از انقلاب مشروطيت)؛ تهران، كيهان ماه؛ 1341
چاپ نمايشنامه بيكلام”شهادت“ (لال بازي هشتم از مجموعه ده لال بازي)؛ تهران، مجله آرش؛ 1341
چاپ داستان”دو برادر“ (داستان اول از مجموعه واهمههاي بي نام و نشان)؛ تهران، مجله آرش؛ 1341
چاپ داستان”گدا“ (داستان سوم از مجموعه واهمههاي بي نام و نشان)؛ تهران، مجله سخن؛ 1341
چاپ ده نمايشنامه بيكلام(لال بازي)؛ تهران، انتشارات آرش؛ 1342
ترجمه و چاپ كتابهاي”آزمايشهاي علمي با وسائل ساده“ (كارلتن ج. لينر)، ”قلب و بيماريهاي قلبي و فشار خون“ (هـ . بله سكي)، ”خودشناسي“ (ويليام سي مينجر)، ”شناخت خويشتن“(آرتور جرسلير)؛ تبريز؛ 1342
چاپ لال بازي”فقير“ و داستان”شفا يافتهها“؛ تهران، مجله سخن؛ 1342
چاپ لال بازي”دعوت“؛ تهران، كيهان هفته؛ 1342
چاپ داستان كوتاه”راز“ و”عزاداران بيل“؛تهران، كتاب هفته؛ 1342
چاپ مجموعه داستان”عزاداران بيل“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1343
ترجمه و چاپ”آمريكا و آمريكا“ (با همكاري محمدنقي براهني) نوشته”اليا كازان“؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1343
چاپ تك نگاري”خياو يا مشكينشهر“[سفر به آذربايجان]؛ تهران، انتشارات اميركبير(با همكاري موسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعي)؛ 1344
چاپ نمايشنامه”چوب به دستهاي ورزيل“؛ تهران، انتشارات مرواريد؛ 1344
چاپ نمايشنامه”بهترين باباي دنيا“؛ تهران، انتشارات شفق؛ 1344
چاپ مجموعه داستان”دنديل“؛ تهران، انتشارات جوانه؛ 1345
چاپ مجموعه نمايشنامه”انقلاب مشروطيت“؛ تهران، انتشارات اشرفي؛ 1345
چاپ دوم مجموعه نمايشنامه”انقلاب مشروطيت“؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1345
چاپ تك نگاري”اهل هوا“؛ تهران، انتشارات اميركبير(با همكاري موسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعي)؛ 1345
چاپ مجموعه داستان”واهمههاي بي نشان“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1346
چاپ مجموعه نمايشنامه”خانه روشني“؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1346
چاپ نمايشنامه”آي بي كلاه آي با كلاه“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1346
چاپ مجموعه داستان”ترس و لرز“؛ تهران، انتشارات زمان؛ 1347
چاپ داستان بلند”توپ“؛ تهران، انتشارات اشرفي؛ 1347
چاپ دو نمايشنامه”ديكته“ و”زاويه“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1347
چاپ نمايشنامه”پرواربندان“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1348
چاپ فيلمنامه”فصل گستاخي“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1348 
چاپ داستان كوتاه”قدرت تازه“ در كتاب نوآوران قصه؛ تهران، انتشارات ارغوان؛ 1348
چاپ داستان كودكان”گمشده لب دريا“؛ تهران، انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان؛ 1348
چاپ نمايشنامه”واي بر مغلوب“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1349
چاپ نمايشنامه”جانشين“؛ تهران، انتشارات نيل؛ 1349
چاپ سه فيلمنامه كوتاه”ما نميشنويم“؛ تهران، انتشارات پيام؛ 1349
چاپ نمايشنامه”چشم در برابر چشم“؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1350
چاپ فيلمنامه”گاو“؛ تهران، انتشارات آگاه؛ 1350
چاپ داستان”گليبر“ (براي كودكان)؛ تهران، انتشارات نوجوانان؛ 1350
چاپ داستان”مرند“؛ (براي كودكان)؛ تهران انتشارات نوجوانان؛ 1350
چاپ كتاب”موجودات خيالي در افسانههاي ايراني“ (براي كودكان)؛ تهران، انتشارات نوجوانان؛ 1350
چاپ نمايشنامه”عاقبت قلم فرسايي“؛ تهران، انتشارات آگاه؛ 1354
چاپ نمايشنامه”اين به آن در“؛ تهران، انتشارات آگاه؛ 1354
چاپ داستان”كالته نان“ براي كودكان؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1355
چاپ مجموعه داستان”گور و گهواره“؛ تهران، انتشارات آگاه؛ 1356
چاپ نمايشنامه”ماه عسل“؛ تهران، انتشارات اميركبير؛ 1357
چاپ نمايشنامه”محاكمه ميرزا رضاي كرماني“ در كتاب صدرا(بهار)؛ تهران، انتشارات سينما؛ 1357
مسئول انتشارات روزنامههاي فرياد، صعود، جوانان آذربايجان؛ 1331
همكاري با مجلههاي جهان نو، فردوسي، خوشه نگين و جنگهاي ادبي؛ 1331


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
قنيره پاشايئوا

ميللت وكيلي قنيره پاشايئوا “تاريخه آديني يازان قادينلار” سيلسيلهسيني يازير

او، دونيانين ايلك قادين ساواش پيلوتو اولوب!

او، ايلك تورك قادين پيلوت كيمي آديني تاريخه يازيب.

او، “دونيا تاريخينه آديني يازديران 20 آوياتور”دان بيريدير!
او، مصطفي كمال آتاتوركون سككيز منوي اؤولاديندان بيريدي
بؤيوك آتاتوركون منوي اؤولادي اولان سبيهه گؤكچني گؤرمك و صحبت ائتمك منه ده قيسمت اولموشدو. حديندن آرتيق ماراقلي بير قادين ايدي. اما اونونلا ايستديگيم قدر صحبت ائده بيلمميشديم. بير گون آجي بير خبر ائشيتديك. آتاتوركون منوي قيزي، دونيانين ايلك قادين ساواش پيلوتو اولان سبيهه گؤكچن دولنياسيني دييشميشدي. دونيادان چوخ ماراقلي بير قادين، ماراقلي بير تاريخ كؤچموشدو. اما كؤچن جيسمي ايدي، اونون آدي هله بوندان سونرا دا يوزيللرله اونودولماياجاق. چونكي او، آديني تاريخه يازماغي باجاران بؤيوك قادينلاردان بيري ايدي. او، تورك قيزي، گؤي قيزي، آتاتورك قيزي سبيهه گؤكچن ايدي! تورك قادينينين شانينا شان قاتميش بير قادين ايدي! دونيانين ايلك ساواش پيلوتو كيمي آديني تاريخه يازميش بير قادين ايدي!

اونو داها ياخيندان هاليت كوانجين سبيهه گؤكچنله صحبتلري اساسيندا قلمه آلديغي «بولودلارلا ياريشان قادين»، «سبيهه گؤكچن، تورك قيزي، گؤي قيزي، آتاتورك قيزي» و س. كيتابلاري، فيلملري اوخويوب-گؤردوكدن سونرا داها ياخيندان تانيديم. تانيديقجا بير قادين اولاراق، بير اينسان اولاراق، بير تورك قيزي اولاراق قورور دويدوم. نه ياخشي كي، اونو ياخيندان دا تانيميشديم و صحبت ائتمك ايمكانيم اولموشدو…

او، يئني گونده – نووروز بايراميندا (22 مارت 1913-جو ايل) دوغولوب و 88 ايل عؤمور سوردوكدن سونرا، محض دوغولدوغو گون (22 مارت 2001-جي ايل) وفات ائديب. باشقا سؤزله، يالنيز اؤزونون ايمضا آتديغي ايشلر، حياتيندا رول آلميش اينسانلار باخيميندان دئييل، طبيعتي، تالئيي ايله ده ماراقلي اينسان اونوانيني حاق ائتميشدي.

او، عثمانلينين ايلك پايتاختي اولموش بورسا شهرينده (قوجا عثمانلي دؤولتينين ساكيني اولاراق) دوغولموش، توركييه جومهوريتينين پايتاختي آنكارا شهرينده (لاييق جوموهوريتين دونيايا اون سالميش اؤولادي كيمي) وفات ائتميش و ياشامي بويو، نئجه دئيرلر، پايتاخت روحونون، دؤولت روحونون داشيييجيسي اولموش، بونون يانيسيرا خالق آدامي، ائل قيزي كيمليگيني (و ده تورك قيزينين يئتنييني) تجسسوم ائتديرميشدير. گؤرونور بو تجسسوم، نئجه دئيرلر، يئر هاديسليگيندن چيخيب، گؤيلر قيزي اولماقلا مومكون ايميش!

بو قادين، حياتي ماراقلي تصادفلر، ماراقلي اينسانلار و ماراقلي اولايلارلا سوسلنميش تورك قيزي سبيهه گؤكچندير!

اوشاقليق ايللري و آتاتوركله تانيشليغي

بورسا ويلايت باش كاتيبي اولان هافيز مصطفي عزت بي ايله خئيريه خانيمين قيزي اولان سبيهه، اديرنه دفترداري اولان آتاسي هافيز عزت بي، “گنج توركلر” حركاتينين ايشتيراكچيسي اولماسي اساس گتيريلهرك بورسايا سورولموشدو. آنا و آتاسيني كيچيك ياشلاريندا ايتيرن و بؤيوك قارداشي طرفيندن بؤيودولن سبيهه، 1925-جي ايلده (12 ياشيندايكن)، آتاتوركون بورسا زيارتي سيراسيندا اونونلا گؤروشمهيه نايل اولموشدور. او، آتاتوركه اوخوماق ايستديگيني سؤيلميش، اونون رغبتيني قازانماغي باجارميشدي. سبيههنين اؤتكم دانيشيغي اولو اؤندرين خوشونا گلينجه بو گؤروش، سبيههنين حياتيندا يئني صحيفهسينين آچيلماسينا سبب اولور… او، آرتيق دؤولت باشچسيسي طرفيندن منوي اؤولادليغا گؤتورولموشدو. بؤيوك آتاتورك بو 12 ياشلي بورسالي اوشاغين – همين دؤورده چوخ چتين حيات شرطلري آلتيندا ياشايان قيزجيغازين بؤيوك گلجييني گؤرورموش، سانكي…

بئلهليكله، آتاتورك، سبيههنين بؤيوك قارداشيندان ايزين آلاراق، اونو اؤولادليغا گؤتورور و اؤزو ايله آنكارايا آپارير.

سبيهه، چانكايا ايبتيداي مكتبيني، آرناووتكؤي آمئريكان قيز كوللئجي و اوسكودار آمئريكان قيز كوللئجينده تحصيل آلدي. بو آرادا سههتينده موشاهيده اولونان ناراحاتليقلار سببيله تحصيليني ياريدا كسيب هئيبهليادا و ويانادا مواليجه آلدي. سونرا بير مدت فرانسيزجاسيني اينكيشاف ائتديرمك مقصدي ايله پاريسده ياشادي.

1934-جو ايلده “سويادي قانونو”نون چيخماسيندان سونرا مصطفي كمال سبيههيه گؤكچن سوياديني وئردي. آدين، سويادين اونون داشيييجيسي اوزرينده تأثيري اولدوغونا اينانساق، بو كيمي صحبتلرده، گؤكچن سويادلي سبيههنين گؤيهجن قالخديغيني، گؤيجن اون قازانديغيني اؤرنك وئره بيلريك، يقين…

گؤكچن هاواچيليقلا (گؤك(/ي)چنليكله) تانيش اولور

سبيهه گؤكچن، 1935-جي ايلده “توركقوشو”نون آچيليش تؤرهنينده آپاريلان موتورسوز اوچاق (پلانئر) نوماييشيندن تأثيرلنهرك، هاواچيليغا ماراق گؤسترمهيه باشلادي. آتاتوركون ده دستك وئرمهسي ايله 1935-جي ايلده تورك هاوا قورومونون توركقوشو مولكي آوياسيا مكتبينه گيردي، آنكارادا موتورسوز اوچاق متخصصليگي ساحهسينده ايلك مهارت درجهسيني (بو درجهنين وئريلميش اولدوغونو تصديق ائدن اؤدول) آلدي.

گؤكچن، يئددي اوغلان طلبه ايله بيرليكده كريما گؤندريلهرك تحصيلينينين آلتي آييني كوكتئبئل آلي آوياسيا مكتبينده تاماملادي. او، كيريمين آرديندان موسكوايا، موتورلو اوچاق مكتبينه گئتميي پلانلاشديريردي. آنجاق منوي باجيسي زهرانين اؤلوم خبريني آلينجا بو دوشونجهدن داشيناراق اؤلكهسينه دؤندو.

بير مدت دونيادان كوسن، سانكي هر كسله اينجيك كيميميش داورانان دويغوسال سبيهه، منوي آتاسينين ايسرارلاري ايله يئنيدن چاليشمالارا باشلادي. اسكيشهير آوياسيا مكتبينده سامي اوچان و موهيددين بيدن اؤزل اوچوش درسلري (تليمي) آلدي.

25 فئورال 1936-جي ايلده او، ايلك دفعه موتورلو تييارهده اوچماغا باشلادي.

آتاتورك دئدي، سبيهه يئرينه يئتيردي…

گؤكچهنين، اوچوش درسلرينده گؤسترديگي اوغورلاري گؤرن آتاتورك، اونا بونلاري سؤيلهدي: “مني چوخ خوشبخت ائتدين… ايندي آرتيق سنين اوچون پلانلاشديرديغيم شئيي آچيقلايا بيلرم… بلكه ده دونيادا ايلك هربچي قادين پيلوت سن اولاجاقسان… بير تورك قيزينين دونياداكي ايلك هربچي قادين پيلوت اولماسي نه ايفتيخارئديجي بير اولايدير، تخمين ائدرسن، دئييلمي؟ ايندي درهال حركته كئچهرك سني اسكيشهيردكي اوچاق مكتبينه گؤندرهجهيم. اورادا اؤزل بير تحصيل آلاجاقسان.”

او ايللرده قيزلار حربي مكتبلره قبول ائديلمديگي اوچون اؤزل بير اونيفورما گئيينديريلهرك اسكيشهير آوياسيا مكتبينده، 1936-1937-جي ايللرده 11 آي بويونجا اؤزل تحصيل آلدي. بو تحصيلدن سونرا اونا ايبتيداي صينيف معلمي نووئيره اويقوچ يولداشليق ائتدي. گؤكچن، مهارت درجهسي آلديقدان سونرا 6 آي اسكيشهيردكي I هاوا آلاييندا خيدمت ائتدي؛ بو سيرادا تراكيا و ائگئ مانئورلرينه قاتيلدي.

1937-جي ايلده دونيانين ايلك قادين ساواش پيلوتو اولدو. پرئزيدئنت، باش ناظر و باش قرارگاه ريسينين ده ايشتيراك ائتديگي بير تؤرنله اونا تورك هاوا قورومو موراسسا (ايفتيخار) مئدالي وئريلدي. 30 آوقوست 1937-جي ايلده “حربي اوچوشلار عذره اوستا” درجهسي آلدي.

سبيههدن بؤلوجولره گؤزداغي

1937-جي ايلده فرانسانين، هاتايي سوريايا تهويل وئرمهيه هازيرلاشديغي بارهده خبرلر، آنكارادا سرت تپكيله قارشيلاندي. اونيفورماسيني گئين سبيهه گؤكچن فرانسيز ائلچيسينين اؤنونده هاوايا اوچ دفعه آتش آچدي و “هاتايين وطنه قاتيلماسي اوچون گرك اولارسا سيلاهلاناريق” دئدي. اولاي سونوندا هبس ائديليب محكمهيه چيخاريلان و قانونون طلبيله بير گون هبسده ياتان سبيهه گؤكچهنين چيخيشي سايهسينده پلان باش توتموشدو. يعني، بونونلا توركييني بؤلميي دوشوننلره گؤزداغي وئريلميش، قرارليليق گؤستريلميشدي.

بورسالي قيزين “بياز قارتال”لي بالكان سفري

1938-جي ايلده اوچاغييلا 5 گون سورن بالكان سفري گئرچكلشديرن خانيم گؤكچهنين اونو بيردنبيره داها دا آرتدي و بوتون دونيايا ياييلدي. مسئله اوندايدي كي، بو سفر فيكري، همين دؤورده مؤوجود اولان بالكان پاكتينين آنكارادا ييغيشان هئيت عضولرينين سبيهه گؤكچنله تانيش اولدوقدان سونرا اونا اوچاقلا پايتاختلارينا گلميي تكليف ائتمهلري اوزرينه دوغموشدو. و گؤيلر قيزي گؤكچن، آتاتوركون آرزوسو اوزرينه بو سفري يانينا بير ماشينيست بئله آلمادان – تكباشينا گئرچكلشديرميشدي!

او، وولتئئ تيپي بير اوچاقلا ايستانبولدان هاوالانديقدان سونرا آفينايا، آرديندان سوفيا و بئلقرادا اوچدو. اونا كئچميش يوقوسلاويا سلاحلي قوهلرينين باش قرارگاه ريسي طرفيندن “بياز قارتال” نيشاني وئريلدي. ايستك اوزرينه بوخارئستده بير گؤستري اوچوشو گئرچكلشديرديكدن سونرا، 22 يوندا ايستانبولا دؤندو.

بالكان سفري، مطبوعاتين بؤيوك ايلگيسيني اويانديردي و سبيهه گؤكچهنين هر يئرده گؤيلرين قيزي اولاراق آنيلماسينا سبب اولدو.

آتاتوركون وفاتيندان سونرا

منوي آتاسي آتاتوركون وفات ائتمهسينين آردينجا، آتاسيزليغين (آتاتوركسوزلوگون!) هوزنونو آغير كئچيرن خانيم گؤكچن، معين واخت سونرا، ياواش-ياواش حياتيني يئنيدن دوزنه سالماغا باشلادي. داها سونرا، قادينلارين اوردودا خيدمت ائتمهسينه داير قانون قبول ائديلميديگي اوچون سبيهه گؤكچن اوردودان آيريلدي و توركقوشو اوچوش مكتبينده باش معلم تعيين ائديلدي. او، 1955-جي ايله قدر بو وظيفهسيني باشارييلا سوردوردو؛ او جملهدن تورك هاوا قورومو ايداره هئيتينين عضوو اولدو. حياتي بويونجا توپلام 22 فرقلي يونگول بومبارديمان و آكروباتيك تيياره ايله اوچموش گؤيلر قيزي، هميشه اؤز پئشهسينه وورغونلوق، ايشينه سئوگي، اؤلكهسينه، اولوسونا سايغي و طبيعي كي، منوي آتاسينين ائتيمادينا قارشي دويارليليق هيسسلريني نوماييش ائتديردي. اصلينده، بو يئرده “نوماييش ائتديردي” سؤزو بلكه بير او قدر ده يئرينه دوشمور، چونكي او، بو دئييلنلري تجاللا، تظاهر ائتديرير؛ باشقا سؤزله، ايشين اؤزو اونون پئشكارليغيني تجسسوم ائتديريردي.

گؤكچن، 1940-جي ايلده هاوا مكتبينده حربي جوغرافيا و توپوقرافيا معلمي ايشلهين، باش لئيتئنانت كمال اسينر ايله ائولندي و …داها بير ماراقلي آدديم آتاراق حيات يولداشينا گؤكچن سوياديني گؤتورميي تكليف ائتدي و اونو بونو قبول ائتدي؛ آنجاق اوچ ايل سونرا، 12 يانوار 1953-جو ايلده حيات يولداشيني ايتيردي.

بو دا …سون اوچوش

تورك توپلومو و تورك قادينيني تانيتماق مقصدي ايله، 1953-جو و 1959-جو ايلده دعوت ائديلديگي آبش-آ گئدن خانيم گؤكچن اوچون بؤيوك بير آمئريكا سفري دوزنلندي.

سون اوچوشونو 1996-جو ايلده – 83 ياشيندا (!) ايكن فرانسيز پيلوت دانيئل آجتون ايله برابر فالجون-2000 تييارهسي ايله ائتدي.

“دونيا تاريخينه آديني يازديران 20 آوياتور” آراسينداكي تك…

سبيهه گؤكچن 1996-جي ايلده كاريئراسينين ان بؤيوك اؤدولونو آلدي. آمئريكا آوياسيا اوستا ظابط كوللئجينين مزون تؤرني اوچون دوزنلنن قارتاللار توپلانتيسينين شرف قوناغي اولاراق ايشتيراك ائتديگي ماكسوئلل هاوا بازاسينداكي تؤرنده “دونيا تاريخينه آديني يازديران 20 آوياتوردان بيري” سئچيلدي. او، بو اؤدوله لاييق گؤرولن ايلك و تك (!) قادين تييارچي اولدو.

الويدا، گؤيلر! سلام، گؤيلر!

سبيهه گؤكچن 2001-جي ايلده، گيريشده وورغولاديغيميز كيمي، تام دوغوم گونونده (22 مارت) آنكاراداكي گولهانه حربي تيبب آكادئمياسيندا وفات ائتدي. وفات ائتديگي گون 88 ياشي تامام اولوردو.

وفاتيندان 2 ايل اؤنجه حقوقون آليليگي درنيي طرفيندن شرفينه دوزنلنن تؤرنده، اونون آدينا بستهلنن، كلاسسيك روك اوپئرا طرزيندكي اثر سسلنديريلركن چوخ دويغولانميش، سانكي يئنه گؤيلره اوغورلاناجاقميش كيمي هيجانوئريجي آنلار ياشاديغيني گيزلتمميشدير.

يئري گلميشكن، خانيم گؤكچن، حياتي بويو بير سيرا اؤدول و مئداللارلا تلتيف اولونموشدور. بونلاردان بير قيسميني يوخاريدا آرتيق قئيد ائتميشيك. علاوه ائدك كي، رومينيا اوردوسونون ماهير هاواچي دؤش نيشانيني، تراكيا و ائگئ مانئورلري موناسيبتي وئريلن خاطره مئداللاري، تورك قادينينين سئچمه و سئچيلمه حاقي قازانماسينين 50-جي ايلدؤنومو موناسيبتي ايله تبمم-ده دوزنلنن تؤرنده وئريلن “مسلكلرينده اؤنجو قادينلار” پلاكئتي، سلجوق اونيوئرسيتئتينين “فخري دوكتورو” اونواني، تهق طرفيندن 1989-جو ايلده وئريلن قيزيل مئدال، 1991-جي ايلده بئينلخالق آوياسيا فئدئراسياسينين آوياسيانين بوتون نؤولرينده اوستون باشاري گؤسترن كادرلارا وئرديگي فاي قيزيل مئدالي، هابئله تورك سلاحلي قوتلرينين، چئشيدلي درنك و قورولوشلارين وئرديگي داها 28 ادد پلاكئت… بير باشاريلي قادينا، دؤولت، فرقلي قوروم و قورولوشلار ترفهيندن، مسلكداشلاري (عموماً خالق) طرفيندن وئريلن ديرين ايفادهسي – اؤزونويفادهنين ديري، تورك قادينيني (قادينليغي!) ايفادهنين ديري، آتا ائتيمادينا قارشيليق ازمكارليغين ايفادهسي!..

سبيهه گؤكچن – تورك قيزي، گؤي قيزي، آتاتورك قيزي

عزيز اوخوجوم، زريف جينسين نمايندهسي اولان بير اونلو اينساندان، بير تورك قيزيندان بحث ائدركن، هاشييه چيخيرميش كيمي، بير اويغونسوز اولايا دا موناسيبت بيلديرمك ايسترديم. بو دا، سبيهه گؤكچن آدينا (نئجه دئيرلر) ييه دورماق ايستهينلرله باغليدير. بلليدير كي، يالنيز اون قازانميش، آديني تاريخه يازميش اينسانلار باشقالارينين ماراق دايرهسينه گيرير، كيملرسه اونو “اؤزونونكولشديرمي”ا چاليشير. او دا بلليدير كي، بو حال، كيچيك استثنالار نظره آلينماسا، بير قايدا اولاراق، ماگيكال سيندرومدان اذيت چكن “قونشو”لاريميزدا موشاهيده اولونور. بئله كي سون ايللرده سبيهه گؤكچهنين ائرمني اصيللي اولدوغو بارهده اساسسيز ادعالار اورتايا آتيلميشدير.

هر نه قدر خوش اولماسا دا بير-ايكي كليمه ايله بو مسئلهيه توخوناق.

2004-جو ايلده آنتئپ اصيللي ائرمنيستان وطنداشي خريپسيمئ قازاليان، گؤكچهنين اونون خالاسي اولدوغونو و اصل آدينين خاتون سئبيلجيان اولدوغونو ادعا ائتدي. قازاليانا گؤره، هاتون، باجيسي ديروخي ايله بيرليكده شانليورفانين سايلاققايا (جيبين) كؤيوندكي يئتيمخانايا وئريلميش، 5-6 ياشلاريندا ايكن آتاتورك طرفيندن اؤولادليغا قبول ائديلميشدير. (تانيش مئتوددور، دئيلمي؟ آزربايجانين نئچه گؤركملي اؤولاديني، نئچه ديريميزي، ميللي ثروتلريميزي “ائرمنيلشديرمي”ا جهد ائتديكلري كيمي…)

لاكين حقيقت بودور كي، سبيهه گؤكچن، تهق طرفيندن يايينلانان خاطرهلرينده (نئجه كي، آرتيق بو بارهده يوخاريدا بيلگي وئرميشيك)، اديرنه دفتارداري اولان آتاسي هافيز عزت بيين “گنج تورك” اولدوغو گركجسيله بورسايا سورگون ائديلديگيني آنلادير. بؤيوك قارداشي نشتين آتاتوركون جانگودني اولدوغونو، 1925-جي ايلده آتاتوركله گؤروشمه فورصتي بولدوغونو و اؤولادليغا قبول ائديليگيني سؤيليير. “سبيهه گؤكچن: تورك قيزي، گؤي قيزي، آتاتورك قيزي” آدلي سندلي فيلمي حاضرلايان رئژيسسور گولشاه چئليكر، ائرمني ادعالارينا قارشي بونلاري بيليرميشدير: “سبيهه گؤكچن اؤولادليغا قبول ائديلديگي زامان گئرچكدن 5-6 ياشلاريندا اولسايدي، ايلك اوچوشونو گئرچكلشديرديگي زامان (1935-جي ايلده) 15 ياشيندا اولمالييدي”. آنجاق اصلينده سبيهه گؤكچن ايلك اوچوشونو 22 ياشيندا حياتا كئچيريب.

سبيهه گؤكچهنين اؤگئي باجيسي اولكو آداتپه، گؤكچهنين اقراباسي اولان حيات يولداشي اؤكه آداتپه و گؤكچني ياخيندان تانييان قزئتچي (يازار) اورخان قاراوهلي ايله بيرليكده دوزنلديگي مطبوعات توپلانتيسيندا ادعالاري يالانلادي.

تهق-نين يايديغي يازيلي آچيقلامادا، حاقلي اولاراق، بو ادعالارين سبيهه گؤكچن حياتدا ايكن ديله آلينماماسيني و اؤزونه جاواب حاقي تانينماييشي تنقيد ائديلدي و بو دورومون پلانلانديغي ايرهلي سورولدو.

***

…و نهايت، سبيهه گؤكچن، 30 آوقوست 1937-جي ايل تاريخينده اسكيشهير اوچاق مكتبيندن مزون اولاركن ائتديگي چيخيشيندا دويغولاريني بو شكيلده ديله گتيرميشدير: “…نه خوشبختم كي، بو شرف براتيني، ميللتيمين و وطنيمين ان بؤيوك شرفه يئتيشديگي بو قوتسال 30 آوقوست گونونده آلميش اولورام”.

منه قالسا، يالنيز ائله بو سؤزلردن يولا چيخاراق، سبيهه گؤكچهنين كيمليگي، اوريي، عشقي، چاليشمالارينين پرئدمئتي بارهده فيكير يوروتمك، قرارا گلمك اولار.

گؤيلرده اوچان گؤيجن روحونا سلام اولسون، سايين گؤكچن


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
يوسف اعتصامي پدر پروين اعتصامي



يوسف اعتصامي (اعتصام الملك آشتياني)، نويسنده، ناشر، و مترجم ايراني، در سال ۱۲۵۳ به دنيا آمد و در ۱۳۱۶ در گذشت. او فرزند رئيس كل دارائي استان آذربايجان ابراهيم اعتصام الملك، برادر بزرگ نقاش و معمار ابوالحسن اعتصامي، و پدر شاعرهپروين اعتصامي بود.
در اواخر دهه ۱۲۷۰، يوسف اعتصامي اولين چاپخانه حروفي تبريز را دائر كرد. در دورۀ دوم (۳۰-۱۳۲۷) به وكالت مجلس شوراي ملي انتخاب شد. در ۱۲۸۹ مجلۀ بهار را تأسيس كرد و مديريت آن را به عهده داشت. در مقاطع مختلف، رياست كتابخانۀ سلطنتي، دارالتأليف وزارت معارف، و كتابخانۀ مجلس ملي را تقبل كرد.
مجلۀ بهار ماهنامهاي بود شصت و چهار صفحهاي كه در دو دوره، ۹۰-۱۲۸۹ و ۱-۱۳۰۰، منتشر شد. در شمارۀ اول اهداف مجله بدين شرح آمدهاست ) اعتصامي ۱۳۲۱، ۱): ”مقصود از تاسيس مجموعۀ بهار اين است كه مطالب سودمند علمي و ادبي، اخلاقي، تاريخي، اقتصادي، فنون متنوعه را كه امروز دانستن آنها داراي اهميت بيشمار است ... با نظار ارباب دانش عرضه بدارد، و تعميم معارف را ... بر عهده گرفته افكار عمومي را با معلومات مفيده آشنا نمايد.“ اغلب مقالات مجله نوشته يا ترجمۀ يوسف اعتصامي بود، و بخش وسيعي به فرهنگ غرب اختصاص داشت. به روايت ادوارد براون (۱۹۲۸ م، ۴۸۹) مجلۀ بهار ”لحني بسيار معاصر و اروپائي“ داشت؛ و در دانشنامه ايرانيكا، هشمت مويد از آزادي خواهي و انسان دوستي مدير مجله ميگويد.
يوسف اعتصامي نزديك به چهل جلد كتاب ترجمه كردهاست، منجمله ترجمۀ فارسي تربيت نسوان قاسم امين، كتاب اول تيره بختان ويكتور هوگو، خدعه و عشق فردريك شيلر، و سفينۀ غواصۀ ژول ورن. از ديگر آثار او تفسيري به عربي از اطواق الذهبابوالقاسم محمود زمخشري، و فهرست كتابخانۀ مجلس است.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
خان بابا از اهالي قره باغ بود. دوره هاي نظامي ديده و در ميدانهاي جنگ كار آزموده بود.
بهنگام حمله اكراد اهالي جز قمه و چاقو وسيله اي براي دفاع نداشتند خان بابا نقشه اي كشيده و با چند نفر قرار بر دفاع از روستا مي گذارند.
خان بابا با خنجري در جلوي قهوه خانه ي محل تردد اكراد نشسته و حالت گيج و منگ بخود مي گيرد تا جلب توجه نكند.
اكراد دسته جمعي وارد قهوه خانه مي شوند و تفنگهاي خود را بيرون قهوه خانه بصورت هرمي بهم تكيه مي دهند.
طبق قرار قبلي شاگرد قهوه چي كتري آبي برداشته و با مشاهده غفلت اكراد بر روي آتش مي ريزد و چون دود همه جا را مي گيرد با داد و قال اسلحه ها را بغل كرده و مي گريزد.
اكراد در پي تفنگها به بيرون هجوم مي آورند كه خان بابا در ميان دود با خنجر خود هر پانزده نفر را كشته و اهالي را مسلح مي كند.
آوازه اين شجاعت تا مدتي از حمله اكراد مانع مي شود.
بعدها خان بابا بخاطر شرارتهايش تحت تعقيب دولت قرار مي گيرد كه به اربيل عراق مي گريزد و پس از مدتي مخفيانه به روستا بازمي گردد كه اهالي مخفيگاهش را نشان ژاندارمري داده و در تيراندازي متقابل خان بابا كشته مي شود


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار

قطعران تبريزي 1012-جي ايلده تبريز ياخينليغينداكي شادي-آباد كندينده آنادان اولموشدور. شاعيرين تام آدي ابو منصور قطعران جيلي آذربايجانيدير. ايلك تحصيليني شادي-آباددا آلميش، سونرا تبريزده اوخوموشدور. او زامان آذربايجاندا بير نئچه فئودال دؤولت قوروملاري واردي. بونلاردان بيري ده پايتاختي گنجه اولان شدداديلر دؤولتي ايدي. عرب خيلافتي نين چيچكلنديگي دؤورلرده گنجه موسلمان عالمي نين شيماليندا ايري مدنيت مركزينه چئوريلير. بورادا اونيوئرسيتئتلر، مكتبلر، فردي و ايجتيماعي كيتابخانالار، رسدخانا و تيبب مركزلري فعاليت گؤسترير. موسلمان مدنيتي قونشو خريستيان دؤولتلرينه محض بورادان ياييلير. شرقين بير چوخ اؤلكه لريندن عاليملر، شاعيرلر، معمارلار، صنعتكارلار گنجه يه آخيشير. قطعران دا تحصيليني باشا ووردوقدان سونرا بورايا گلير. او، تئزليكله گنجه ده شدداديلرين سارايينا دعوت اولونور و آز بير واختدا بؤيوك نوفوز قازانير. همين دؤورده اؤلكه نين باشيندا ابدولهه سن لشكري دوروردو و طبيعي كي، قطعران دا بير چوخ شعرلريني اونا و اونونلا علاقه دار باش وئرميش حاديثه لره هسر ائدير. بو شعرلردن چيخيش ائده رك، قطعرانين گنجه ده ياشاديغي دؤورو موعينلشديرمك مومكوندور. ميثال اوچون، بير شعرينده قطعران روواديلر دؤولتي نين باشچيسي ابو مانسور وهسودانين ابدولهه سن لشكري نين قوناغي كيمي گنجه يه گليشيندن دانيشير. قطعران ياراديجيليغيني آراشديران عاليملرين فيكرينجه، بو گؤروش 1035-1040-جي ايللر آراسيندا باش وئره بيلردي. 1042-جي ايلده ايسه شاعير آرتيق تبريزده شهرين ياريسيني يئرله يئكسان ائتميش دهشتلي زلزله نين شاهيدي اولموشدو. دئمه لي، قطعران تبريزه بو طبيعي فلاكتدن اول قاييتميشدي. لاكين بير چوخ تدقيقاتچيلار قطعرانين گنجه يه زلزله دن سونرا گلديگيني گؤستريرلر. گؤرونور، شاعيرين يئنيدن گنجه يه دؤنوشونو ده ايستيثنا ائتمك اولماز. 1046-جي ايلده قطعران تبريزده بؤيوك ايران شاعيري و فيلوسوفو ناسير خوسروولا گؤروشور. ناسير خوسروو اؤزونون مشهور " صفرنامه " اثرينده قطعران آدلي گؤزل بير شاعيرله گؤروشدويونو قئيد ائدير. قطعران بير مودت ناخچيواندا، يئرلي حاكيملرين سارايلاريندا ياشاديقدان سونرا وطني تبريزه دؤنور. قطعران تبريزي هله ساغليغيندا ايكن ايستعدادلي شاعير، مودريك فيلوسوف و عاليم كيمي بير چوخ اؤلكه لرده شؤهرت قازانير. اؤزونون يازديغينا گؤره، اونو خوراساندا و ايراقدا ياخشي تانييير و سئويرديلر. قطعران 1080-جي ايلده تبريزده دونياسيني دييشميش و سورخاب محلله سينده كي مشهور شاعيرلر مقبره سينده دفن اولونموشدور.


یارپاق لار : 1 2 3 4


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir