تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...



بهروز وحيدي آذر در بهمن ماه سال ۱۳۳۱ در تبريز متولد شد، ويولن نواز و رهبر اركستر ايراني است.

وي تحصيلات موسيقي خود را از ۱۲ سالگي در هنرستان موسيقي تبريز آغاز كرد و سه سال بعد وارد هنرستان عالي موسيقي تهران شد و پس از گذراندن دوره*هاي ديپلم و كارشناسي در سال ۱۳۵۴ فارغ التّحصيل گرديد. وي از شاگردان اساتيد بزرگي همچون خاچاتوريان ، سانوسيان ، يديقاريانس، خيرخواه، حشمت سنجري، مرتضي حنّانه ، ويتر كوفسكي و خانم سركيسيان بوده*است.

او فعاليت هنري خود را از سال 1349 در اركستر سمفونيك تهران شروع كرد و از سال 554 به بعد در اركستر مجلسي راديو ، تلوزيون مشغول ب كار شد.از سال 64 تا كنون به عنوان استاد ويولون همكاري خود را با هنرستان هاي موسيقي دختران و پسران ادامه داده و از سال 1370 ، به دعوت اركستر مجلسي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران فعاليت خود را در آن واحد از سر گرفت

او دوره رهبري اركستر را تحت نظر استاد رهبري، ريچارد شوماخر در سوئيس و ايتاليا تحصيل نموده و پس از گذراندن كنكور رهبري اركستر و رهبري اركستر مجلسي مسترز پليرز به اخذ مدرك ديپلم رهبري اركستر از آكادمي بين*المللي موسيقي نايل گشته*است.

در آبان‏ماه 1369 اركستر مجلسى تهران را با 22 هنرمند جوان تشكيل و رهبرى آن را به عهده گرفت، اركستر كه تمام نوازندگان گروه ويولن اول و دوم آن از كلاس ويولن خود وى و گروه ويولن آلتو از كلاس هنرمند ارجمند تيمور پورتراب، گروه ويولنسل از كلاس هنرمندان شايسته جعفرى و تويسركانى و گروه كنترباس از كلاس هنرمند باارزش عليرضا خورشيدفر و پيانيست از كلاس سركار خانم سركيسيان بودند با همكارى هنرستان عالى موسيقى تشكيل شد و در اولين كنسرت خود كه به رهبرى بهروز وحيدى‏آذر و با تكنوازى ويولن مازيار ظهيرالدينى هنرجوى هنرستان و كسرى ثابتى دانشجوى پزشكى توانست در روزهاى 27 و 26 ارديبهشت سال 1370 در فرهنگ‏سراى نياوران آثارى از هنرى پرسل، انتونيو ويوالدى، يوهان سباستيان باخ توماسو آلبينونى، كوميتاس و... را با زيبايى و مهارت و موفقيت به اجرا درآورد.

وحيدي آذر در سال ۱۳۸۲ به عنوان دومين نمونه در ايران پس از تهران، اركستر سمفونيك تبريز را (به عنوان اولين اركستر سمفونيك شهرستاني كشور) تأسيس نموده و چندين برنامه را به روي سن برده*است كه يكي از اين برنامه*ها در سالگرد انقلاب مشروطه در تالار معلّم تبريز بود.

اركستر سمفونيك تبريز به رهبري بهروز وحيدي آذر پس از دو سال وقفه مجددا فعاليتش را آغاز كرد ، اعضاي اين اركستر در سال 88 گرد هم آمدند تا انسجام از دست رفته را باز يابند. اما با گذشت كم تر از يك سال استاد ، انحلال اركستر تبريز را اعلام كرد.

وي در ارديبهشت ماه ۱۳۸۹ اولين اركستر فيلارمونيك در شهر اروميّه را نيز پس از حضور منظّم در اين شهر راه*اندازي نمود و اين اركستر توانست اجراي پر قدرتي از آثار موسيقي كلاسيك جهاني را براي اوّلين بار در مرداد ماه در شهر اروميّه داشته باشد.

سوابق درخشان دوران تحصيل و رپرتوار وسيع و تجربه ى كه وحيدى از شركت در كنسرت‏هاى متعدد داخل و خارج كشور، كنسرت‏هاى آموزشى و ضبطهاى صفحه موسيقى كلاسيك كسب نموده پشتوانه كار آموزشى وى بوده و از نامبرده معلمى علاقمند، دلسوز و موفق ساخته است.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 31 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار


به استناد تاريخ جهانگشاي نادري نادر شاه سر سلسله دودمان افشاريه اصلا از ايل قاراقلو از طايفه افشار ترك است.كه ايل افشار در زمان شاه اسماعيل صفوي و به درخواست ايشان (شاه اسماعيل بسياري از ايلات غيور ترك و مورد اعتماد خود را از آذربايجان به مناطق ديگر مرزي قلمرو خود ميفرستاد تا هم بر آن نواحي حكومت كنند و هم جلوي نفوذ ديگران به قلمروش را بگيرند)از آذربايجان به نواحي اب يورد منتقل و در سرچشمه مياب كوپكان توطن اختيار كردند.وي در محرم سال 1100 قمري در قلعه دره جز متولد شد.او پس از تصرف امپراتوري صفوي به دست افغانها به كمك شاه تهماسب براي احياي حكومت صفوي شتافت و از خود درايتهاي بسياري نشان داد.با توجه به ضعف زياد پادشاه صفوي و شكست سخت او از عثماني ها در همدان نادر در سال 1148 قمري در مغان آذربايجان و توسط شورايي متشكل از رؤساي قبايل آذربايجان به پادشاهي انتخاب شد.
او در عراق و قندهارو هند بخارا و خوارزم و ماوراي قفقاز فتوحات زيادي كرد.بسياري او را پروفسور تاكتيكهاي جنگي ميدانند.
نادر در اواخر عمر دچار دگرگوني احوالات شده بود و اطرافيان او زياد از او راضي نبودند و بلاخره در جريان يك لشكر كشي براي سركوب اكراد قوچان توسط امراي افشار و قاجار به قتل رسيد و محل قبر او اكنون در مشهد است.


" style="font-family:Tahoma, Verdana, Arial, Calibri, Geneva, sans-serif;font-size:12px;color:#333333;line-height:20px;text-align:center">
پروفسور محمدتقي زهتابي (كيريشچي) در 22 آذر ماه سال 1302ه.ش در «چاي محله*سي» شهر شبستر در خانواده*اي مذهبي ديده به جهان گشود. پدرش با زهتابي خرج عايله را در مي*آورد. در شش سالگي به كمك خواهرش در مكتب قرآن بانوان، قرائت قرآن و خواندن متون تركي را ياد گرفت. چنانكه خودشان مي*گفتند در خانه، ايشان را بالاي كرسي مي*نشاندند و همه دور كرسي جمع مي*شدند و او براي فاميل كتاب*هاي داستان قرائت مي*كرد. 
در سال 1309 وارد مدرسه دولتي جديد التاسيس شبستر شد و بعد از شش سال در سال 1315 تحصيلات ابتدايي خود را به اتمام رساند. پس از آن به وسيله پدر از رفتن به مدرسه منع گرديد و بدين ترتيب به مدت دو سال به كار كشاورزي و زهتابي پرداخت و سپس به خاطر علاقه*اي كه به آموختن داشت، به صورت پنهاني به تبريز نزد برادرش رفت و تا سال 1320 به مدت سه سال در دبيرستان فيوضات تا كلاس نهم درس خواند. پس از آن وارد دانشسراي پسران گشته، در مدت دو سال آن مقطع تحصيلي را نيز با موفقيت به اتمام رساند. طي سالهاي 23 و1322 در دبيرستان*هاي رشديه و ادب تبريز به تدريس مشغول شد. در طول سال هاي 24 ـ 1320 در كلاسهاي حاج يوسف شعار زبان عربي و در كليساي كاتوليك*ها زبان فرانسه را به خوبي ياد گرفت. در سال 1325 كه دانشگاه تبريز به وسيله حكومت ملي آذربايجان تاسيس شد، استاد در دانشكده ادبيات آنجا پذيرفته شده و به عنوان يكي از دانشجويان اولين دوره در آن دانشگاه مشغول تحصيل شد. 
پس از انحلال حكومت دموكرات آذربايجان به وسيله نيروهاي ارتش پهلوي، استاد در سال 1327 براي فراگيري علم و تحصيل در زمينه ادب و تاريخ زبان تركي به صورت قاچاقي وارد شوروي گرديد. 
در آنجا با اشاره حزب توده و رهبران فرقه دموكرات به دو سال زندان محكوم شده، به سيبري فرستاده شد. بعد از تحمل سه سال زندان در سيبري به دوشنبه تبعيد گرديد و سرانجام در سال 1333 (1954م) پس از سه سال تبعيد توانست خود را به باكو برساند و در دانشكده زبان و ادبيات دانشگاه دولتي باكو مشغول تحصيل گردد. 
همچنين از همين سال به عضويت هيأت علمي دانشكده خاورشناسي باكو در آمد و در آن دانشكده به تدريس زبان و ادبيات عرب پرداخت. در سال 1969 با دفاع از تز دكتراي خود با عنوان «زندگاني و خلاقيت ابونواس» مدرك دكتري گرفت و سه سال بعد موفق به اخذ لقب دوچنت شد. در همين سالها با خانم دكتر خاور اسلان محقق زبان و ادبيات آذربايجاني ازدواج نمود كه حاصل اين پيوند دو فرزند به نامهاي بابك و آذر بود. 
در طي سالهاي اقامت در باكو و شوروي به دليل مخالفت رهبران فرقه دموكرات آذربايجان، موفق به چاپ هيچ يك از آثار خود نگرديد. سرانجام در سال 1350 از شوروي خارج و به عراق و بغداد رفت و در دانشگاه بغداد به تدريس «زبان ديرين تركي» و «زبان فارسي» پرداخت. در سال 1357 به دليل پديد آوردن آثار علمي فراوان مفتخر به دريافت لقب پروفسوري از دانشگاه بغداد گرديد. در طي سالها اقامت در بغداد، استاد به دفعات مسافرتهايي به آلمان نيز داشتند و در آنجا نيز مشتاقان علم و ادب از گنجينه دانش بي*كران ايشان بهره*مند مي*شدند. 
اما آنچه در طي اين سالها قلب استاد را به درد مي*آورد، فراق و دوري از وطن بود. ايشان كه هدفش از سفر به خارج از كشور به دست آوردن علم و دانش به خصوص در زمينه ادب و فرهنگ آذربايجان ـ چيزي كه با توجه به دوران خفقان رژيم منحوس پهلوي به دست آوردنش در ايران غير ممكن بود ـ و انتقال آن به مردم سرزمينش بود، حال آن شايستگي را در خود مي*ديد كه به آغوش وطن بازگردد و سينه*هاي تشنه طالبان علم را از دانش خود سيراب گرداند. 
وقوع انقلاب اسلامي، اين امكان را براي استاد به وجود آورد. ديگر آن خفقان قبلي از بين رفته بود و او مي*توانست در كنار مردم سرزمينش قرار گيرد. به همين خاطر در پي نوشتن تقاضايي براي ورود به كشور و موافقت با آن، استاد در اوايل سال 1358 وارد كشور شد و از همان سال با ايجاد كرسي زبان و ادبيات تركي آذربايجاني در دانشگاه تبريز با عنوان استادي به تدريس زبانهاي تركي و عربي مشغول گرديد. اما متاسفانه دو سال بعد به بهانه*هاي واهي و در عين بي*گناهي به چهار سال زندان محكوم و پس از آزادي از زندان نيز از تدريس در دانشگاه محروم گرديد. بدين ترتيب استاد بار سفر بسته، رحل اقامت در خانه آبا و اجدادي خود در شبستر افكند و در آنجا مشغول مطالعه و بررسي و تحقيق و نويسندگي شد. 
سرانجام نيز در آخرين روز پاييز سال 1377 در حاليكه تنها چند روزي بود كه از سفر علمي به آلمان برگشته بود، در اثر سكته قلبي (؟) در پشت ميز مطالعه جان به جان آفرين تسليم كرد. 
مراسم خاكسپاري آن عزيز از دست رفته با شكوه زياد و با حضور بسياري از شخصيت هاي علمي ـ فرهنگي آذربايجان در شهرستان شبستر انجام گرفت و بدين ترتيب مردي كه تمام عمرش را در راه اعتلاي وطن و ملت گذارده بود، به خاك سپرده شد. هرچند كه يادش براي هميشه در قلوب مردم آذربايجان زنده خواهد بود. 

نگاهي به خصوصيات رفتاري و آثار قلمي پروفسور محمدتقي زهتابي : 

خصيصه*اي كه همگان در استاد به وضوح مي*ديدند، جوان*دل بودن ايشان بود. وي با آنكه در اواخر عمر 75 سال از سنشان گذشته بود، ولي بسان جواني 20 ساله پر شور و شوق بود. خستگي را نمي*شد در چهره ايشان ديد. رفتارشان به خصوص با جوانان چنان بود كه هركس كمي با او هم*صحبت مي*شد مجذوبش مي*گشت. به دليل همين مجذوبيتشان محبوب*ترين فرد در بين دانشجويان و جوانان آذربايجاني به شمار مي*رفت. 
زندگانيش بسيار بسيار ساده بود. نه در خانه*اش و نه در پوشش*اش و نه در هيچ جاي ديگر نشاني از تجمل نمي*توانستي پيدا كني. بسيار ساده و بي*ريا مي*زيست و به اين سادگي نيز افتخار مي*كرد. 
هيچگاه بسان بعضي*ها در مقابل سئوالي كه جوابش را نمي*دانست، از خود جوابي در نمي*آورد و مي*گفت : مي*گردم و پيدا مي*كنم. عدم پيشرفت ملل شرق را در عدم ايجاد محيطي مناسب براي اقوام مختلف جهت برخورداري از حقوق مليشان مي*دانست و معتقد بود تا زماني كه اين چنين محيطي ايجاد نگردد، آن استعدادهاي طبيعي كه در مردم مشرق زمين نهفته است هيچگاه به منصه ظهور نخواهند رسيد. 
استاد در زمينه*هاي مختلف علمي ـ ادبي صاحب نظر بودند. ايشان با آنكه مورخي توانا بودند، شاعري پر قريحه نيز بودند. در عين حال در ادبيات تركي نيز از همگان سر بودند. استاد به پنج زبان تركي، فارسي، عربي، روسي و فرانسه احاطه كامل داشت و در جاهاي مختلف به تدريس اين زبانها پرداخته بود. در زمينه شعر، اشعار بسياري از ايشان چاپ شده است بمانند : «پروانه*نين سرگوذشتي» (سرگذشت پروانه ـ بغداد)، «باغبان ائل اوغلو» (نگاهي به حركات مشروطه و انقلاب پرشور مردم ايران به خصوص آذربايجانيان و تبريزيان در مقابل استبداد و استعمار و بررسي زندگاني يكي از قهرمانان و سرداران جنگهاي 11 ماهه تبريز به نام حسين خان باغبان به صورت شعر ـ بغداد)، «چريك افسانه*سي» (افسانه چريك ـ بغداد)، «بذ قالاسيندا» (در قلعه بذ ـ برلين)، «بختي ياتميش» (بخت خوابيده ـ بغداد)، «هستي نسيم»(بغداد)، «شاهين زنجيرده» (شاهين در زنجير ـ تبريز)، «باغبان ائل اوغلو» (تكميل شده ـ تبريز) و ... 
اشعار استاد يكي از بهترين و پرمعناترين نمونه*هاي شعر تركي معاصر هستند و ايشان را مي*توان در زمينه شعر يكي از شاعران برجسته قرن حاضر در حوزه زبان تركي خواند. 
استاد در زمينه ادبيات تركي آذربايجاني داراي علمي سرشار و دانشي فراوان بودند، طوريكه شاگردان بسياري علاوه بر ايران در خارج از كشور منجمله جمهوري آذربايجان، تركيه، آلمان، سوئد و ... داشتند. ايشان را مي*توان بزرگترين اديب زبان تركي در ايران در سده اخير دانست، چرا كه خدمات بسيار ارزنده*اي در اين زمينه انجام داده*اند كه مي*توان به موارد زير اشاره كرد : 
ـ تدريس زبان و ادبيات تركي آذربايجاني بعد از ورود به ايران تا پايان عمر ـ در طول اين 20 سال ايشان هزاران شاگرد در شاخه ادبيات پروراندند كه اينك هر يك براي خود عالمي هستند. 
ـ تحرير و چاپ آثار ارزشمندي در مورد زبان و ادبيات منجمله : «زبان آذري ادبي معاصرـ آواشناسي، قواعد نگارش» (تبريز)، «موعاصير ادبي آذري ديلي* ـ سس، صرف» (تبريز)، «علم المعاني ـ لكسيكولوژي» (تبريز)، «قوي اولسون اون» (مجموعه حكايات ـ تبريز )، مقالات متعدد در روزنامه*ها و مجلات مختلف از جمله وارليق، اميد زنجان، پيام اورميه و... ، «قواعد الفارسيه» (به زبان عربي ـ بغداد) و ... 
با وجود مطالب بالا، تخصص استاد در زمينه تاريخ بود. از ايشان دو اثر در زمينه تاريخي به چاپ رسيده است : «جنايات 2500 ساله شاهان» (بغداد)، «ايران توركلري*نين اسكي تاريخي» (تاريخ ديرين تركان ايران ـ جلد اول ـ از ماقبل از تاريخ تا حمله اسكندرـ تبريز) 
كتاب اخير كه چند ماه پيش از درگذشت استاد از زير چاپ خارج شد و به دست مشتاقان رسيد مهمترين اثر چاپ شده ايشان است. همانطور كه مي*دانيم در زمان رژيم طاغوت به دليل وجود افكار نژادپرستانه در خاندان پهلوي، وجود تبار ترك در ايران از سوي دولت و عالمان وابسته به آنان انكار مي*گرديد. حال آنكه قضيه هيچگاه چنين نبود و تركان در تاريخ از اولين آفرينندگان تمدنهاي بشري به شمار مي*آيند. در اين كتاب 870 صفحه*اي اقوام از لحاظ زبان شناختي به سه گروه عمده تقسيم شده*اند : التصاقي، تحليلي (قالبي) و هجايي. التصاقي مانند تركي، فنلاندي، مغولي ـ تحليلي مانند فارسي، انگليسي، عربي ـ و هجايي بسان چيني. 
استاد كه در نوشتن اين كتاب از منابع مختلفي به زبانهاي مختلف سود برده*اند، ثابت نموده*اند سومريان كه اولين پديد آورندگان تمدن بشري به حساب مي*آيند، التصاقي زبان بوده*اند و زبان آنها صورت قديمي زبان تركي آذربايجاني امروزي است. همچنين در اين كتاب در مورد اقوام متعددي كه قبل از آمدن اقوام هند و اروپايي به ايران، در اين سرزمين مي*زيسته*اند بحثهاي فراوان و دلپذيري انجام گرفته و با استناد به منابع متعدد ثابت گرديده كه زبان همه آن اقوام (اقوامي كه در آذربايجان و غرب ايران مي*زيسته*اند) التصاقي بوده است. از اين اقوام مي*توان ايلامي*ها، قوتي*ها، لولوبي*ها، اورارتوها، كاسسي*ها، اوتي*ها، مانناها و سرانجام مادها را نام برد. اين كتاب حاوي مطالب بسيار مهم تاريخي است و بحثهايي كه در آن رفته و نظرياتي كه در آن ارائه شده بسيار نو و بر اساس منطق و اسناد هستند. 
البته آثاري كه در بالا از آنان نام برده شد تنها حدود يك چهارم آثار نوشته شده توسط پروفسور زهتابي هستند و بقيه آثار ايشان هنوز به زيور طبع آراسته نشده*اند. 
(توضيح : بعد از نگارش اين نوشته، يعني در طي شش سال گذشته بسياري از آثار قلمي پروفسور زهتابي به وسيله مركز نشر آثار استاد و با همت شاگردان ايشان چاپ شده*اند كه از بين آنها مي*توان به «ايران توركلري*نين اسكي تاريخي ـ ايكينجي جيلد»، « آذربايجان توركجه*سي*نين نحوي»، «علي آغا واحيددن خاطيره*لريم» ،« شاهين زنجيرده» و ... اشاره كرد.*) 
روحش شاد و راهش پر رهرو باد








بهروز وحيدي آذر در بهمن ماه سال ۱۳۳۱ در تبريز متولد شد، ويولن نواز و رهبر اركستر ايراني است.

وي تحصيلات موسيقي خود را از ۱۲ سالگي در هنرستان موسيقي تبريز آغاز كرد و سه سال بعد وارد هنرستان عالي موسيقي تهران شد و پس از گذراندن دوره*هاي ديپلم و كارشناسي در سال ۱۳۵۴ فارغ التّحصيل گرديد. وي از شاگردان اساتيد بزرگي همچون خاچاتوريان ، سانوسيان ، يديقاريانس، خيرخواه، حشمت سنجري، مرتضي حنّانه ، ويتر كوفسكي و خانم سركيسيان بوده*است.

او فعاليت هنري خود را از سال 1349 در اركستر سمفونيك تهران شروع كرد و از سال 554 به بعد در اركستر مجلسي راديو ، تلوزيون مشغول ب كار شد.از سال 64 تا كنون به عنوان استاد ويولون همكاري خود را با هنرستان هاي موسيقي دختران و پسران ادامه داده و از سال 1370 ، به دعوت اركستر مجلسي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران فعاليت خود را در آن واحد از سر گرفت

او دوره رهبري اركستر را تحت نظر استاد رهبري، ريچارد شوماخر در سوئيس و ايتاليا تحصيل نموده و پس از گذراندن كنكور رهبري اركستر و رهبري اركستر مجلسي مسترز پليرز به اخذ مدرك ديپلم رهبري اركستر از آكادمي بين*المللي موسيقي نايل گشته*است.

در آبان‏ماه 1369 اركستر مجلسى تهران را با 22 هنرمند جوان تشكيل و رهبرى آن را به عهده گرفت، اركستر كه تمام نوازندگان گروه ويولن اول و دوم آن از كلاس ويولن خود وى و گروه ويولن آلتو از كلاس هنرمند ارجمند تيمور پورتراب، گروه ويولنسل از كلاس هنرمندان شايسته جعفرى و تويسركانى و گروه كنترباس از كلاس هنرمند باارزش عليرضا خورشيدفر و پيانيست از كلاس سركار خانم سركيسيان بودند با همكارى هنرستان عالى موسيقى تشكيل شد و در اولين كنسرت خود كه به رهبرى بهروز وحيدى‏آذر و با تكنوازى ويولن مازيار ظهيرالدينى هنرجوى هنرستان و كسرى ثابتى دانشجوى پزشكى توانست در روزهاى 27 و 26 ارديبهشت سال 1370 در فرهنگ‏سراى نياوران آثارى از هنرى پرسل، انتونيو ويوالدى، يوهان سباستيان باخ توماسو آلبينونى، كوميتاس و... را با زيبايى و مهارت و موفقيت به اجرا درآورد.

وحيدي آذر در سال ۱۳۸۲ به عنوان دومين نمونه در ايران پس از تهران، اركستر سمفونيك تبريز را (به عنوان اولين اركستر سمفونيك شهرستاني كشور) تأسيس نموده و چندين برنامه را به روي سن برده*است كه يكي از اين برنامه*ها در سالگرد انقلاب مشروطه در تالار معلّم تبريز بود.

اركستر سمفونيك تبريز به رهبري بهروز وحيدي آذر پس از دو سال وقفه مجددا فعاليتش را آغاز كرد ، اعضاي اين اركستر در سال 88 گرد هم آمدند تا انسجام از دست رفته را باز يابند. اما با گذشت كم تر از يك سال استاد ، انحلال اركستر تبريز را اعلام كرد.

وي در ارديبهشت ماه ۱۳۸۹ اولين اركستر فيلارمونيك در شهر اروميّه را نيز پس از حضور منظّم در اين شهر راه*اندازي نمود و اين اركستر توانست اجراي پر قدرتي از آثار موسيقي كلاسيك جهاني را براي اوّلين بار در مرداد ماه در شهر اروميّه داشته باشد.

سوابق درخشان دوران تحصيل و رپرتوار وسيع و تجربه ى كه وحيدى از شركت در كنسرت‏هاى متعدد داخل و خارج كشور، كنسرت‏هاى آموزشى و ضبطهاى صفحه موسيقى كلاسيك كسب نموده پشتوانه كار آموزشى وى بوده و از نامبرده معلمى علاقمند، دلسوز و موفق ساخته است.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 31 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار





صمد وكيل اوف متخلص به وورغون؛ يكي از پيشگامان و پرچمداران شعر معاصر و نيز از افتخارات آذربايجان مي باشد كه در سال 1285 شمسي در روستاي صلاحلي از توابع شهر قازاخ؛ جمهوري آذربايجان چشم به جهان گشود. وي ايام طفوليت را در دامنه هاي سر سبز مشرف بر كرانه ي مصفاي رود كر كه روزگاري شاهد قهرماني ها و از خود گذشتكي هاي نياكانش؛ جهت حراست از مرز بوم خود بوده سپري كرد.

اولين شعر صمد وورغون كه در هجده سالگي سروده شد ديري نپائيد كه محبوبيت خاصي در ميان شعرا و ادبا و شعر دوستان كسب كرد و به دنبال همين افتخار مجموعه اشعارش به حليه ي طبع آراسته شد و چندي نگذشت كه نسخه هايش دست به دست گشته و در كمترين زمان ناياب گرديد.

وورغون اين شاعر غنايي آذربايجان از معدود شاعراني بود كه وطن و خلق خود را حقيقي و صميمي دوست مي داشت و در عين حال يكي از انقلابي ترين شعراي معاصر بود كه بيشتر اشعارش ورد زبان خاص و عام بوده و پاره اي از شعرهايش به مثل ها و ترانه ها و گنجينه پربار و عظيم فولكلور راه يافته كه نمونه هاي بارزي از آنها را شاهديم.

اگر هر شاعري از خود طرز سبكي به يادگار مي گذارد و همچنين طرز سخني دارد مي بينيم طرز سخن وورغون مخصوص خود اوست. چرا كه اكثر شعرا كه به استقبال شعرهايش رفته اند با شكست مواجه شده اند و به جايگاه شعري او نتوانسته اند راه يابند چرا كه او جايگاه ويژه اي داشت و هم طراز شعرا و نويسندگان بزرگ آذربايجان به سان جعفر جبارلي؛ حسين جاويد؛ محمد سعيد اردوبادي؛ ميكائيل مشفق؛ عبدالله شايق؛ سليمان رستم و علي آقا واحد بود.

صمد وورغون علاوه بر پيشه ي شاعري؛ نمايشنامه و درام نويس بزرگي بود كه در تاريخ تئاتر آذربايجان نقش به سزائي را داراست. از معروف ترين نمايشنامه هاي به اجرا در آمده اش مي توان "واقف" را نام بردكه در سال 1937 به روي صحنه رفت و شرح حماسه هاي شاعر بلند آوازه آذربايجان يعني ملاپناه واقف در مقابل خون خواري چون آقا محمد خان قاجار بود؛ پس از آن "خانلار"؛ "فرهاد و شيرين"؛ انسالن و ده ها منظومه جاودان ديگر.

وورغون در ترجمه آثار ديگران به زبان تركي فعاليتي چشمگير داشت. چنانكه ليلي و مجنون حكيم نظامي گنجوي را به طرز زيبائي ترجمه كرده يا فنر و اولوم(فانوس و مرگ) اثر ماكسيم گوركي اديب برجسته روسي يا يئوكئنا اونيكين اثر الكساندر پوشكين و نيز قسمتي از منظومه روستا وئلي با نام پلنگ دريسي گئيميش پهلوان (پهلواني كه پوست پلنگ پوشيده بود) كه هر كدام در نوع خود بي نظير مي باشند. او بارها از سوي شخصيت هاي بين المللي مورد تجليل قرار گرفته كه در اين ميان اديب بزرگ و برجسته فرانسوي لوئي آراگون در موردش چنين گفته... وورغون از افتخارات ادبيات است. منه بئله سويله ديلر(به من چنين گفتند) يكي از منظومه هاي او است كه در جنگ وطن جبهه از زبان يك سرباز آذربايجاني كه در واپسين لحظات زندگي بود الهام گرفته و نوشته شده است كه در نوع خود كم نظير است...

اشعار وورغون چنان قلب ها را تسخير كرده بود كه هر زمان و هر جا ورد زبان مردم بود. مثلا مي گويد... سربازي مجروح شده در نبرد با دشمن در واپسين لحظات حيات به دكتر معالج خود چنين مي گويد آقاي دكتر به زنده ماندنم اميدوار نيستم؛ مي دانم كه خواهم مرد؛ ولي تقاضا مي كنم لحظه اي اجازه دهيد تا شعري از شاعر دلخواهم صمد وورغون را برايتان بخوانم و سپس اشعار زير را زمزمه مي كند:

ائل بيلير كي سن منيم سن

يوردوم يووام مسكنيم سن

آنا دوغما وطنيم سن

آيريلار مي كونول جاندان؟

آذربايجان- آذربايجان

پس از اتمام شعر فوق چشمان كبود خود را بر روي هم مي نهد و دكتر معالج خود را در ماتم مي گذارد. شعرهاي صمد وورغون به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده و با استقبال شعر دوستان مواجه گرديده است. با آن كه شهرت و آوازه شاعر در سنين جواني مرزها را در هم شكسته و شهره آفاق گشته بود.


نوروز بايرامييدي اوشاقلار مكتبه تزه گئييب گليرديلر 

منيم ياماقلي كؤينگيمه باخيب باخيب گولوردولر

آغلايا آغلايا قاييتديم ائوه آنام قوجاقلادي اؤپدو اوزومدن

اوشاق عزيز گونده سينماسين دئيه آنام جئهيزليگي يورقان اوزوندن

منه اوز كؤينگي تيكدي هديه... من ده ايكي دفعه اوزوندن اؤپدوم...

اي مئهريبان آنا اي عزيز آنا حاييف كي اوگوندن حسرتم سنه....


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 31 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
دهم مهر ماه سالروز شهادت كلنل پسيان


دهم مهر 1300شمسي سالروز شهادت كلنل محمد تقي پسيان داراي اولين نشانه شواليه ارتش آلمان ، خلبان و نظامي برجسته آزربايجاني است كه توسط نيروهاي رضا شاه و با دسيسه مستقيم قوام السلطنه (نخست وزير محمد رضا پهلوي و عامل شكست حكومت ملي سيد جعفر پيشه وري )است.


محمدتقي معروف به كلنل محمدتقي خان پسيان در سال ۱۲۷۰ ش. در قره داغ آذربايجان شرقي زاده شد. رستم بيگ جد خاندان پسيان بعد از عهدنامه تركمنچاي و جدايي شهرهاي قفقاز از ايران زندگي زيرسلطه بيگانگان روس را برنتابيد و به تبريز مهاجرت كرد. رستم بيگ و پدر محمدتقي ياور محمد باقرخان روابط نزديكي با مقامات با نفوذ تبريز از جمله ميرزاتقي خان اميركبير داشتند. فرزندان رستم بيگ همگي از مقامات نظامي بودند و بعضي چون عليقلي و غلامرضا در جنگ با انگليس در شيراز كشته شدند. محمدتقي در منزل و مدرسه لقمانيه تبريز به تحصيل علوم و زبانهاي خارجي پرداخت و در پانزده سالگي به مدرسه نظام تهران راه يافت.
پنج سال در اين مدرسه آموزش ديد و در سال آخر تحصيل از سوي وزارت جنگ با درجه ستوان دومي خدمت ژاندارمري درآمد. پس از دو سال خدمت به درجه سرواني ارتقا يافت. در ۱۲۹۱ ش. با سمت معلم و مترجم در مدرسه ژاندارمري يوسف آباد به كار خود ادامه داد. سپس به عنوان فرمانده گروهان به مأموريت همدان اعزام شد. بعد از برقراري امنيت راه همدان به تهران بازگشت و با اتمام دوره به درجه سرگردي ارتقا يافت و به پاس موفقيت در مأموريت همدان از وزارت جنگ مدال طلاي نظامي گرفت.
هم زمان با انتصاب او به فرماندهي گردان همدان جنگ جهاني اول آغاز شد. با تشكيل دولت مهاجرين در صف مقدم وطن خواهان حكومت مهاجرين قرار گرفت و در ۱۲۹۴ شمسي حمله معروف «مصلي» به روسها حمله كرد و ضمن شكست دادن و خلع سلاح آنها همدان را از منطقه نفوذ نيروهاي روسيه خارج ساخت. پسيان و ياورعزيزالله خان ضرغامي دفاع از همدان را در مقابل هجوم قواي روسي سازماندهي كردند اما به سبب برتري كمي و كيفي ارتش روسيه ناگزير از عقب نشيني به كرمانشاه شدند.در آنجا به سبب عدم اتحاد و كمبود اسلحه پيروزي غيرممكن شد و نيروهاي وطن خواه به سرزمين عثماني پناه بردند. پس از اين ناكامي پسيان از فرماندهي قوا كناره گيري كرد و براي درمان به آلمان رفت. در آلمان تحصيلات نظامي را ادامه داد نخست در نيروي هوايي آلمان و سپس در پياده نظام به تحصيل و تمرين همت گمارد.
محمد تقي پسيان نه تنها صاحب قلم و داراي قريحه هنري و ذوق ادبي بود بلكه نخستين هوانورد آزربايجاني است كه در كشور آلمان ۳۳ بار به هوانوردي پرداخته و مي*خواست اين هنر را دروطن به جوانان آموزش دهد.
سيد علي آذري در فصلي از كتاب ارجدادش تحت عنوان <<اولين هوانورد ايراني در آسمان آلمان>> مي نويسد:
«در آن دورني كه از آثار و اختراعات حيرت انگيز و شگفت آور اروپا، فقط معدودي اتومبيل در كشور ما راه يافته بود و در آن موقع كه از تعميرات جزئي آن هم عاجز بوديم، كلنل محمد تقي خان پسيان فرزند لايق ايران كه نبوغ در سيماي آن پديدار است، در صفوف لشكريان آلمان با طي ادوار صنوف مختلف، كار زمين را تا حد ممكن ساخت و با عظمت روحي به كار آسمان پرداخت... 
... در تمام پروازهايش نگاهش را به سوي آسمان ايران معطوف ساخته و آرزو داشت مكانيسم هوانوردي را كه خود طي كرده بود در كشور خود آموزش داده و هنر هواپيمابري را در آسمان كشور خويش نمايان سازد و جوانان وطن را در اين كار آموزش و پرورش دهد.
كلنل در سال 1297 و پايان جنگ جهاني راهي ايران شد . پس از بازگشت به ايران محمد تقي خان پسيان به دليل داشتن تفكرات ضد انگلسي از دولت وابسته وثوق الدوله طرد شد . پس از سقوط كابينه وثوق الدوله و روي كار آمدن مشيرالدوله رياست ژاندارمري خراسان به پسيان پيشنهاد شد . در همين حين قوام السلطنه در خراسان حكومتي استبدادي تشكيل داده بود و بسياري از آزادي خوهان و دگر انديشان و روزنامه نگاران را بازداشت كرده يا فراري داده بود . با به قدرت گرفتن فردي مشروطه خواه مانند محمد تقي خان پسيان در خراسان - آزادي خواهان خراسان نيرويي تازه گرفتند . با روي كار آمدن رضا شاه فرمان دستگيري قوام السلطنه و چند تن ديگر از بزرگان كشور در 13 نوروز 1300 صادر شد . كلنل پسيان هم در خراسان اعلام حكومت نظامي نمود و رسما اداره اين شهر را بر عهده گرفت . پسيان خدمات بسيار ارزنده اي به خراسان نمود كه بخشي از آن شامل اين موارد مي باشد : بهبود وضعيت نابسمان اقتصادي و سياسي خراسان - گرفتن ماليات از سرمايه داران و زمين داران بزرگ خراسان - جمع آوري سلاح هاي غير مجاز در شهر - تشكيل كميته عدالت براي رسيدگي به شكايات مردم - تشكيل كميته مبارزه با مواد مخدر در خراسان - ايجاد انبار گندم مدرن ( سيلو ) - ايجاد سه مدرسه دولتي - تاسيس بانك - تشويق صادرات ايران - ايجاد تفريح گاههاي سالم موسيقي و فرهنگي و دهها خدمات عمراني و فرهنگي ديگر . 
در 4 خرداد 1300 شمسي كابينه سياه سقوط كرد و به دنبال آن بسياري از زندانيان و محبوسين مشهد آزاد شدند . 10 روز بعد كابينه قوام السلطنه با همكاري سيد ضيا و همكاري انگلستان تشكيل شد . قوام براي انتقام از پسيان ميرزا نجدالسلطنه كه زنداني كلنل پسيان بود را به عنوان كفيل استانداري خراسان برگزيد . نجد السلطنه به اعمال گزارشات نادرست به تهران و برخوردهاي انفعالي دست زد و تهران را بر ضد كلنل پسيان تحريك نمود . پسيان پس از آگاهي از اين امر در يك اقدامي ناباورانه دستور به جلب ماموران ماموران عازم شده از سوي تهران به خراسان را داد . اين حركت محمد تقي خان سبب گشت تا موج اتهامات بر ضد او نمايان شود و وي را تجزيه طلب و خودمختار معرفي نمايان كنند. به همين روي عرصه بر پسيان تنگ شد . پس از تجزيه طلب ناميدن پسيان طوايف مختلف هزاره - تيموري - كارريزي - كردهاي شمال خراسان و . . . بر ضد محمد تقي خان پسيان دست به يك اتحاد قومي زدند و سپس ژاندارمري قوچان را خلع سلاح كردند . كلنل با سپاهي كوچك راهي نبرد با اين طوايف شد و پس از درگيريهاي بسيار توسط اين طويف كشته شد و سرش را از تن جدا كردند و به قوچان بردند . 

در روز 16 مهر ماه 1300 شمسي با حضور گسترده مردم پيكر پاك و ميهن پرستانه كلنل با اجراي تشريفات نظامي دركنار آرامگاه نادرشاه بزرگ به خاك سپرده شد . پس از مدتي در يك اقدام كينه توزانه قوام السلطنه دستور به جابجايي پيكر پسيان از باغ نادرشاه را صادر كرد . پس از سالها با روي كار آمدن دكتر مصدق و درخواستهاي مردمي دوباره پيكر پسيان به كنار آرامگاه نادر انتقال يافت .


شرف ؛ پاكدامني و آزادگي مهمترين عناصر شخصيتي يك دختر ترك آذربايجاني را تشكيل ميدهند.اين پاكدامني و آزادگي نمودهاي بسيار زيبايي در فولكلور و فرهنگ آذربايجان داشته است.يكي از اوجهاي بروز شرافت را ميتوان داستان ساراي ناميد.احتمالا بسياري از ما فيلم ساراي را ديده ايم و ياحداقل از مضمون آن خبر داريم. من هم اينجا به طور بسيار خلاصه اشاره اي به اين داستان ميكنم شايد هم انگيزه اي براي دوستان شد تا رفته و فيلمش را گرفته و لذت ببرند.

آرديني اوخو
+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 31 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : ورزشي | 0 باخيش لار

با گذشت چند روز از شكست تلخ و ناباورانه روز جمعه مقابل سپاهان، هنوز هم اكثر هواداراني كه با شور و شوق وصف ناپذيري استاديوم يادگار امام را به تسخير خود درآورده بودند، در شوك و ناراحتي به سر ميبرند. هدف از نگارش اين مقاله مرهم نهادن بر دل هاي زخم خورده هواداران نيست، زيرا كه باور داريم با هيچ عنوان و واژه اي نميتوان قلب هاي اندوهگين و چشمان گريان ميليون ها ميليون هوادار عاشق را درمان كرد.

شكست جمعه گذشته، واقعيت تلخي بود كه موجبات ناراحتي هواداران را به بار آورد و پرداختن به گذشته در اين روزها و هفته هاي حساس، هرگز نخواهد توانست به تيم و هواداران كمك كند. با اين وجود مطمئناً بايد در زمان مناسب بدان پرداخته شود تا حداقل بتوان از آن به عنوان تجربه اي ارزنده براي رقابتهاي سال بعد استفاده كرد. درس گرفتن از شكست ها بزرگترين عامل موفقيت هر مجموعه اي را تشكيل ميدهد.

روز جمعه همين هفته، بازهم بايد منتظر ديدار تيم محبوب آذربايجان در رقابتهاي ليگ برتر باشيم و باز هم همچون گذشته حضور پرشور هواداران، عامل مهمي را در تعيين نتيجه اين رقابت بازي خواهد كرد. عدم كسب امتيازات كامل از اين ديدار خارج از خانه، به منزله خداحافظي نهايي و زود هنگام براي حضور در رقابتهاي آسييايي خواهد بود، لذا هواداران بايد فارغ از تمامي نظرات و نگرش ها، باز هم دست در دست هم نهند و فريادهاي دلاورانه خود را در قزوين و در حمايت از تيم خود سر دهند.

بي شك هواداري كه خود را زاده آذربايجان، فرزند ستارخان و پرورده سبلان ميداند، هرگز به آمال و خواستهاي مردم خويش پشت نميكند و در بدترين شرايط براي سربلندي مام ميهن جان بر كف به پيش ميتازد. لازم به ذكر نيست كه تمامي هواداران از شكست هفته گذشته بيش از اندازه اندوهگين شده اند ولي بايد به ياد داشته باشيم كه تاريخ معلم نمونه اي است براي نسل بشر. روزگاري پدرانمان دوشادوش ستارخان ها و باقرخان ها جنگيدند و شكستهايي نيز متحمل شدند، ولي هرگز ناميد نشدند و همين روحيه جنگندگي و پافشاري بر اصالت آرمان هايشان بود كه چنان پيروزي هايي را برايشان به ارمغان آورد. اگر ما اين ياران هميشگي و برادران خود را واقعا پشتوانه تاريخ باشكوهمان دانيم، نبايد نااميد شويم، بلكه بايد با اراده استوار و نيرويي شگرف دوباره دست هاي پر صلابت خود را به سوي هم بگسترانيم و در حمايت از تيم محبوب خود، با گام هاي آهنين پيش رويم.

به هر حال جمعه اين هفته نيز همچون ساير جمعه ها در روزگاري نه چندان دور به تاريخ خواهد پيوست و مطمئنا هواداران تراكتور اين بار نيز با عزمي راسخ استوارانه، چنان روز پرشكوهي را رقم خواهند زد كه همگان با خضوع در برابر عظمت استوار هواداران به زانو درآيند. روح اميدوار و معصومانه هواداران بي شك اينبار نيز در كالبد سياه ماهيان آذربايجان دميده خواهد شد و در درياي بي انتها و بي كران آذربايجان پيش به سوي سرمنزل مقصود خواهد شتافت. آنچه خواهد ماند افتخاري براي يكايك مردمان اين ديار و لحظات پرشكوه ايستادن در كنار برادران همزبان خواهد بود. جمعه، سرخ دگر رقم خواهيم زد.

علي سرابلي



+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 24 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : علمي،فرهنگي،تاريخي | 0 باخيش لار


پرفسور يحيي عدل پدر جراحي نوين ايران




پروفسور يحيي عدل، در سال 1287 در تبريز متولد شد. پرفسور يحيي عدل از تيره عدل طباطبائي هاي تبريز است.فرزند مكرم الملك.پدرش كه بعدها لقب قائم مقام يافت ،در زمان قاجار حكمراني چند ايلت از جمله گرگان ، كردستان و كرمانشاه را داشت.مدتي نيز جانشين حاكم تبريز بودند .در زمان ولايتعهدي احمد شاه ، كفالت حكومت آذربايجان را داشتند و در دوره رضا خان هم چهار دوره متوالي وكيل مجلس شدند.

وي تحصيلات ابتدائي را تا كلاس هشتم در تبريز گذراند و پس از آن همراه خانواده به كرمانشاه رفت و در آن جا ادامة تحصيل داد. در سال 1303، همراه با برادرش به پاريس رفت و در سال 1309 وارد دانشكدة پزشكي پاريس شد. در سال 1317، پايان نامة دكتري خود را در باب «درمان آدنوپاتي سلي» تدوين كرد و به دريافت مدال نقره از آن دانشكده نايل آمد.

پس از پايان دورة تحصيلات، به رغم اصرار استادان دانشكدة پزشكي پاريس، به واسطة جو ضد خارجي پاريس، در سال 1318 به ايران بازگشت. وي به دعوت پروفسور اُبرلن، براي تدريس در دانشكدة پزشكي انتخاب شد و ضمن تدريس، در بيمارستان سينا نيز مشغول به گذراندن دورة سربازي شد و مسئوليت بخش جراحي آن جا را بر عهده گرفت. مرحوم عدل در آغاز ، به انواع جراحي ها از جمله جراحي قفسه صدري اهتمام ورزيد.درمان جراحي دمل*هاي ريه و بيماري هاي جنب ، قبل از او، در دانشكدة پزشكي و دارالفنون تدريس مي شد، ولي در زمان وي، شكل علمي و تازه تري به خود گرفت. . عدم آشنايي با بيهوشي مدار بسته در آن دوران ، مانع اصلي عمل توراكوتومي بود ولي مرحوم عدل با استخدام فردي فرانسوي كه قادر به انجام بيهوشي مدار بسته بود ، اولين جراحي ها را با اين روش در بيمارستان سينا انجام داد . گروه اول شاگردان وي نيز گاهگاهي اقدام به اين كار مي كردند . استاد عدل به لزوم تخصصي بودن و تمركز جراحي توراكس نيز آگاه بود . بزرگترين هنر ايشان آن بود كه ترس جراحان را از عمل جراحي زايل كرد و به آنها اعتماد به نفس داد.

پروفسور عدل، اولين پزشكي است كه نخستين جراحي *هاي مختلف بدن را در ايران انجام داد و در اين زمينه شاگردان بسياري تربيت كرد. وي همچنين، از پزشكان معالج آيت*الله كاشاني، آيت*الله بروجردي و دكتر مصدق بوده است.

او مكتبي در ايران پايه گذاري كرد كه به مكتب عدل شهرت دارد. شاگردانش قبل از انقلاب مجله*اي به نام مكتب عدل منتشر مي*كردند كه حاوي آخرين اطلاعات علمي در اين رشته بود.

يحيي عدل را، «پدر جراحي ايران» مي*نامند. از زنده ياد استاد عدل ، ده ها كتاب و مقالة علمي معتبر به جا مانده كه به عنوان منابع ارزشمند علمي، مورد استفادة دانش دوستان قرار مي گيرد .

پروفسور عدل، بنيانگذار جراحي نوين ايران، در چهاردهم بهمن 1381، در تهران دار فاني را بدرود گفت.

+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 24 فروردین 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR571in4J5PSV9A66H8HX0qpI5e-m2MiNwbPppgmT4elSiTqP6ff2XBcg

شيخ سعدالدين محمود بن امين الدين عبدالكريم بن يحيي شبستري از عرفا و شعراي نامي قرن هفتم و هشتم هجري است. او در سال ۶۸۷ه. در ايام سلطنت كيخاتوخان در قصبه شبستر واقع در هشت فرسخي تبريز متولد شد و در عهد سلطان محمد خدابنده و ابوسعيد بهادرخان در شهر تبريز مرجع علما و مضلا بود.
شبستري پس از كسب دانش در تبريز به مسافرت در شهرهاي مختلف پرداخته و در سفر به مصر، شام، حجاز از علما و مشايخ اين سرزمين ها كسب دانش توحيد كرده است. او خود در اين باره مي گويد:
مدتي من زعمر خويش مديد صرف كردم به دانش توحيد
در سفرها به مصر و شام و حجاز كردم اي دوست روز و شب تك و تاز
سال و مه هم چو دهر ميگشتم ده ده و شهر شهر مي گشتم
گاهي از مه چراغ مي كردم گاه دور چراغ مي خوردم
علما و مشايخ اين من بس كه ديدم به هر نواحي من
جمع كردم بسي كلام غريب كردم آنگه مصنفات عجيب
هم چنين شيخ محمد در سفري به كرمان در آنجا تاهل اختيار كرده و در آن شهر اولاد و احفادي از او به وجود آمده است كه جمعي از ايشان اهل قلم و كمال بوده و به خواجگان شهرت يافته اند.
شبستري پسري به نام عبدالله داشته كه جواني فاضل و كامل و ماهر در علوم مختلف به خصوص رياضي بوده است. وي در سال ۹۲۶ه. از جانب سمرقند به درباز روم رفته و سلطان سليم او را تعظيم بسيار كرده است. شيخ عبدالله مثنوي به نامه شمع و پروانه به نام سلطان سليم سروده و نيز رساله اي به زبان فارسي در قواعد معما به نام سلطان مذكور نوشته است.
شبستري سرانجام به تبريز باز گشته و در سال ۷۲۰ه. در ۳۳ سالگي وفات يافته و در شبستر وسط باغچه گلشن در جوار مزار استادش بهءاالدين يعقوبي تبريزي مدفون شده است. بعضي ها معتقدند كه چون شبستري وصيت كرده كه او را پاي مزار شيخ بهاءالدين دفن كنند و سال وفات بهاءالدين ۷۳۸ه. است و هم چنين چون باباابي سبشتري در مرض موت شبستري حاضر بوده و در همان ماه وفات شبستري فوت نموده و تاريخ وفات باباابي ۱۷ ربيع الاول سال ۷۴۰ه. است؛ پس سال وفات شبستري هم بايد ۷۴۰ه. باشد ضمنا با توجه به تجديد عمارت هاي مكرر مقبره شبستري احتمال آن داده شده كه تاريج فوت نوشته شده بروي مزارش تغيير كرده باشد.
بعضي از معاصران، تاريخ وفات شيخ محمود را همان ۷۲۰ه. پذيرفته اند ولي تولد او را پيش از سال ۶۸۷ه. حدس زده اند و دليل آن را هم بعيد بودن ۲۶ سالگي شبستري براي شهرت فراوان او در عهد خدابنده ذكر كرده اند. شبستري پيرو مذهب سنت و جماعت و معتقد به عقايد اشعريان بوده است. لاهيجي شارح گلشن راز شيخ و مرشد شبستري را امين الدين مي نويسد. خود شيخ محمود نيز در مثنوي سعادت نامه از امين الدين ياد ميكند:
شيخ و استاد من امين الدين دادي الحق جوابهاي چنين
برخي هم استاد او را بهاءالدين يعقوبي تبريزي دانسته؛ اما با استنباط از عبارت صاحب روضات الجنان ميتوان هر دوي آنها را از اساتيد وي دانست.

آثار شبستري:
الف- آثار منظوم (ا- گلشن راز، ۲- سعادت نامه)
ب- آثار منثور (۱- حق اليقين في معرفة رب العالمين، ۲- مرآ*ََْة المحققين، ۳- شاهد يا شاهد نامه)

یارپاق لار : 1 .. 12 13 14 15


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir