تورك مشاهير و مفاخير لر
AZƏRBAYCAN,QAŞQAE,TÜRKMƏN,XƏLƏC ،ƏFŞAR VƏ...
+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : حماسي ،ايثارگري | 0 باخيش لار


  

قمرالملوك وزيري (۱۲۸۴ تاكستان - ١۴ مرداد ١٣٣٨ شميران) يكي از خونندگان زن معاصر ايراني بود. از وي به عنوان پرآوازه‌ترين خواننده زن آوازهاي سنتي ايران ياد مي‌شود.

قمرالملوك در تاكستان قزوين زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگي مادرش هم مرد و از اين زمان تحت سرپرستي مادربزرگش قرار گرفت. 

در جواني پس از آشنائـي با استاد مرتضي ني داوود با رديف موسيقي ملي آشنا شد و راهش را براي كسب تجربيات از استادان ديگر هموار ساخت. كار پيشرفت قمر در مدتي كوتاه به آنجا رسيد كه كمپاني «هيز ماسترز ويس» به خاطر ضبط صداي او دستگاه صفحه پر كني به تهران آورد. بعد از آن كمپاني «پوليفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا 200 صفحه از آوازهاي قمر ضبط شده‌است.

 


قمر نخستين كنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار كرد. قمر عوايد كنسرت را به امور خيريه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد كنسرت داد و عوايد آن را صرف آرامگاه فردوسي نمود. در همدان در سال ۱۳۱۰ كنسرت داد و ترانه‌هايي از عارف خواند. وقتي نير الدوله والي خراسان چند گلدان نقره به او هديه كرد آن را به عارف پيشكش نمود. با اين كه عارف مورد غضب والي و دستگاه رضا شاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شير و خورشيد سرخ كنسرت داد و عوايد آن به بچه‌هاي يتيم اختصاص داده شد.

گشايش راديو ايران در سال 1319 صداي قمر را به عموم مردم رساند. عارف قزويني و ايرج ميرزا و تيمورتاش وزير دربار، شيفته او شده بودند. با اين‌همه قمر از گردآوري زر و سيم پرهيز مي‌كرد و درآمدهاي بزرگ و هداياي گران را به فقرا و محتاجان مي‌داد.

بانو قمرالملوك وزيري در تاريخ 14 مرداد 1338در شميران، در فقر و تنگدستي مطلق به سكته مغزي درگذشت . وي در گورستان ظهير الدوله بين امام زاده قاسم و تجريش شميران به خاك سپرده شده‌است.

در وصف قمر، استاد محمد حسين شهريار غزل زيبايي را در مدح اين شير زن خوش صدا و گشاده دست سروده‌است. با وجود مخالفت دولت جمهوري اسلامي ايران با ذكر نام قمرالملوك وزيري، «صديق تعريف» (خواننده سنتي كرد) آلبوم ماه بانو را براي بزرگداشت او خواند و منتشر كرد.

 

از كوري چشم فلك امشب قـمر اينجاست
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست
  
آهسته به گوش فلك از بنده بگوئيد 
چشمت ندود اينهمه يكشب قمر اينجاست
    
آري قمر آن قـُمري خوشخوان طبيعت 
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اينجاست
  
شمعي كه بسويش من جان سوخته از شوق
پروانه صفت باز كنم بال و پر اينجاست
    
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
يكدسته چو من عاشق بي پا و سر اينجاست
    
هر ناله كه داري بكن اي عاشق شيدا 
جائي كه كند ناله عاشق اثر اينجاست
     
مهمان عزيزي كه پي ديدن رويش
همسايه همه سر كشد از بام و در اينجاست
  
ساز خوش و آواز خوش و باده دلكش
اي بيخبر آخر چه نشستي خبر اينجاست
   
آسايش امروزه شده درد سر ما
امشب دگر آسايش بي درد سر اينجاست
   
اي عاشق روي قمر اي ايرج ناكام 
برخيز كه باز آن بت بيدادگر اينجاست
   
آن زلف كه چون هاله به رخسار قمر بود 
باز آمده چون فتنهً دور قمر اينجاست
    
اي كاش سحر نايد و خورشيد نزايد
كامشب قمر اينجا قمر اينجا قمر اينجاست
   
 استاد محمد حسين شهريار

 

 

به نقل از 

اين روزها





+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار
زينب پاشا چهره‏ي يك زن شجاع و عدالت خواه - رحيم رئيس*نيا
زينب پاشا، سردسته‏ي زنان شركت كننده در نهضت تحريم تنباكو و گشودن انبارهاي محتكران تبريز در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه و اوايل سلطنت مظفرالدين شاه قاجار است. درباره‏ي او همين قدر مي‏دانيم كه در محله‏ي عمو زين‏الدين، از محلات حاشيه‏اي تبريز به دنيا آمده ، و نام پدرش شيخ سلمان بوده است. نخستين حضور او در چشم انداز تاريخ در جريان قيام تحريك تنباكو است. تبريز به دنبال انتشار اعلان شركت رژي از اوايل محرم 1309 به جوش و خروش درآمد و در اندك مدتي «متجاوز از بيست هزار نفر مسلح» شدند، چنان كه سرانجام دربار قاجاري به متوقف شدن عمليات شركت رژي در اين شهر فرمان داد و در نتيجه طغيان روبه توسعه در اواسط صفر همان سال فروكش كرد. به احتمال قوي زينب هم در همين دوره‏ي يك و نيم ماهه بوده كه به قيامي كه موجبات نگراني جدي ناصرالدين شاه و رجال درباري را در تهران و تبريز فراهم آورده بود، پيوسته است.

كريم طاهرزاده بهزاد، از شاهدان عيني آن حادثه شنيده است كه در همان روزها كه بازار تبريز به دعوت مجتهد متنفذ شهر بسته بود، دولتيان با مرعوب كردن بازاريان در حال گشودن بازار بوده‏اند كه يك مرتبه عده‏اي زن مسلح كه گوشه‏هاي چادر نماز خود را به كمر بسته بوده‏اند، در بازار ظاهر شده، بازار را مجدداً بستند. گروه زينب اقدامات بعدي مأموران دولتي را براي باز كردن بازار نقش بر آب كردند. اين تجربه‏ي موفقيت آميز موجب شد كه پس از آن هر وقت ظلم و ستم حكومت استبدادي از حد مي‏گذشته دسته‏ي زن‏ها «به سرپرستي زينب پاشا خروج و كانون فساد را ويران نموده، پس از آن از نظرها پنهان ‏مي‏شدند و كسي به هويت آنان پي نمي‏برد.»
طاهرزاده در بحث از حوادث مذكور و مؤثر واقع شدن اقدام زنان اشاره به سنتي كرده است كه بي‏گمان در نقاط ديگر ايران هم كم و بيش رواج داشته است. به نوشته‏ي وي هر مرد وظيفه داشته كه شئونات زنان را كه در ميان جامعه احترام فوق‏العاده داشته‏اند، ولو با فدا كردن جان خود حفظ نمايد. لذا وقتي عده‏اي زن در بازار ظاهر مي‏‏شدند، احساسات مردان شعله‏ور گشته، به پا مي‏خاستند و مانع را از ميان برمي‏داشتند. اين غليان وقتي به اوج مي‏رسيد كه زني لچك خود را به نشانه‏ي استمداد به طرف مردان پرتاب بكند.
زينب پاشا كه بي بي شاه زينب، زينب باجي، ده‏باشي زينب نيز معروف بوده، در سال‏هاي بعدي نيز در كار كشف انبارهاي غلات مالكان و گشودن آن‏ها و تقسيم گندم و جو احتكار شده بين خانواده‏هاي تنگ دست فعال بوده است. نام او در حوادث مصادره‏ي انبار ميزرا عبدالرحيم قائم مقام، پيش كار آذربايجان و انبار نظام‏العلما برده شده است. به نوشته‏ي اعتمادالسلطنه حادثه‏‏‏ي اول در 11- 12 صفر 1313 روي داده و مردم به جان آمده از تعديلات قائم مقام و اقوامش و ترقي قيمت نان و قحطي به ستوه آمده، براي شكايت به در خانه‏ي پيش كار مي‏روند و او هم به تفنگ‏چيان خود دستور شليك مي‏دهد. در نتيجه‏ي تيراندازي آن‏ها به روايتي بيست و به روايتي سي نفر كشته مي‏شوند، و قائم مقام خود از ترس شورشيان به عمارت وليعهد پناهنده مي‏شود و بعضي از بستگانش از شهر فرار مي‏كنند‏. وي بعد هم به گزارش خود اضافه مي‏كند:
«مي‏گويند اين فتنه غليظ‏تر از اين‏هاست و عشر اين را ذكر نكرده‏اند و به بندگان همايون عرض ننموده‏اند». اعتمادالسلطنه كه از قرار معلوم در روزهاي بعدي اطلاعات زيادي درباره‏ي حادثه‏ي مو رد بحث به دست آورده بوده، دو هفته پس از يادداشت سابق درباره‏ي آن چنين مي‏نويسد :
«فتنه‏ي تبريز خيلي غليظ شده است. خانه‏ي قائم مقام را مردم غارت كرده‏اند و ... مردم بدواً خيال غارت خانه را... نداشته‏اند. از كوچه عبور مي‏كرده‏اند كه به سيد حمزه يا قدم گاه صاحب‏الزمان به بست روند. قائم مقام ... همين كه صداي اين جمعيت را شنيد... خودش از در ديگر فرار كرد و به الواط اسكوئي [محافظ خانه] حكم شليك داد. سي نفر مقتول و شصت نفر مجروح شدند...».
اعتمادالسلطنه به شركت زنان در اين حادثه اشاره‏اي نكرده است، اما در گزارش اوت 1895 / صفر 1313 هرگون فرانسوي از تظارات «حدود سه هزار زن چوب به دست» كه «كسبه را به بستن دكان و پيوستن به راه پيمايان مجبور كردند» و بر اثر تيراندازي افراد قشون در روز اول شورش پنج و در روز دوم سه زن كشته و تعدادي زخمي شدند و شعار زنان به شعار سياسي بر ضد سلطنت قاجاريه تبديل شده، سخن رفته است. ميرزا فرخ نامي كه حادثه‏ي مذكور را در همان زمان به نظم [تركي] كشيده، زينب پاشا را رهبر اين حركت قلمداد كرده است. خلاصه‏ي مضمون سروده‏ي بيست و دو بيتي وي از اين قرار است :
چون تخت حكومت در تبريز خالي مانده، قائم مقام را والي كردند. پس از انتصاب او تبريز شلوغ شد و گرسنگي بيداد كرد، و نهايتا كارد به استخوان رسيد و طايفه‏ي اناث ديدند كه در مردان نشاني از غيرت نيست، زينب ده‏باشي به زنان خبر داد كه به آلات حرب مسلح بشوند و همه باهم به دلـله زن بازار حمله كنند و ببينند كه آيا او مي‏تواند راسته‏ي بازر را بندد يا نه؟ زينب حكم كرد و زنان بازار را سراسر بستند.
اهل اناث پس از بستن راسته‏ي بازار به سوي پل قاري- كه نزديك خانه‏ي قائم مقام بود – روان شدند و قائم مقام كه وحشت كرده بود، به الواط حكم كرد كه به پشت بام بروند و هريك از آنان يك تفنگ آئينه‏دار برداشتند و گلوله بازي شروع شد. مردم تاچنين ديدند وارد حمام شدند و خيلي‏ها گلوله خوردند و به خون غلتيدند . به حضرت والا [وليعهد؟] خبر دادند كه خلق خانه‏ي قائم مقام را زير و زبر كرده‏اند و از گلوله هراسي ندارند. حضرت والا به مردم پيغام فرستاد كه آرام گيرند تا فردا چاره‏اي بينديشد. اما زينب ده‏باشي اعتنايي نكرده، از جمعيت [زنان] خواست تا آرام نگيرند و نشان دهند مردانه سر حرف خود ايستاده‏اند.
اين حقير (ميرزا فرخ) آن روز ترس از خانه بيرون نيامدم. صداي توپ و تفنگ دوباره بلند ...
يك شعر تركي هفت بندي – هر بند مشتمل بر پنج بيت با برگردان «زينب پاشا چوبي به مشت، رو كرده بر بازارها» - نيز كه از قرار معلوم در همان ايام سروده شده، دربردارنده‏ي اطلاعاتي درباره‏ي زينب پاشا و يارانش است.
در اين سروده گفته مي‏شود: زينب پاشا كه چادرش را به كمر بسته و آستين‏هايش را بالا زده و روي خود را با چارقدش گرفته، نقشه‏ي خود را پيشاپيش كشيده و مقدمات لازم را تدارك ديده بود، آمد و در جلو مسجد عمو زين الدين ايستاد و هفت يارش را كه عبارت بودند از فاطمه نساء، سلطان بيگم، ماه شرف، جاني بيگ، خيرالنساء، ماه بيگم و شاه بيگم را جمع كرد و دستورات لازم را به آن‏ها داده، گفت بازار را بايد ببنديم تا چاره‏اي براي گرسنگي پيدا شود و...
زينب پاشا در تاراج خانه‏ي نظام‏‏العلماي ديبا نيز كه به علت قلت نان در اوايل نيمه‏ي دوم ربيع‏الثاني در تبريز صورت گرفته، شركت داشته است. روزنامه‏ي ناصري كه در تبريز انتشار مي‏يافته، گزاراشي از شورش مذكور كه منجر به كشته شدن عده‏اي و ويراني خانه‏هاي نظام‏العلما و علاءالملك و ثقه‏الدوله شده، در شماره‏ي مورخ 21 ربيع‏الثاني 1316 خود درج كرده است. طاهرزاده بهزاد، در آن زمان شاگرد مدرسه بوده و محل غارت شده را ديده ، اين حادثه را «آخرين صحنه‏ي زينب پاشا» به شمار آورده است.
اما بنا به روايتي ديگر آخرين حادثه‏ي قابل ذكر زندگي زينب پاشا را بايد درگيري او با عساكر عثماني در جريان مسافرتش به عتبات، كه در اواخر عمرش روي داد، دانست.
زينب پاشا با چهره‏ي يك زن شجاع و حق طلب و عدالت خواه در ادبيات شفاهي راه يافته و هنوز هم نام وي ورد زبان مردم آذربايجان است و هر زني كه ابراز رشادت نمايد، مي‏گويند زني است مثل زينب پاشا.
در قحطي‏هاي بعدي نيز مردم به محتكران آزمند مي‏گفته‏اند: «فقط زينب پاشا از پس شما نامردان برمي‏آيد!» قهرمان خطيبي شاعر معاصر آذربايجاني منظومه‏اي به نام زينب پاشا به زبان تركي آذربايجاني سروده است.

منابع :
□آذربايجان، مجله، تبريز، ض 9 (شهريور 1325 / سپتامبر 1946).
□اعتمادالسلطنه، روزنامه‏ي خاطرات اعتمادالسلطنه، به كوشش ايرج افشار، تهران 1356، ص1026 – 1027، 1031.
□رحيم رئيس نيا، ايران و عثماني در آستانه‏ي قرن بيستم، ج 2، تبريز 1374، ص 644- 662.
□بهزاد سحرگاهي، نقش زنان ايراني در انقلاب مشروطه، روزنامه‏ي مهد آزادي، تبريز، شماره‏ي مسلسل 3460 (12 مرداد 1381)، زينب پاشا قياميندا ...، مهد آزادي، شماره‏ي مسلسل 3443 ( 8 آبان 1380)، ص 4؛ ص 3.
□صمد سرداري نيا، تبريز در نهضت تنباكو، تبريز 1377، ص 120- 132.
□كريم طاهرزاده بهزاد، قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت ايران، تهران بي‏تا، ص 84 – 85.
□ناصري ، روزنامه تبريز، س 5، ش 21 (21 ربيع‏الثاني 1316 / 9 سپتامبر 1898).
□هما ناطق، نگاهي به برخي نوشته‏ها و مبارزات زنان در دوران مشروطيت، كتاب جمعه، تهران، شماره 30( 23 اسفند 1358)، ص 45 – 54.
□عبدالحسين ناهيدي، زنان ايران در جنبش مشروطه تبريز، 1360، ص 41 – 54.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار




ودود مؤذن به سال ۱۳۳۹ در شهر اردبيل در خانواده*اي مذهبي زاده*شد. به لحاظ موروثي بودن صداي خوش در خانوادهمؤذن*زاده اردبيلي وي نيز از اين موهبت بهره*مند شد و از كودكي به فراگيري موسيقي مقامي در خانواده خود پرداخت.
او در دو زمينه موسيقي ايراني و موسيقي آذري فعاليتهاي چشمگيري دارد بطوريكه در سال ۵۸ موسيقي ايراني را نزد استادان (مرحوم ملت*پرست، شاملو، آشتياني) شروع كرده و از سال ۵۹ در چاووش به محضر استاد ناصح*پور راه يافت و از محضر او بهره برد. همزمان نزد استاد مظهري به فراگيري نواختن تار پرداخت و از سال ۶۵ به فراگيري علمي و آكادميك موسيقي آذري پرداخت و از محضر استاد آغاخان عبدالله*يف بهره*مند شد و راه و روش وي را ادامه داد. وي در نتيجه مجالست و آشنايي با استادان بزرگ موسيقي آذربايجان همانند حاجي*بابا حسين*اف، يعقوب احمداف، راميز قلي*اف، عارف بابايف و ساير هنرمندان بزرگ آذربايجان موفق به اجراي شيوه*هاي مختلف موسيقي مقامي آذربايجان شد و توانست آثار به ياد ماندني را از خود به جاي بگذارد تا حدي كه راديو دولتي آذربايجان(باكو) وي را سرآمد خوانندگان مقامي ايران قلمداد كرد. او به همراه استاد بزرگ كمانچه هابيل علي*اف به اجراي كنسرت*هاي متعددي در نقاط مختلف ايران پرداخت. ودود مؤذن ضمن تحقيق گسترده در موسيقي عاشيقي به فراگيري نواختن ساز قوپوز نزد استاد حيدري پرداخته*است. وي از سال ۶۹ در واحد موسيقي صدا و سيما همكاري خود را آغاز كرده و در اين مدت سرودهاي مختلفي را اجرا و ضبط نموده است.
يشان از سال ۷۲ با اركستر بزرگ نظامي دانشگاه نظام به عنوان تك*نواز همكاري داشته و در جشنواره*هاي مختلفي به اجراي برنامه پرداخته*است. همچنين با تشكيل گروه سهند در مركز سرود و آهنگهاي انقلابي تالار وحدت از سال ۶۸ تا ۷۶ موفق به اجراي كنسرت*هايي در نقاط مختلف ايران و خارج از كشور شد و از سال ۱۳۷۶ نيز با تشكيل گروه آراز به عنوان خواننده به فعاليت خود ادامه داده و توانست آثار ماندگاري را بخصوص در خارج از كشور اجرا نمايد.ولي فعاليتهاي هنري او به موسيقي ختم نمي*شود.
در زمينه نقاشي از نقاشان بازاري مطرح كشور هستند . تا به حال ۴ مجلد از نمونه آثار ايشان به چاپ رسيده*است.

درباره اذان شيخ كريم موذن زاده اردبيلي


پسران شيخ كريم، اذاني را كه پدرشان در آواز بيات ترك ساخته بود، مي*خواندند. اما بيشتر از همه رحيم موذن*زاده آن را مي*خواند به خصوص كه بعد از مرگ پدر، او به جاي شيخ كريم موذن مسجد امام شد. ودود موذن*زاده فرزند سليم موذن*زاده اردبيلي، سومين نسل از اين خانواده*است كه اين اذان را مي*خواند. آنها همه صداي خوبي دارند و راه شيخ كريم را دنبال كرده*اند.ودود موذن*زاده درباره ساخت اين اذان مي*گويد: پدربزرگم شيخ كريم، موذن، مداح و تعزيه*خوان بود اما موسيقي ايراني را به خوبي مي*شناخت. آن دوره بيشتر مداحان و تعزيه*خوان*ها به خصوص آذري*ها، موسيقي دستگاهي را مي*شناختند. مكتب*خانه*هايي بود كه مداحان آنجا دوره مي*ديدند، البته نه به اندازه يك موسيقي*دان بلكه تا اندازه*اي كه موسيقي اصيل و دستگاه*هاي معروف آن را بشناسند و بتوانند اجرا كنند. شيخ كريم در جواني اذان را بر اساس آواز بيات ترك مي*خواند. اذاني كه شيخ كريم موذن*زاده در مسجد امام بازار تهران اجرا كرد، آنقدر مورد توجه قرار مي*گرفت كه راديو آن را ضبط كرد. اين اذان به گفته خانواده شيخ كريم اولين اذاني است كه از راديو پخش شده*است. ودود موذن*زاده ماجراي ضبط راديويي اذان را اين*گونه تعريف مي*كند: پدرم مي*گويد سال هزار و سيصد و بيست و دو اين اذان ضبط و از راديو پخش شد تا سال سي و هفت هم پخش مي*شد. اما از آن به بعد، اذان پسر بزرگ شيخ كريم يعني رحيم موذن*زاده پخش شد. او پس از پدر در مسجد امام اذان مي*گفت. بعد هم در حوزه علميه قم درس خواند و منبرخوان مسجد امام شد. سال*ها آنجا منبر مي*گفت و بعد از منبرها به مناسبت*هايي مي*خواند. قبل از اين*كه شيخ كريم اذاني را در موسيقي ايراني آواز بيات ترك بخواند، تمام اذان*ها عربي بود. او كار دشواري را به سرانجام رساند چرا كه گنجاندن اذان در دستگاه*هاي ايراني، كار آساني نيست. بعد از او هم تلاش*هاي زيادي براي خواندن اذان*هاي مشابه شد، اما هيچ*كدام با موفقيت همراه نبود. اذان موذن*زاده*ها تنها اذان در دستگاه*هاي موسيقي ايراني است. خود من هم هفت سال پيش در مسابقه*اي به كمك دوستاني كه همه صاحب*نظر موسيقي بودند، مي*خواستم در اين اذان تغيير بدهم، اما هيچ كاري نتوانستم بكنم. انگار اين اذان يك معجزه بود.

موذن در زمينه مجسمه سازي هم تبحر خاصي دارد.او دوره تكميلي مجسمه سازي را در كشورآذربايجان وازاستادان بنام آموزش ديده*است.مجسمه*هاي خلق شده از جنس برنز او ازمشاهير بنام اردبيل در ميدانهاي مختلف شهر اردبيل چشم هر بيننده*اي را نوازش ميدهد.


نمونه اثار از پيكره ي شاه اسماعيل صفوي , استاد شهريار 







+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار

ميرزا محمد عليخان در ششم خرداد ماه 1256 شمسي در محله نوبر تبريز متولد شد. وي مقدمات دانش هاي زمان را در مكتب آخوند ملا زين العابدين به پايان رسانيد و بعدها فقه و ادبيات عرب و حكمت و منطق را نيز پيش استادان ديگر و رياضي و نجوم را نزد پدر خود كه جزو رياضي دانان عصر خود بود فراگرفت. وي به زبانهاي فرانسه و انگليسي تسلط كافي يافت و سپس به معلمي پرداخت و در آموزشگاه خود به تدريس علوم طبيعي پرداخت.
كتابخانه تربيت كه در سال 1300 تاسيس شد به كوشش وافر و سعي طاقت فرساي وي انجام شد. در ابتدا نام اين كتابخانه و قرائتخانه بنام « كتابخانه و قرائتخانه عمومي معارف» مشهور، ولي سپس بنام فعلي تغيير نام يافت .
اولين مدرسه دخترانه بنام « ناموس » نيز در سال 1301 شمسي در تبريز به همت شادروان تربيت بنيان نهاده شد. همچنين مدرسه حقيقت در سال1302 شمسي و مدرسه دوشيزگان را كه بعدها نخستين مدرسه دخترانه شد در 1301 شمسي گشود. و خانم هاجر تربيت، عيال ايشان مديريت آن را داشتند. از سال 1307 تا 1309 شمسي شهردار تبريز بود. در اين مدت كوتاه اقدامات اساسي بسياري انجـام داد باغ گلستان كه در محل گورستان گجيل ساخته شده از يادگارهاي اوست. همچنين احداث خيابانهاي فردوســـي، تربيت، خاقاني نيز از كارهاي اوست. در هنگام تصدي رياست فرهنگ آذربايجان مجله « گنجينه معارف » را منتشر مي كرد. همچنين در سال 1281 ه . ش به كمك تقي زاده و اعتصمام الملك مجله اي بنام«گنجينه فنون » را منتشر ساخت. روزنامه « اتحاد » كه جهت سياسي داشت نيز تا چندين شماره به قلم تواناي وي و كوشش وافرش منتشر شد.
محمد عليخان تربيت در دوره دوم مجلس شوراي ملي به نمايندگي مردم تبريز انتخاب شد و اين مرد شريف با علي مسيو همكاري بسيار نزديكي داشت و جزو سران «مركز غيبي» بود. اين مركز هسته اصلي سازمان اجتماعيون عاميون بود.
تربيت در سال 1318 به همراه دوستش عبدالرزاق خان ترور گرديد. از خصوصيات فردي او بايد به پاكدامني، شيرين زباني و خوش بياني و همچنين اخلاق پسنديده اشاره كرد. كتاب « تاريخ مطبوعات ايران » و « دانشمندان آذربايجان » از مهم ترين آثار تربيت مي باشد. او سفرهاي زيادي به باكو، استانبول ، و مصر و اروپا كرد و فعاليتهاي مختلفي انجام داد.
او را بايد يك ركن اساسي در ترويج فرهنگ و تمدن در عصر حاضر و در منطقه آذربايجان دانست





در تاريخ هميشه مرداني وجود داشتند كه با وجود اين كه مقام و منزلتشان بسيار بلند و رفيع بوده امٌا همواره در طول تاريخ از آنها ياد نشده و يا حداقل كمتر ياد شده!يكي از اين مرداني كه با وجود اين كه جايگاهي بسيار رفيع در دنيا دارد اما همواره(لا اقلب براي ما)گمنام بوده است كسي نيست جز يكي ديگر از فرزندان آذربايجان يعني شيخ صفي الدين اورموي.
عبدالمومن بن يوسف بن فاخر صفي الدين اورموي معروف به شيخ صفي الدين اورموي دانشمند،موسيقيدان و خوشنويس برجسته،در سال 613 هجري قمري در اروميه(آذربايجان)متولد شد و در كودكي به بغداد رفت.
در بغداد او در دربار خليفه كار مي كرد و در همان جا نواختن عود را فرا گرفت و در اين حرفه قابليت وي بيش از خط (خوشنويسي)بود.
وي اولين بار اصوات موسيقي را از حالت سماعي به صورت مكتوب در آورده است.
آنچه نام صفي الدين را براي هميشه در تاريخ موسيقي زنده نگاه مي دارد دو اثر گرانقدر وي به نام "رساله شرفيه"و"الادوار" است.
البته كتاب الادوار او اخيراً به زبان تركي هم چاپ شده است!
اثر ديگري به نام "في العلوم العروض و القوافي البديع"داشته كه خوشبختانه مانند دو اثر او در موسيقي مصون از حوادث مانده است.
كتابهاي صفي الدين اورموي براي كساني كه بعد از او در موسيقي كار كرده اند حكم ماخذ و مرجع را داشته است.
صفي الدين هنگامي كه در اصفهان بوده است يك نوع عود به نام"نزهت" و نوعي سنتور به نام"مغني"نيز ساخته است .
از شاگردان او نيز مي توان به سهروردي اشاره كرد كه چند سال در خدمت او شاگردي كرده است.
گفته اند"شيخ صفي الدين اورموي" با نواختن عود در "كاظيم داشي" اورميه هلاكوخان را به آرامش و خونسردي فرا خوانده است.
شيخ صفي الدين اورموي پس از 80 سال زندگي پر بار در گذشت اما هنوز اطلاع دقيقي از محل دفن او وجود ندارد اما در بعضي منابع آمده است كه وي در گورستان سرخاب تبريز به خاك شپرده شده است.
اما در اينجا سوالي كه وجود دارد اين است كه چرا بايد فردي به اين شايستگي و بزرگي كه از افتخارات نه تناه آذربايجان و شرق بلكه افتخاري است براي جهان اينچنين از افكار ملت آذربايجان بيگانه باشد؟


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار


بابك خورره مي نين دوغوم تاريخي دقيق معلوم دئييل، لاكين دولايي معلوماتلارا اساسلانان تدقيقاتچيلار بئله حساب ائديرلر كي، بو، 798-800-جو ايللره تصادوف ائدير. اونون آتاسي نين آدي آبدوللا ايميش. بو آد صيرف عرب منشالي اولدوغوندان بئله گومان ائديلير كي، او، موسلمان اولوب. بابه كي ن آتاسي آذربايجاندا ياشايير و بيتكي ياغي آلوئري ايله مشغول اولوردو. بابه كي ن آناسي ايله ده او، ياغ ساتاركن بيلالاباد كندينده تانيش اولموشدو. آبدوللا ائولنديكدن سونرا دا آذربايجانين هر يئرينده ياغ آلوئري ائديردي. بير دفعه اردبيل ياخينليغيندا ايكن قولدورلارين هوجومونا معروض قالير و ائوه قاييداندان سونرا آلديغي يارالاردان وفات ائدير. اونون دول قاديني ايكي اوشاقلا حسن و آبدوللا ايله تك قالير. بؤيوك اوغلو حسن سونرالار بابك آدي ايله مشهورلاشير. بابك اون ياشينا چاتاندا آناسينا كؤمك ائتمك اوچون ناخيرا گئدير. اونون عؤمرونون بو مرحله سي باره ده تاريخچي محمد ايبن ايسهاق بئله بير روايت يازير: " بير دفعه بابك ائوه گئج گلير و بوندان ناراحات اولان آناسي اونو آختارماغا گئدير. چوخ آختارديقدان سونرا آناسي اونو اوتارديغي اينكلرين آراسيندا ياتميش حالدا تاپير. گونورتا اولدوغوندان آنا اوغلونا ديقتله فيكير وئرديكده اونون بدنينده كي توك يئرلريندن قان چيخديغيني آيدين گؤرور. اوشاق اويانيب آياغا دوردوقدان سونرا قان رنگيني دييشه رك، گؤرونمز اولور. آنا باشا دوشور كي، اوغلو دونيايا بؤيوك ايشلر گؤرمكدن اؤترو گليب و اونون طالعيينده چوخ قانلار آخاجاق. بير نئچه ايل سونرا بابك كاروانلارا قوشولوب، آذربايجانين هر طرفيني گزير. بو گزينتيلر زاماني اؤلكه نين جوغرافيياسينا ياخيندان بلد اولماسي سونرالار اونا عربلرين نيزاعمي اوردولاري ايله ووروشلاردا چوخ كؤمك ائله يير. آز سونرا بابك تبريزه گئدير. بورادا خوررميلرين تعليمي ايله تانيش اولور. اون سككيز ياشيندا تبريزي ترك ائده رك، آناسي نين يانينا بيلالابادا قاييدير. بو قاييديش اونون حياتيندا چئوريليش ائدير. بالاجا حسن بؤيوك خالق سركرده سي بابكه چئوريلير. بيلالاباد ياخنليغينداكي بزز آدلانان كئچيلمز داغ قالاسيندا وارلي ويلايت حاكيمي، جاويدان ايبن سوهرك دئيه چاغريلان بير خورره مي ياشاييردي. او، يئرلي خورره مي تشكيلاتينا باشچيليق ائديردي. ابو ايمران آدلي قونشو فئوداللا (و دا خورره مي ايدي) دايمي دوشمنچيليگي جاويداني هميشه دؤيوش حاضيرليغي وضعيتينده ساخلاييردي. بير دفعه قيش واختي زنجاندا مال-قاراسيني ساتيب قالايا قاييداركن جاويدان يولدا قار فيرتيناسينا دوشور. اونون دستسي سيغينماقدان اؤترو بيلالابادا دؤنور و تصادوف اوزوندن بابه كي ن آناسي نين ائوينه دوشورلر. بابكله گؤروشو جاويداني برك تعجوبلنديرير. او، اوجقار كندده كي بو كاسيب كندلي داخماسيندا اؤز ياشيندان چوخ-چوخ قاباغا گئتميش بئله يوكسك فراستلي بير جاوانلا راستلاشاجاغيني گؤزلميردي. بونا گؤره ده گؤتور-قوي ائتمه دن بابه كي اؤز دستسينه دعوت ائدير. بابك آناسي نين تنهاليغيني سبب گتيره رك، بو تكليفه راضيلاشمير. اوندا جاويدان بابه كي ن آناسينا اوغلونو بوراخماسيندان اؤترو آغيز آچير و آيدا اونا بئش-اون ديرهم گؤندره جگيني ود ائدير. آناسي راضي اولور و سحر تئزدن بابك دؤيوشچو يولداشلاري ايله بزز قالاسينا يولا دوشور بابك بوراداكي ماليكانه لرين ايداره چيسي ايشله ديگي آز بير واختدا جاويدانين و يولداشلاري نين بؤيوك حؤرمت و رغبتيني قازانير. بئله كي، جاويدان ابو ايمرانلا توققوشمالاري نين بيرينده هلاك اولاركن اونون خانيمي دؤيوشچولرين هاميسيني توپلاياراق، جاويدانين وصيتيني چاتديرير: " يولداشلاريما خبر وئر-بيليرم كي، بو گئجه اؤلمه لييم - دئ كي، روحوم منيم جيسميمدن بابه كي ن بدنينه كئچير. اونون روحونا قوووشور و او سيزين يارديمينيزلا ائله قودرتين صاحيبي اولاجاق كي،بيزيم هئچ بيريميز هله يئته بيلمه ميشيك، دونيانين ان گوجلو شخصلريني يئنه جك، سيزين آرانيزداكي ان ماغمينلار ايفتيخار، آلچالديلميشلار يوكسه ليش تاپاجاق. " [7] عرب تاريخچيسي محمد ايبن ايسهاق باش وئرنلري بئله تصوير ائدير: " دؤيوشچولر خانيمدان سوروشدولار: " نه يه گؤره اؤلومقاباغي او، بونلاري اؤزو بيزه سؤيله مه دي؟ " او جاواب وئردي: " سيز هرنيز بير كنده سپلنميشدينيز. اگر او هر بيرينيزين آردينجا چاپار گؤندرسيدي، عربلر بوندان خبر توتار و اونون جان اوسته اولماسيندان ايستيفاده ائدرديلر. بونا گؤره ده او، منه تاپشيردي كي، سيزي ييغيم، وصيتي ائشيده سينيز و عمل ائدسينيز. " كندليلر دئديلر: " دانيش، ساغيكن بيز اونا تابئ اولموشوق، اؤلندن سونرا دا اونون ايراده سي نين ضيدينه گئتميه جگيك. " دول قادين سؤزونه داوام ائتدي: " اونون سون سؤزلري بودور: من بو گئجه اؤلمه لييم، روحوم بو گنجين، قوللوقچومون (و، بابه كي گؤستردي) جيسمينه قوووشاجاق. من اؤز سيلاهداشلاريم اوزرينده رهبرليگي اونا وئرمك قرارينا گلميشم. كيم بونا قارشي چيخسا و منيم ايرادمه ضيد گئتسه، قوي اونا لعنت اولسون. " اوندا هامي بير آغيزدان دئدي: " بيز راضيييق " . او، هاميني بير-بير چاغيراراق، دئدي: " بير تيكه چؤرك گؤتور، سويا باتيريب يئ و سؤيل: -ائي ببه كي ن روحو، من سنه اوللر جاويدانين روحونا اينانديغيم قدر اينانيرام. سونرا بابه كي ن اليني الينه آل، اَييل و اؤپ. " هامي بئله ائتدي. بو 816-جي ايلده باش وئردي.

------------------------------------------------------------------------------------------

عوصيانا رهبرليگي 
جاويدانين واريثي اولدوقدان سونرا او، بززده يئرلشن خوررميلر ايجماعسينا باشچيليق ائدير و اؤزونه بابك آديني گؤتورور. جاويدانين دؤورونده آذربايجان بو موباريزه نين مركزينه، بزز ايسه خوررميلرين پايتاختينا چئوريلميشدي. خورره مي ايجماعسي نين رهبري اولدوقدان سونرا ببك قطعيتلي فعاليته كئچير. او، اؤز خوررميلري قارشيسيندا عربلري قووماق و عدالتي برپا ائلمك وضعيفه سي قويور. شرطلشديريلميش ايشاره اوزره بابه كي ن طرفدارلاري بزز قالاسي نين اهاته سينده كي بوتون عربلرين و اونلارين طرفينده دورانلارين باشلاريني كسيرلر. بوندان سونرا عوصيان او بيري ويلايتلره ده ياييلير. آز سونرا تقريبن بوتون آذربايجان اراضيسي خوررميلرين الينه كئچير. بورادان دالغا شيمالا-آررانا و جنوب-شرقه - جيبل و خوراسانا ياييلير. بابك هر يئرده عئيني سسئناري اوزره حركت ائدير. بوتون توتولموش مؤوقئعلر داغيديلير، حربي قارنيزون، عرب اهاليسي و اونلارا طرف دورانلارسا آمانسيزليقلا قيلينجدان كئچيريلير. بابكه قارشي چيخان يئرلي فئوداللار دا محو ائديليرلر.بابه كي ن بئله آسانليقلا اوغورلار قازانماسيندا آذربايجاني دوشمن ايستيلاسيندان آزاد ائتمك آرزوسوندا اولان قهرمان خالقين بؤيوك كؤمگي اولموشدور. ممون آرديجيل مغلوبيتلره معروض قالدي و حاكيميتي ايتيرمك قورخوسو آلتيندا، سياسي كورسونو دييشيب، 819-جو ايلده پايتاختي خوراساندان باغدادا كئچيرير. خليفه ممون بابه كي ن اوستونه نيزاعمي اوردو گؤندرير. لاكين ايش چوخ غليظلشديگيندن بابكه قارشي دؤيوشمك آرتيق آسان دئييلدي. ممون بئش دفعه اؤزونون ان ساي-سئچمه دؤيوشچولريني هوجوما گؤندرير و بئش دفعه اونون سركرده لري مغلوب اولورلار. ممون بير-بيري نين آردينجا عالي قوشون باشچيلاريني دييشيب يئني-يئني اوردولار ياراتسا دا، جهدلري نتيجه سيز قالير. بابك يئنيلمزليك شؤهرتي قازانير. ممونون بابه كي ن اوزرينه گؤندرديگي ايلك قوشونا يهيا ايبن ماز ايبن موسلوم باشچيليق ائديردي. اونلارين آراسيندا ايلك دؤيوش 819-جو ايلده باش وئردي و طرفلرين هئچ بيريسي اهميتلي قلبه قازانمادي. 820-جي ايلده ممون اونون يئرينه مشهور سركرده ايسا ايبن محمد ايبن ابو هميدي تعيين ائدير و عئيني زاماندا قربي آذربايجان و آذربايجان حاكيمليگيني ده اونا وئرير. يئني حاكيم اؤز قوشونو ايله داغ جيغيرلاريندان كئچه رك، بزز قالاسينا دوغرو ايره ليله يير. بابك اونو يولدا قارشيلاياراق، ازير. موعاصيرلر دانيشيرلار كي، حاضيرجاواب اسكرلردن بيري آرخاسينا باخمادان قاچان ايسادان سوروشور: " ائي ابو موسا، هارا بئله؟ " او ايسه بئله جاواب وئرير: " بيز اونلارلا ووروشا بيلمريك، بيز آنجاق موسلمانلاري قورخوتماغا قاديريك. " سونراكي قوشون باشچيسي زورئيك ايبن الي ايبن سدق ال-ازدي ده اوغور قازانا بيلمير. بو ايللرده بابه كي ن سركرده ليك مهارتي ده اوزه چيخير. سايجا آز اولان و هئچ ده ياخشي تعليم گؤرمه يهن قوشونو ايله او، يئرلي شراييطه دريندن بلد اولماسيندان ايستيفاده ائده رك، يئني و عاغيللي تاكتيكي فندلر ايشلده رك خوررميلر حركاتي نين جيديليگيني هله ده ياخشي آنلامايان، بابه كي ن سركرده ليك باجاريغيني دوزگون قييمتلنديرمه يهن اؤزوندن موشتبئه اوردو باشچيلارينا آسانليقلا قلبه چالير. نهايت، وضعيتين جيديليگيني قييمتلنديرمه يه مجبور اولان ممون گؤتور-قوي ائتديكدن سونرا بير نئچه قوشون دستسيني بيرلشديره رك، تجروبه لي سركرده محمد ايبن هوميد ات-توسي نين سرنجامينا وئرير و يئنه ده اونو عئيني زاماندا ارمه نيييه و آذربايجان حاكيمي تعيين ائدير. گوجلو عرب قوشونونون تزييقي آلتيندا بابك بزز قالاسينا دوغرو گئري چكيلمك مجبوريتينده قالير. قلبه نين ياخيندا اولدوغونو ظن ائدن هوميد اؤز قوشونو ايله قالانين ياخينليغيندا دوشور. 829-جو ايلين 3 اييونوندا دؤيوشه گيرمزدن قاباق بابك ان ساي-سئچمه دؤيوشچولريندن عيبارت دستسيني داغلارين آرخاسيندا گيزلده رك، اؤزو دوزنگاها باخان قايالاردان بيرينده مؤوقئع توتور. بابك قايالاردان ائنه رك، دوزنگاها گلير و گرگين دؤيوش باشلايير. اگر بابه كي ن احتياطدا ساخلاديغي دسته اولماسايدي، بو دؤيوشدن كيمين قاليب چيخاجاغيني موعينلشديرمك اولمازدي. دؤيوشون گرگين چاغيندا همين خورره مي دستسي نين عربلرين آرخاسيندان هوجوما كئچمه سي مثلاي هلل ائدير. خيلافت اوردوسو پرن-پرن اولوب، قاچيشير، محمد ايبن هوميد ايسه اؤلور. بير ايل سونرا عربلرين يئني كومانداني ايبراهيم ال-لئيس ايبن فزل ده خوررميلره مغلوب اولور. ممون تزه اوردو توپلاماق ايستسه ده، بيزانسلا موحاريبه اونو بابكله موباريزه دن يايينديرير. بابك بير مودت راحاتلاشير و اؤز داخيلي پروبلئملري ايله مشغول اولور. خوررميلرين عوصياني ايسفاهان، فارس و كوهيستانا دا ياييلير. بو مسله خوراساندا دا يئتيشمه يه باشلايير. بابه كي ن قوشونلاري دؤيوشلرده اله كئچيرديكلري قنيمتي بزز قالاسينا آپارير. قادينلار كيشيلرله برابر حوقوق صاحيبي كيمي اوزلري آچيق گزير، حرمخانالاردا گيزلنمير، اؤز ايستكلرينه گؤره اره گئده بيليرلر. 833-جو ايلده خليفه ال-ممون اؤز تاختينا قارداشي ال-مؤته سيمي اَيلشديره رك، دونيادان كؤچور. قارداشينا قويدوغو وصيتده ممون يازيردي: " خوررميلره گلينجه، اونلارا قارشي گؤندرديگين قوشونون باشينا قطعيتلي، آمانسيز بير آدام قوي، صبرله اونا سيلاه، يئني سوواري و پييادالار، سيلاهلار گؤندر. اگر بو ايش چوخ اوزانسا، اؤزون ان ياخين آداملارينلا اونلارين اوزرينه گئت. " — ات-تبري، اوچ، 1163؛ ايبن ال-اسير، آلتي، سه. 158 مؤته سي حاكيميته گلن كيمي، اوردونو يئنيدن قورماغا باشلايير. 0، باشليجا اولاراق، توركلردن ييغيلميش موزدلو قوشون تشكيل ائدير. ببه كي ن اوردوسوندا دا توركلر چوخلوق تشكيل ائديردي. بونلاردان بيري ده قابيليتلي سركرده ترخان ايدي. چتين حيات شراييطينه اؤيرشميش گؤزل حربچيلر اولان توركلر مؤته سيمين بابك اوزرينده قلبه چالماسيندا عوضسيز رول اويناييرلار. مؤته سيم خيلافتين پايتاختيني باغداددان تورك اهاته سينده يئرلشن ساميره يه كؤچورور. اوردوسونو يئنيدن قوران و تزه-تزه تورك دسته لري ايله مؤحكملنديرن مؤته سيم همدان ياخينليغيندا بابكله دؤيوشه گيرير. بو دؤيوشده عرب اوردوسونا ال-جيبل حاكيمي ايسهاق ايبن ايبراهيم ايبن موساب باشچيليق ائديردي. بابك اؤزونون عنعنه وي دؤيوش مئتودونو-پارتيزان موحاريبه سي مئتودونو دييشه رك، آچيق مئيداندا ووروشا گيرير. طبيعي كي، بابه كي ن تعليم كئچمه ميش، سوواري دسته لري موزدلو نيزاعمي اوردونو يئنه بيلمزدي و مغلوبيته اوغرامالي ايدي. اللي ميندن آرتيق كندلي دؤيوشچو اؤلدورولور، قالانلارسا جانلاريني قاچ-ماقلا قورتاريرلار. چوخلاري روما ايمپئريياسي هودودلارينا قاچيب گيزله نير. بابك اؤزو ده قاچيب، بيرتهر بززه چاتير و يئني دسته لر توپلاماغا باشلايير. همدان ياخينليغينداكي مغلوبيت بابه كي ن نوفوزونا جيدي ضربه وورور. مؤته سيم اؤز اميرلريندن بيري اولان ابو سيد محمده بابه كي ن سيغيناجاغيني موهاسيره يه آلماق، گيريش و چيخيش يوللاريني باغلاماق، سيلاه، عرضاق داشينماسينا ايمكان وئرمه مك، واختيله بابه كي ن داغيتديغي عرب ايستحكاملاريني برپا ائتمك امري وئرير. بابه كي ن سورسات دالينجا گؤندرديگي بير نئچه دسته ابو سيدين قوشونلاري طرفيندن دارماداغين ائديلير. بوندان سونرا خليفه خوررميلرله حاق-حسابي بيتيرمكدن اؤترو يئنيدن قوشون توپلانيشي كئچيره رك، اوردونون باشينا ان ايستعدادلي و چئويك سركرده لردن بيريني- حئيدر ايبن كاووس ال آفشيني گتيرير. عئيني زاماندا اونو آذربايجان، ارمه نيييه، آرران، موغان و جيبل حاكيمي تعيين ائدير. 836-جي ايلين يازيندا آفشين آذربايجانا داخيل اولور. چتين كئچيلن داغ جيغيرلاري ايله ديرماناراق، نهايت، بزز قالاسينا آپاران يولا چيخا بيلير. همدان ياخينليغينداكي مغلوبيتدن سونرا بابك آچيق دؤيوشه گيرمير، قالادان چيخمادان دوشمني گؤزله يير. قيشين آخيرينا دوغرو مؤته سيم آفشينه كؤمه يه داها دوققوز مين تورك موزدلوسو گؤندرير. بو دسته يه تورك سركرده لري ايتاخ و جفر ايبن دينار باشچيليق ائديرديلر. بابه كي ن وضعيتي چتينلشير. بزز قالاسينا ياخينلاشان آفشين اؤز مؤوقئعلريني اوچ قايادا مؤحكملنديرير. قالاني اوزون مودت موهاسيره ده ساخلاماق مقصديله دوشرگه سيني داشلارلا هؤردورور. آفشي نين هوجوموندان قاباق بابك سركرده لريندن بيري نين باشچيليق ائله ديگي دسته ني ياخينليقداكي داغا گؤندرير و اونلار مئشه ده گيزله نيرلر. آفشين اؤز كشفياتچيلاريندان بو حيله گر حركتي بيليب، گئجه ايكن قوشونلاريني اوچ طرفدن بابه كي ن قوشونلاري نين گيزلنديگي مئشه يه يئريدير، جفره ايسه قالايا هوجوما كئچمك امري وئرير. صاباحيسي گون بابه كي ن اوردوسو تاماميله محو ائديلير.
بابه كي ن سون گونلري 
عربلر بززي آلديقدان سونرا بابك تاجير پالتاري گئييب آراز چاييندان كئچه رك آرران طرفه قاچدي. آفشين بابه كي ن قاچديغيني بيلن كيمي آذربايجان، آرران، بئيلقان و ارمن (يروان خانليغي) حؤكمدارلارينا خبر وئردي كي، " بابك بير نئچه آداملا و دره يه چاتميشدير، اورادان ايسه ارمن طرفه يوللانميشدير و سيزين يانينيزدان اؤتوب كئچه جكدير " . اونلارا امر ائتدي كي، بوتون شوبهه لي آداملاري توتوب ساخلاسينلار. 
بابه كي ن بابك رايونونداكي هئيكه لي
بابك بيزانس اراضيسينه گئديب چاتماغي دوشونوردو، چونكي بيزانس ايمپئراتورو ايله چوخ يازيشيردي. عرب منبعلرينده بابه كي ن فئوفيل ايله نئجه علاقه ساخلاديغي و بيزانسين خوررميلره نئجه تاثيرلي كؤمك گؤسترديگي باره سينده معلومات وئريلير. ات-تبري 837-838-جي ايللرين حاديثه لريني شرح ائدركن بيلديرير: " همين ايلده بيزانسليلارين حاكيمي فئوفيل ميخايل اوغلو زيباترا اهاليسينه هوجوم ائده رك اونلاري اسير آلدي و اونلارين شهريني تالان ائتدي. سونرا او، سورعتله موسلمان قالالاريندان كئچدي، موسلمان قادينلاريني بعضيلري دئييرلر كي، اونلارين سايي مين نفردن چوخ ايدي] اسير آلدي و الينه كئچن موسلمانلارا ايشگنجه وئردي؛ او، اسيرلرين گؤزلريني قيزمار دميرله يانديرير، قولاق و بورونلاريني كسيردي. " فئوفيلين خيلافت اراضيسينه هوجومو بززده موهاسيره اولونموش بابك تام چاره سيز وضعيتده اولدوغو باره سينده فئوفيله مكتوب يازاندان سونرا باشلاميشدي، چونكي بابه كي ن مكتوبوندان سونرا عربلر بززي دارماداغين ائتميشديلر. ات-تبري بيزانس قوشونلاري نين قفلتن هوجومونون سببيني بئله ده ايضاح ائدير: " او (بابك)، اؤلومه ياخين اولاندا، اؤز گوجسوزلوگونو، هابئله اؤز قوشونونون گوجسوزلوگونو يقين ائدنده، بيزانس پادشاهي گئورگي اوغلو، ميخايل اوغلو فئوفيله يازيب بيلديردي كي، عربلرين پادشاهي بوتون اوردولاريني، حتّي اؤز درزيسي و آشپازي داخيل اولماقلا بوتون دؤيوشچولريني اونون علئيهينه گؤندرميشدير، بئله كي، اونون قاپيسيندا (بيزانس سرحديند) داها هئچ كس قالماميشدير. بونا گؤره " اگر سن [ونون اراضيسين] سوخولماق ايسته سن، بيل كي، هئچ كس سنين يولونو توتماياجاق و سنه مانع اولماياجاقدير " . او (بابك)، فئوفيله مكتوب گؤندرركن بئله اوميد ائديردي كي، بو مكتوب بيزانس پادشاهيني جيدي عملياتا باشلاماغا وادار ائده جك و بونون نتيجه سينده او، [ؤزونون] بعضي فلاكتلريندن خيلاص اولاجاقدير، چونكي مؤته سيم اونون موقابيلينده دوران قوشونلاردان بير حيصه سيني گئري چاغيريب بيزانسليلارين پادشاهينا قارشي گؤندرمه يه مجبور اولاجاقدير، بئله ليكله ده اونون باشي اونونلا (بابكل) دئييل، بيزانسليلارلا قاريشاجاقدير " . بابك فئوفيلين خيلافته قارشي هوجوما كئچمه سيني سورعتلنديرمك اوچون حتّي يالان ودلر وئرمكدن چكينمه ميشدي. او، ايمپئراتورا بئله يازيردي: " من حقيقتده خريستيان اوغلويام و گيزليجه خريستيانليغا سيتاييش ائديرم. من بوتون طرفدارلاريمي مجبور ائده جگرم كي، خريستيانليغي قبول ائتسينلر. لاكين اونلارا دئمك اولماز كي، " بو ساعات بو ديني قبول ائدين! " ، چونكي من بيليرم، اونلار ردد ائدرلر. منيم اينديكي دينيم اونلارين خوشونا گلير، چونكي بو دين اونلاري ايسلام دينيندن آييرير. من اونلارا (ربلر) قلبه چالاندان سونرا اونلارين هاميسي، حتّي خليفه ده منيم دينيمي قبول ائده جك و گؤستره جگيم يول ايله گئده جكلر. محض او زامان من اونلاري خريستيانليغا دعوت ائده جگم، اونلار دا خريستيان اولاجاقلار " . نئجه اولسا دا، فئوفيل 100 مين نفرليك اوردو ايله عربلرين اوستونه گئتدي. ات-تبري بيلديرير كي، او، زيباترانين اوستونه همين موهمميره ايله بيرليكده گئتميشدي كي، اونلار جيبالدا عوصيان ائدنده و ايسهاق ايبن ايبراهيم ايبن موسب اونلارلا ووروشاندا بونلارين بير حيصه سي بيزانسليلارين يانينا قاچميشدي (ونلارين ريسي بارسيس ايدي). بيزانس پادشاهي اونلارا تقاود تعيين ائديب اونلاري ائولنديردي، اؤزونه عسگر ائتدي و اؤزونون ان موهوم ايشلري اوچون اونلاردان ايستيفاده ائتدي. فئوفيل، گئج ده اولسا، بابكه قوشونلا كؤمك ائتدي و بو قوشونون ايچريسينده خورره مي حيصه لري ده وار ايدي؛ اولا بيلر، ايمپئراتور عوصيانين مووففقيتله نتيجلنه جگي و خيلافت اوزرينده قلبه الده ائديله جگي حالدا، بابه كي ن طرفدارلاري ايچريسينده دييشيكليك عمله گله جگي اوميدينده ايدي. آفشين بابه كي توتماق اوچون بوتون يوللارا دسته لر گؤندردي، لاكين بابه كي ن ايزينه دوشمگين قيزغين چاغيندا، بيردن خيلافت پايتاختيندان خليفه نين قيزيل مؤهورو ايله بير مكتوب گلدي، مؤته سيم بابكه آمان بخش ائديردي، آفشين بو احوالاتدان لاپ چاشيب قالدي. او، بابه كي ن اسير ائديلن بؤيوك اوغلونو يانينا چاغيريب دئدي: " من بونو امير ال-مؤمينيندن هئچ گؤزلميرديم و اونون (بابه كي ن) اينديكي وضعيتينده آمان حاقيندا اونا شخصن اؤزوم بير شئي يازماق فيكرينده دئييلم " . لاكين بابه كي ن اوغلو آتاسينا خليفه نين مكتوبونو آپاريب وئرمكدن ايمتيناع ائتدي. اسير دوشموش ايكي خورره مي گؤندريلدي. اونلار خليفه نين مكتوبوندان علاوه ، بابه كي ن اوغلونون مكتوبونو دا آپارديلار؛ بو مكتوبدا او، آتاسيندان خواهيش ائديردي كي، خليفه نين وئرديگي آماني قبول ائديب حياتيني ساخلاسين. اوغلونون مكتوبونو اوخويان كيمي، بابك برك غضبلندي، قاسيدلردن بيريني اؤلدوردو و خليفه نين مكتوبونو آچمادان ايكينجي قاسيده بئله دئدي: " گئت، او فاحيشه اوغلوندان سوروش، بونو نه مقصدله منه يازميشدير؟ " بوندان سونرا بابك اؤز اوغلونا بئله جاواب يازدي: " اگر سن منيم آرديمجا گلسيدين، اؤز سولاله نين واريثي اولاردين و ورثهليك سنه كئچردي، بير نئچه گون بوندان اوله دهك سن منيم اوغلوم ساييليردين. لاكين ايندي سنين فاحيشه آنانين اخلاقسيزليغي منه آيدين اولدو! اولا بيلر من بو گوندن سونرا آز ياشاييم، لاكين منيم اوستومده پادشاه (مه ليك) آدي واردير و هارادا اولسام، يا دا منيم بارمده هارادا نه دئسه لر، من پادشاه اولاراق قاليرام. سن ايسه ائله بير جينسدن عمله گلميشسن كي، اوندان بير نفر لياقتلي [ادام] چيخماميشدير و من [وجادان هامييا] دئييرم كي، سن منيم اوغلوم دئييلسن، چونكي قيرخ گون آلچاق كؤله كيمي عؤمور سورمكدنسه، بير گون رهبر كيمي ياشاماق ياخشيدير " . بئله بير ردد جاوابي آفشي نين، خوشونا گلدي، چونكي، بابكله دانيشيقلاريندان خليفه نين خبري اولدوغو حاقيندا شوبهلنمه يه باشلادي. او، بابه كي و اونون يولداشلاريني آختارماغي داوام ائتديرمك حاقيندا سرنجام وئردي. بابك، آزوقه سي قورتارانادك " آذربايجاندان ارمنه گئدن " دره ده (سونيكد)گيزله نيردي. بابكله بيرليكده اونون ايكي قارداشي - مواوييه و آبدوللاه، آناسي، ايبنت ال-كلندانيييه آدلي سونونجو آروادي و بير نئچه خيدمتچي اونون يانيندا ايدي. يقين كي، ايبنت ال-كلندانيييه صونعيك كنيازي واساكين قيزي ايدي و بابك واساكا عربلره قارشي كؤمك ائدندن سونرا اونون قيزي ايله ائولنميشدي، بابك 828-جي ايلده عربلري دارماداغين ائتديكدن سونرا " اونون [واساكين] قيزي ايله ائولندي و اؤز حاكيميتيني بو ويلايته (سونيك) ده شاميل ائتدي. بابه كي ن محض بو آروادي اونو ديله توتموشدو كي، بيزانسا قاچماق اوچون يولو اونون وطنيندن سالسين. بابك و اونونلا گئدنلر هئچ شوبهلنميرديلر كي، اونلاري تقيب ائديب گودورلر؛ يولدا دينجلمك اوچون بير يئرده دايانديقلاري زامان آفشي نين گؤندرديگي دسته گؤزتچيلرين ايشاره سي ايله اونلارا هوجوم ائتدي. بابك، آبدوللاه و خيدمتچيلردن بيري قاچيب آرادان چيخديلار. مواوييه، بابه كي ن آروادي، آناسي و قالان خيدمتچيلر ايسه اله كئچديلر. بابك ايله قارداشي گيزليجه چوخ يول گئتديلر، نهايت، آجليق اونلاري وادار ائتدي كي، آچيق يولا چيخسينلار. بير اكينچيني گؤرنده عرضاق الده ائتمك اوچون خيدمتچيني اونون يانينا گؤندرديلر. بو يئردن بير آز آرالي سرحد قارووولخاناسي وار ايدي و همين ويلايتين (شه كي نين) حؤكمداري كنياز سهل ايبن سومباتين موحافيظ ه دستسي بورادا كئشيك چكيردي. بورايا گلن سهل واختيله عومومي معنافئيي بير اولان بابه كي تانيدي. بابه كي ن بيزانسا گئتديگيني اؤيرنن سهل اونو اؤز قالاسينا دعوت ائده رك دئدي: " بو سه نين اؤز ائويندير و من سه نين نؤكرين. بو قيشي بورادا قال، سونرا نه ائده جگيني قطع ائدرسن " . آج و يورغون اولان بابك سهلين سؤزلرينه ايناندي و اونون تكليفي ايله راضيلاشيب دئدي: " منيم و قارداشيمين بير يئرده قالماغيميز ياخشي دئييلدير، چونكي بيريسي ايكيميزدن بيري نين ايزينه دوشرسه، او بيريسي ساغ قالار. من سه نين يانيندا قالارام، قارداشيم آبدوللاه ايبن ايستيفانوسون يانينا گئدر، چونكي نه لر اولا بيله جگيني بيلميريك، بيزيم ايسه سولاله ميزي داوام ائتديره بيله جك خليفيميز يوخدور. ات-تبري، اوچ، سه. 1223-1224 سهل آفشينه خبر وئردي كي، بابك اونون يانيندادير؛ بير نئچه گوندن سونرا ايسه، سهلين دوزلتديگي اوودا بابك توتولدو؛ سهل اونا گؤره بئله ائتميشدي كي، بابه كي ن توتولماسيندا اوندان شوبهلنمه سينلر " آز سونرا آفشي نين طلبينه گؤره ايبن ايستيفانوس بابه كي ن قارداشي آبدوللاهي دا تسليم ائتدي. سهل ايبن سومبات " اؤز سيينه گؤره سارايدان (خه ليفه ساراييندان) بؤيوك موكافات آلدي: ائرمنيستان، ايبئرييا و آلبانييا اوزرينده عالي حاكيميت اونا وئريلدي، او دا بوتون بو يئرلره پادشاه كيمي حؤكمرانليق ائتدي. " . آفشين بابه كي ن و اونون قارداشي نين اسير آلينديغيني مؤته سيمه خبر وئردي، خليفه اونلارين پايتاختا گتيريلمه سي اوچون امر وئردي. آفشين ايراقا قاييتماغا حاضيرلاشاركن بابكه دئدي: " من سنينله [يراقا] يولا دوشمك نيتينديم، بونا گؤره آذربايجان تورپاغيندا ايسته ديگين شئيه آخيرينجي دفعه باخا بيلرسن " . بابك بئله جاواب وئردي: " من اؤز شهريمه باخماق ايسترديم " .. 837-جي ايل 15 سئتيابردا بابك داغيديلميش و يانديريلميش بززه باخديقدان سونرا برزنده آفشي نين يانينا گتيريلدي. بابك و اونون قارداشي 838-جي ايل 4 يانواردا ساماررايا گتيريلديلر. معسودي نين دئديگينه گؤره، خليفه بابه كي ن اسير آلينديغيني خبر آلان كيمي " اونو سئوينج بورودو و او اؤز سئوينجيني آچيق بيلديردي. قلبه 9بابك اوزرينده قلب) حاقيندا اؤلكه نين هر يئرينه خبر گؤندريلدي. بابك موختصر دينديريلندن سونرا شاققالاندي، اونون باشي، اهاليني قورخوتماق اوچون خوراسانا گؤندريلدي، بدني ايسه ساماررادا آسيلدي. بير چوخ اورتا عصر منبعلرينده بابه كي ن اعدام زاماني گؤسترديگي متانت و مردليگيندن بهس اولونور. مثلا، ات-تنوهي بيلديرير: " متانت و معنوي قوووه يه داير غريبه هئكايه لر آراسيندا آشاغيداكي دا واردير: بابك ال-خوررميني مؤته سيمين يانينا گتيرنده، اونون قارداشي (ترفداري) ال-مزير اونا دئدي: " ائي بابك! سن هئچ كسين گؤره بيلمه ديگي بير ايش گؤرموسن. ايندي ده هئچ كسين دؤزه بيلمه ديگينه سن دؤزمه ليسن! " بابك اونا بئله دئدي: " سن منيم دؤزومومو گؤررسن " . ائله كي، اونو مؤته سيمين يانينا گتيرديلر. مؤته سيم امر ائتدي بابه كي ن اللريني و آياقلاريني اونون گؤزونون قاباغيندا كسسينلر. [جللاد] دا بابكله مشغول اولدو. اولجه اونون ساغ [ليني] كسدي، قان آخاندا، بابك بوتون اوزونو ائله قانا بويادي كي، اوزونده ذره قدر تميز يئر قالمادي. مؤته سيم دئدي: " اوندان سوروشون نه سببه بئله ائتدي؟ " بابكدن سوروشدولار، او دا بئله جاواب وئردي: " خليفه يه [بئل] دئيين: " سن امر ائتدين مني شاققالاسينلار، منيم اعداميم اوچون سن ويجدانينلا جاواب وئره جكسن. لاكين بونا شوبهه اولا بيلمز كي، مندن آخان قاني دايانديرماغا سنين حؤكمون چاتماز و نه قدر كي، باشيم كسيلمه ميشدير، بو قان آخاجاقدير. من قورخورام كي، بوتون قانيم آخيب قورتارسين و اوزومون رنگي قاچيب سولغونلاشسين، آداملار دا بئله دوشونسون كي، گويا من ائله اولدن اؤلومدن قورخموشامميش. محض بونا گؤره من بئله ائتديم، يوخسا قانيمين آخديغي اوچون ائتمه ديم. من اوزومو قانا بوياديم كي، اوزومون رنگي قاچميش كيمي گؤرونمه سين " . اوندا مؤته سيم دئدي: " اگر اونون گؤردويو و باغيشلانماسينا ايمكان وئرمه يهن ايشلر اولماسايدي، بو فايدالي آدامي ساخلاماق دوزگون اولاردي " ، اودور كي، او، [جللادا] امر ائتدي اعدامي داوام ائتديرسين. اونون ال-قولونو كسديكدن سونرا باشيني كسديلر. سونرا بابه كي ن اللريني، آياقلاريني و باشيني اونون قارنينا سوخدولار و اوستونه نئفت تؤكوب يانديرديلار. قارداشي ايله ده بئله ائتديلر. لاكين اونلاردان هئچ بيري نه قيشقيردي، نه ده ذره قدر آه-ناله ائتدي. " — ات-تنوهي، نيشوار، سه. 75. ايبن تقريبئردي دئيير: " بابك اؤز زمانه سي نين قهرماني و خيلافتي دهشته گتيرن بير ايگيد ايدي " — ايبن تقريبئردي، بير، سه. 657-658 ال-موقدسي يازير: " بابه كي ن اوزرينده چالينان قلبه ايسلام [دؤولتيند] ان بؤيوك قلبه ايدي، اونون اسير آلينديغي گون ايسه موسلمانلارين بايرام گونو ايدي " — موتههر ال-موقدسي، سه. 118. نيزاعم اول-مولكون دئيير: " مؤته سيمين اوچ قلبه سي اولموشدو، هاميسي دا ايسلامين شؤهرتي ايدي: بيرينجيسي، رورا اوزرينده كي قلبه، ايكينجيسي، بابك اوزرينده كي قلبه، اوچونجوسو، تبريستانلي مزير گبر اوزرينده كي قلبه. بو اوچ قلبه دن لاپ بيري باش توتماسايدي، ايسلام محو اولاردي " — سيياستنامه، سه. 227-228. اورتا عصر منبعلري نين معلوماتينا گؤره، بو دؤور عرضينده خوررميلر 225500 نفر عسگر و چوخلو عرب سركرده سيني محو ائتميشلر. خوررميلر اوزرينده كي قلبه خيلافت اوچون آسان بير ايش اولمادي. بونون اوچون اساسن اؤز يوكسك دؤيوش كئيفيتلرينه گؤره عربلردن فرقلنن تورك حربي بيرلشمه لرين صفربرلييه آلينميشدي. بوندان علاوه ، بابه كي ن عوصيانيني ياتيرماقدا " خيلافت قوشونلاري ايله بيرليكده ائرمني ناخارارلاري دا اؤز قوشونلاري ايله ايشتيراك ائديرديلر " [82]. بابه كي ن رهبرليگي ايله خوررميلرين عوصياني آذربايجان تاريخينده ان پارلاق صحيفه لردن بيريدير. م.كازيمبگين سؤزلرينه گؤره، آبباسيلر خيلافتينده خالق عوصيانلاري نين مووففقيتلري " قيساموددتلي و كئچيجي اولسا دا، حئيرتلي ايدي " بابه كي ن عوصياني مووففقيتسيزلييه اوغراماسينا باخماياراق، خيلافتين شيمال ويلايتلرينده ياشاميش خالقلارين شووروندا درين ايز بوراخدي. بابه كي ن آرديجيللاري دوققوز عصرين آخيرينادك خيلافتده باش وئرن بوتون يئني عوصيانلارين اؤزگي اولدولار[. خوررميلردن بير چوخلاري اون عصرده ايسمايليلرين تبليغاتينا اويدولار و تصادوفي دئييلدير كي، ايرانين شيمالشرق و شيمال-قرب، خزر دنيزي ساهيلي و كوهيستان رايونلاري سونرالار خوررميلرين آرديجيللاري اولان باطينيلرين داياغي اولدو.


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : سياست و مدنيت | 0 باخيش لار


زنان* آمازون* در آذربايجان* 
آمازونها قبيله* اي* از زنان* جنگجو بودند كه* هيچ* مردي* را ـ به* غير از زمانهاي* ويژه* ـ به* قبيله* راه* نداده* و براي* خود ملكه* اي* جنگجو داشتند كه* قدرت* سياسي* نظامي* قبيله* را در اختيار داشت* . آنها روزگار طولاني* در آذربايجان* سكونت* داشته* و براي* خود حكومتي* به* پايتختي* شهر بردع* داشتند .
آمازون* لفظي* يوناني* و متشكل* از دو بخش* «آ» و «مازون*» است* . «مازون*» يعني* «پستان*» و «آ» حرف* نفي* در زبان* يوناني* است* و معني* آن* «بي* پستانها» مي* شود چه* زنان* آمازون* براي* اينكه* بتوانند بهتر شمشير زني* و تيراندازي* نمايند يكي* از پستانهايشان* را مي*بريدند و يكي* ديگر را براي* شير دادن* نگه* مي* داشتند . اكثر نويسندگان* معتقدند كه* آنها پستان* سمت* راست* را مي* بريدند ولي* فردوسي* در شاهنامه* معتقد است* كه* آنها پستان* سمت* چپ* را مي* بريدند . او در اين* مورد مي* نويسد :
سوي* چپ* بكردار جوينده* مرد كه* جوشن* بپوشد بروز نبرد
سوي* راست* پستان* بسان* زنان* بسان* يكي* نار بر پرنيان*
زنان* آمازون* داراي* جامعه* بي* طبقه* بوده* و همه* با هم* برابر بودند و كسي* را بر كسي* برتري* كلي* نبود . آنها همگي* با هم* براي* پيشبرد اهداف* قبيله* كار و كوشش* مي* كردند و همگي* در سود و زيان* امورات* قبيله* شريك* بودند .
«حمدالله* مستوفي*» در كتاب* «نزهة* القلوب*» در مورد زنان* آمازون* مي* نويسد :
«هر كاري* كه* جهت* نظام* امور دنيوي* ، مرد آنرا بايد كرد از فلاحت* و صناعت* و. غيره* آن* ، آنجا همه* زنان* كنند و هر چيزشان* كه* حاصل* شود همه* را با هم* شركت* بود و بزرگي* و كوچكي* و نزاع* جهت* سود و زيان* در ميان* ايشان* نيست* و زيادت* جويي* و تنعم* طلبي* و زينت* خواهي* و ذله* بندي* به* معتقد ايشان* حرام* است* الحق* خوش* مذهبي* و روشي* دارند و جنين* زنان* را بر بسيار مردم* ترجيح* و تفضيل* است*»
زنان* آمازون* داراي* ملكه* هاي* مشهور از جمله* ملكه* هيپوليته* ، ملكه* ميرنيا ، ملكه* پانتزيله* ، ملكه* اسپاترا ، ملكه* تومروس* و ملكه* تالس* تريس* بودند . ملكه* اسپاترا همسر آمركس* حكمران* تركان* سكائي* آذربايجان* بود كه* در كشمكش* دائمي* با كورش* كبير بسر مي*بردند! چون* كوروش* همواره* سعي* مي* كرد تا بزور شمشير و نيزه* به* متصرفات* خود بيافزايد .
در جنگي* كه* آمرگس* با كورش* كبير كرد عليرغم* دلاوريهايش* شكست* خورد و اسير گرديد . كوروش* به* ملكه* اسپاترا پيغام* داد كه* با اسير شدن* شوهرش* بهتر است* كه* بدون* مقاومت* تسليم* شود ولي* ملكه* اسپاترا به* همراه* دويست* هزار از زنان* آمازون* و سيصد هزار از تركان* سكائي* به* مقابله* كوروش* شتافت* و در طي* جنگي* سهمگين* كوروش* پادشاه* ايران* را شكست* سختي* داده* و او را اسير نمود . چون* پادشاه* هر كدام* از طرفين* مخاصه* در دست* ديگري* اسير بود لذا قرار بر مبادله* اسرا گرديد و كوروش* كبير با آمرگس* سكائي* مبادله* شد .
دنباله* اين* مناقشات* به* زمان* حكمداري* ملكه* تومروس* كشيده* و عاقبت* جنگ* بزرگي* دوباره* ميان* كوروش* كبير و ملكه* آمازونها كه* رهبري* سكائيان* را نيز در دست* داشت* در گرفت* .
در جنگ* اول* ، كوروش* كبير به* حيله* پسر ملكه* تومروس* را كه* فرمانده* تركان* سكائي* بود گرفتار كرد و كشت* و اين* مسئله* موجب* خشم* ملكه* تومروس* گرديد .
ملكه* تومروس* كه* ـ بروايتي* دختر افراسياب* و بروايتي* از نوادگان* او بود - در رأس* يك* ارتش* بزرگ* سكائي* – آمازوني* به* مقابله* كوروش* كبير شتافت* و طي* جنگي* مخوف* سپاهيان* كوروش* را تار و مار و خود او را اسير كرد . به* دستور ملكه* سر كوروش* را در طشتي* بريده* و آنرا در ميان* طشت* خون* انداختند و ملكه* تومروس* خطاب* به* سر بريدة* كوروش* كبير !گفت* :
«در زندگي* از خون* خوردن* سير نشدي* اكنون* ] از خون* خود [ بنوش* تا سير شوي*»
اكثر شعرا و نويسندگان* آذربايجان* از اين* ملكه* آمازوني* آذربايجان* در اثرهاي* خود بانام*
احترام* آميز «آنام* تومروس*» (مادرم* تومروس*) با عزت* و حرمت* فوق* العاده* ياد مي* كنند و او را از ملكه* هاي* نمونه* آذربايجان* مي* شمرند .
از ديگر ملكه* هاي* جنجالي* آمازونها ملكه* تالس*تريس* يا ملكه* نوشابه* بود كه* ملاقات* او را با اسكندركبير را مورخين* ثبت* كرده*اند زنان* آمازون* گويا در اطراف* رودخانه* هاي* كر و ارس* زندگي* مي* كردند چه* مرحوم* تربيت* در شرح* حال* قطران* به* مناسبتي* به* همين* مسئله* اشاره* كرده* و بصراحت* مي* نويسد:
«كرزن* و كركر عبارت* از دو ملتي* است* كه* يكي* از آنها جوزن* ، كرزوان* يا كرميان* ميباشد كه* فعلا" موجود هستند و ديگري* ملتي* بودند كه* سرا شيب* سلسله* جبال* قفقاز از رود كر تا ارس* ] در جمهوري* آذربايجان* [ جايگير شده* و با آمازونها هم* حدود و معاشر بودند »
فردوسي* پايتخت* زنان* آمازون* را بنام* «هروم*»
مي* خواند كه* اسم* قديمي* «بردع*» از شهرهاي* آذربايجان* بود او در سفر اسكندر به* شهر زنان* و نوشتن* نامه* به* ملكه* آنجا مي* نويسد :
هي* رفت* با نامداران* روم* بدان* شارساني* كه* خواني* هروم*
بفرمود تا فيلسوفي* ز روم* برد نامه* نزديك* شهر هروم*
نظامي* گنجوي* شاعر بزرگ* آذربايجان* در مورد نام* قديمي* و نام* جديد شهر زنان* در اسكندرنامه* خود چنين* توضيح* مي* دهد :
هرومش* لقب* بود ز آغاز كار كنون* بردعه* اش* خواند آموزگار
َمقدسي* تاريخ* و جغرافيا نويس* بزرگ* مسلمان* از شهر بردعه* بنعوان* «بغداد آذربايجان*» در دورة* خود ياد مي* كند . ملاقات* ملكه* تالس* تريس* يا نوشابه* با اسكندر كبير از مباحثه* انگيزترين* بخشهاي* اسكندر نامه* هاست* و بالاتفاق* تمام* سرايندگان* و نويسندگان* بر پاكدامني* و عفت* و عدالتخواهي* و آگاهي* به* رموز سياست* جهاني* اين* زنان* اشارات* مختلف* دارند .
اسكندركبير كه* خود بعنوان* سفير به* همراه* نامه* و پيغامي* از طرف* خود با لباس* مبدل* براي* وادار كردن* ملكه* تالس* تريس* به* پيش* او رفته* بود از طرف* ملكه* آمازونهاي* آذربايجان* مورد شناسايي* قرار گرفته* و وقتي* مورد انكار واقع* مي*شود ملكه* آمازونها با نشان* دادن* تصوير حكمرانان* جهان* از جمله* تصوير خود اسكندر به* او مي* گويد كه* تو اسكندري* نه* سفير اسكندر و اضافه* مي* كند:
مرا خواندي* و خود بدام* آمدي* نظر پخته*تر كن* كه* خام* آمدي*
در خاتمه* اينجانب* نظريات* خود را در مورد محل* جغرافيايي* زندگي* زنان* آمازون* با توجه* به* منابعي* كه* در اختيار دارم* بدين* طريق* مي*توانم* فورموله* كنم* : مسكن* اوليه* زنان* آمازون* بر طبق* شواهد تاريخي* مورخين* يونان* بايد كرانه* هاي* درياي* اژه* بويژه* شهر ازمير تركيه* باشد كه* بتدريج* به* طرف* درياي* سياه* در شمال* تركيه* « برابر آخر حد روم* از ناحيت* شمال*» كشيده* شده* و در اطراف* جلگه* هاي* دانوب* و مخصوصا” دامنه* هاي* قفقاز ساكن* شدند . زنان* آمازون* در سالهاي* بعد از شمال* دامنه* هاي* قفقاز به* طرف* جنوب* سرازير شده* «در سراشيب* سلسله* جبال* قفقاز از رود كر تا ارس* » جايگير شده* و در آنجا حكومت* مستقلي* به* پايتختي* شهر «بردعه*» در آذربايجان* تشكيل* مي* دهند
زنان* آمازون* در ادامه* مهاجرت* تاريخي* خود وارد تركستان* چين* به* مسافت* پانزده* روز از شهر سمرقند شده* و در آنجا شعبه*اي* از طريق* بزرگراه* قره* قورم* وارد پاكستان* و هندوستان* و مالزي* و فيليپين* شده* و شعبه*اي* به* طرف* چين* و كره* و ژاپن* و سيبري* ادامه* مسير مي* دهند آمازونها بعد از سكونت* متوالي* در مناطق* ترك* نشين* سيبري* از طريق* تنگه* برينگ* از آسيا خارج* شده* و به* آلاسكا در آمريكا وارد و در نهايت* در محل* فعلي* خود در اطراف* رودخانه* آمازون* در ميان* جنگل*هاي* صعب*العبور آمازون* سكونت* اختيار مي* كنند .
بدين* ترتيب* قومي* از زنان* قهرمان* كه* روزي* آسيا و افريقا و اروپا را با جنگهاي* خود به* لرزه* در آورده* و جنگهاي* مشهوري* به* راه* انداخته* بودند وارد آمريكا گرديده* و در ميان* جنگلهاي* مخوف* برزيل* ساكن* مي* شوند .
اميد است* تحقيقات* محققين* ديگر پرده* از رازهاي* ديگري* از اسرار زندگي* اين* زنان* قهرمان* آذربايجان* بردارد 




اين نقاشي در موزه بوستون امريكا نگهداري ميشود
نقاشي هاي ديگري هم وجود دارد كه در موزه لوور پاريس نگهداري ميشود


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : شعر،موسيقي و ادبيات | 0 باخيش لار

صمد بئهرنگي آذربايجان خالقي اوچون چوخ تانيش و دوغما بير آددير. اوزانلار، شاعيرلر اونون حاققيندا بوللوجا شعر يازميش، موسيقيده سسلنديرميشلر. بئهرنگي قدر ميللي اخلاقلا، ميللي معنويياتلا قايناييب- قاريشان شخصييت بلكه ده عومومييتله هئچ يوخدور. صمد بئهرنگي نين اسرارنگيز اؤلومو ده چوخ ماراقلي بير يئرده گئرچكلشميشدي: آراز چاييندا. آراز چايي آذربايجان ادبيياتيندا نيسگيلين، آيريليغين سيمگه سي كيمي آنلاشيلميش، آنلاديلميشدير. صمد بئهرنگي كيمي گنج بير يازارين آرازدا اؤلدورولمه سي آذربايجان ادبي موحيطي نين دويغوسال قاوراييشيني داها دا دريندن ائتكيله ميشدير. صمد بئهرنگي نين ياشاديغي تاريخده ميللي مسئله ني اؤن پلانا چكن تشكيلات و يا فردلر چوخ آز ايدي. او زامانلار ماركسيست، ايسلام دئوريمجيسي اولماق يايقين ايدي. بئهرنگي نين ان ياخين دوستلاري ماركسيست اولدوقلاري اوچون ياخالانيب اؤلدورولدولر. اصلينده آذربايجان ميللتي ماركسيست- لئنينيست ايدئولوژيلردن چوخ ضرر گؤرموشدور. ان فداكار و جسور گنجلريميز بو منفور ايدئولوژيلر يولوندا حياتلاريني ايتيرديلر. آنجاق هر زامان بؤيوك شخصييتلر تاريخي قاباخلايا بيلميشلر. او زامان صمد بئهرنگي هئچ بير "اينقيلابي" ايدئولوژيلره قاتيلمادان ياراديجيليقلا مشغول اولدو و آذربايجان ميللي ايستكلريني ديله گتيردي. او زامان ميللي مسئله ايله مشغول اولماق داها تهلوكه لي ايدي. ندن؟ چونكو بئهرنگي نين زامانيندا 21 آذر حاديثه سي نين خاطيره لريهله جانلي ايدي. 21 آذرده اؤلدورولن سايسيز اينسانلارين اوغوللاري، قارداشلاري، باجيلاري، نوه لري هله ياسدان تام اولاراق چيخماميشديلار. بو اوزدن ده پهلوي ايستيبدادي اوچون آذربايجان ميللي مسئله سي هر شئيدن تهلوكه لي ايدي. و صمد بئهرنگي بئله تهلوكه لي بير ايشله مشغول ايدي. 
بئهرنگي كند- كند، اوبا-اوبا دولاشيب ياشلي قادينلاردان و كيشيلردن دينله ديگي خالق ناغيللاريني كيتابلاشديردي. بو، ائله ايجتيماعي بير اورتامدا (موحيطده) باش وئريردي كي، مكتبلرده آنا ديلينده دانيشان چوجوقلاري، موعلليملري جزالانديريرديلار. بوتون بو چتين دوروما قارشي بئهرنگي ميللي كيمليگين يوكسلمه سي اوچون اينتئللئكتوال ساحه ده فعاليت گؤستريردي. بو ايستك دوغرولتوسوندا بئهرنگي "پارا- پارا" آديندا بير كيتاب يايينلادي. كيتابين آدي چوخ آنلاملي ايدي. بوراداكي "پارا- پارا" سؤزو، دولاييسييلا پارا- پارا بؤلونموش،پارچالانميش آذربايجانا ايشاره ائديردي. كيتابدا آذربايجان شاعيرلري نين شعرلريندن اؤرنكلر وئريلميشدي. بئهرنگي اؤلدورولدوكدن سونرا اونون اثرلرينه اولان ايستك شيددتلندي. بو شيددتلي ايستك ايستر-ايستمز اونون ميللي كيمليك گؤروشونون ده اؤزومسَنمه سينه سبب اولوردو. حتّي بو گون ده ميللي كيمليگيميزين يوكسليشينده صمد بئهرنگي نين كيتابلاري نين چوخ بؤيوك ائتكيسي وار. سادجه اونون اثرلري نين ائتكيسي دئييل، "صمد بئهرنگي" آدي اؤزو-اؤزلوگونده ميللي موباريزه ني چاغريشديرير. 
بئهرنگي بير چوخ اثر يازميش. هله ليك اونون "قاراجا باليق" كيتابيني ترجومه ائديب اوخوجولارا سونورام. ندن بو ترجومه يه احتيياج دويدوم؟ باكيدا ياشاديغيم زامان 4 ايل آتاتورك ليسه سينده اؤيرتمنليك ائتديم. آنا ديليندن درس كئچيرديم. سانيرام 5-جي صينيفيندرسليگينه "قاراجا باليق"ي دا سالميشديلار. چوخ قوصورلو و حتّي يانليش و خطالي ترجومه ائديلميش، بئهرنگي نين بعضي گؤروشلري ده تحريف ائديلميشدي. بو اوزدن ده او زامان بو كيتابي گونئيدن گتيرديب ترجومه ائتديم. اؤز ترجومه مي اوشاقلارا اوخودوم. هئچ واخت اونوتمارام كي، ائله هيجانلا اوخوموشدوم بو اثري كي، تنففوس زنگي نين چالماسينا باخماياراق، اوشاقلار اوتوروب دينله مگي ترجيح ائتديلر. كيتابداكي باليق تيمثاليندا رمزلشديريلن قهرمانليقدان هاميسي نين توكلري بيز- بيز اولموشدو. 

منجه بئهرنگي نين شاه اثري ائله بو كيتابدير. يقين كي، ياشاسا ايدي، داها بؤيوك اثرلر ياراداجاقدي. " قاراجا باليق" دوغرونو، سونسوزلوغو و روحي بوتونلوگو آختاران بير اينساني خاطيرلادير. بو يولداكي موباريزه ده تجروبه قازانيب اولقونلاشان، ماجرادان ماجرايا آتيلان، بير آن بئله دوغرونو آراماقدان واز كئچمه ين بير اينسان. قارشيسينا تورلو- تورلو جهالت چيخير، حياتيني محو ائدن وحشيلرله قارشيلاشير قاراجا باليق. آنجاق حيات دوغرونو اؤيرنمه يه حسر ائديلميرسه اونون نه آنلامي وار. حياتا آنلام وئرن حركتدير. چونكو حركت ائدركن تجروبه قازانيلير، يئني هدفلر اورتايا چيخير. بئهرنگي چوخ گؤزل تثبيت ائتميش بونو كي، بؤيوك آماج يولوندا سفره چيخاركن، قورخو حيسسي اؤز-اؤزونه يوخ اولور. قورخو حيسسي داها چوخ دورغونلوغون و ذهنين اؤز قارانليغيندا، اؤز دومانليغندا بوغولماسي نين نتيجهسيدير. اوزاق يوللارين يولچوسو اولماقلا، بؤيوك هدفلري نفسده اؤزدئشلشديرمكله قورخو دويغوسوندان قورتولماق مومكوندور. يولچولوق زاماني قورخو فاكتورلاري ايله موباريزه باشلايير و قورخونو يارادان انگللر اوراتادان قالديريلير. نئجه كي، قاراجا باليق اؤز قيلينجي ايله باليق اودان قوشو، باليقلاري يئين ناققاني ايچلريندن وورور. اؤز قيلينجي ايله اونلارين قارنيني ييرتيب و باليقلارين حياتيني تهلوكه دن قورتارير. هامي قهرمان اولماز. قهرمانليق اوچون هونر و كاراكتئر لازيمدير. بير قهرمانين، بير فيكير آدامين حسابينا بير ميللتو بير توپلولوق آزادليغيني الده ائدير. بئله ليكله ده گئرچك حيات هم ده باشقالاري اوچون ياشاماقلا، باشقالارينا آزادليق و سعادت گتيرمكله واساسا ده اوستون و ياراديجي بير كيمليگه قوووشماقلا آنلام قازانير. بئهرنگي "قاراجا باليق" كيتابيندا بو اخلاق آنلاييشيني، بو اخلاق فلسفه سيني ميللته آنلادير، شرح ائدير. كيچيك حجملي بو كيتابدا بؤيوك فيكيرلر و سيرلر يئرلشميشدير. جميعتين، اؤزَلليكله گنجليگين بؤيوك ايده آللارينا و ياراديجيليق ايستكلرينه قارشي اسكي دَيرلرين نئجه ده مانع اولدوغو آنلاديلير. سانكي نيچه نين فلسفه سي چوخ ساده ديلله ايضاح ائديلير. نيچه يه گؤره اوچ نؤوع كاراكتئر وار: 1- اخلاقي و يا جميعتين اسكيدن قالان دَيرلري ايله راضيلاشيب حياتيني چورودن اينسان تيپي. چوغونلوغو (اكثريتي) تشكيل ائدن بو تيپلر هر نؤوع يئنيليگه و دَييشيمه قارشيدير.بونلار اسكي دَيَرلرين اخلاق آنلاييشيني مقبول ساييرلار. جهالتده ياشاماق آيدينليقدا و بيلگينليكده ياشاماقدان داها راحاتدير. تنبللر ان چوخ بونو ترجيح ائدرلر. 2- اؤزگور (آزاد) اينسان تيپي. بو تيپلر جميعتين اخلاق آنلاييشيني قبول ائتمزلر، آنجاق يئني دَيَرلر و يئني اخلاق آنلاييشي ياراداجاق سَوييه ده ده دئييللر. 3- اوستون اينسان تيپي. بو نؤوع اينسانلار اسكي دَيَرلري قبول ائتمه مَكله يئتينمزلر. اونلار هم ده اسكي دَيَرلري دئويريب يئني دَيَرلرين ياراديجيسي كيمي اورتايا چيخارلار. مثلا آتاتورك مين ايلليك عثمانلي-ايسلام تاريخيني دئويريب يئني اخلاق آنلاييشي، يئني حيات آنلاييشيني قوردو.صمد بئهرنگي نين "قاراجا باليق" اثرينده هر اوچ اينسان تيپي ايله قارشيلاشيريق. قاراجا باليق اسكي دَيَرلري ردد ائتديگي اوچون موحافيظه كار دسته اونا قارشي چيخير و حتي اسكي اخلاق سيستئمينين قورونماسي اوغرونا اونو اؤلدورمك ايسته ييرلر (بونلار اخلاقي دسته دير). بير دسته ايسه قاراجا باليغي دستكله يير، موحافيظه كارلارين حيات بيچيمينه قارشي چيخيرلار. لاكين بو دسته ده موحافيظه كارليغين دَيَرلريني اورتادان قالديريب و يئني دَيَرلر اورتايا قوياجاق بيلگي و جسارت يوخدور (اؤزگور دسته). كيتابدا بونلار قاراجا باليقلا جميعت آراسيندا خنثي فعاليتده ديرلر. قاراجا باليق ايسه دوشونجه و جسارت اؤندَري كيمي مئيدانا چيخير. بوتون تهديدلره سينه گرَرَك، يئني دونيا دوزَني قورماق ايسته يير (اوستون و ياراديجي كيمليك). قاراجا باليق بوتون انگللري اورتادان قالديريب، دار معنوي موحيطدن قورتولدوقدان و دنيزه قوووشدوقدان صونرا اؤلوم— حيات حاققيندا يئني دوشونجه لر سؤيله يير: " اؤلوم هر آن مني ياخالايا بيلر. آنجاق من باشارديغيم قدر ياشامالي، اؤلومدن قاچمالييام. يالنيز اؤلومله قارشيلاشا دا بيلرم. اؤنملي دئييل، اؤنملي اولان بودور كي، منيم حياتيم و يا اؤلوموم باشقالاري نين حياتينا نئجه تاثير گؤستره جكدير." بو دوشونجه اوستون كيمليگي اؤز ايراده سي و موباريزه سي ايله قازانميش بير ذئهنييتين اولا بيلر يالنيز. و قاراجا باليق دا اؤزگورلويو اؤز دار قارانليق موحيطينده دئييل، دنيز گئنيشليگينده قازانير. دار معنوي موحيط صونسوزلوغون ايچينده يوخ اولور. 
سانكي قاراجا باليق دوغرونو آختارماق اوچون هر شئيدن ايمتيناع ائديب يوللارا دوشن و اؤز روحوندا سفره باشلايان بودا پئيقمبرين سرگوذشتيدير. سانكي حياتيني بوتونو ايله بيلگييه حسر ائدن و دايما آختاريشدا اولان شمس تبريزي نين حيات شكليدير. سانكي بو كيتاب منيم اوچون يازيلميش. نه قدر ده اؤز حياتيملا "قاراجا باليق" آراسيندا بنزرليك وار. بو اوزدن ده بئهرنگي نين اثرلريني چوجوقلوق ياشلاريمدان باشلاياراق دؤنه- دؤنه اوخودوم و منيم ميللي موباريزه يه، فيكيرآختاريشينا قاتيلمامدا ائتكيسي اولان اردملي كيشيلردن بيري ده صمد بئهرنگيدير. صمد بئهرنگي موعلليم ايدي. يئنه ده موعليمدير و ابديا ده بو ميللتين موعلليمي اولاراق قالاجاقدير. من بؤيوك بير غرور حيسسي ايله دئييرم كي، منيم دوشونجه مين، ميللي دويغولاريمين موعلليملريندن بيريسي ده صمد بئهرنگيدير. بو اوزدن ده بو كيتابين ترجومه سي شاگيردين اؤز موعلليمينه اولان تؤحفه سي كيمي آنلاشيلماليدير. سون اولاراق يئنه ده بو كيتابين ترجومه سيني صمد بئهرنگي نين شاگيردلرينه تقديم ائديرم. بو گون اونلارين چوخو آذربايجانين ميللي ايستكلري يولونداموباريزه آپارديقلاري اوچون ايسلامين قارانليق زيندانينا آتيلميشلار. بو ترجومه ني سيزلره سونورام منيم محبوس باجيلاريم، قارداشلاريم. 
گونتاي گنجالپ
15.06.08
فينلادييا


+0 به يه ن
یاییلیب : چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 | یازار : صاديق صاديقي | بؤلوم : حماسي ،ايثارگري | 0 باخيش لار
چنگيزمهدي پور در سال ۱۳۴۰ در روستاي شيخ حسنلو از توابع شهرستان كليبر در استان آذربايجان شرقي به جهان چشم گشود. وي از كودكي شيفته موسيقي بود و از ......


چنگيز مهدي پور (نوازندهٔ زبردست ساز تركي قوپوز)

چنگيزمهدي پور در سال ۱۳۴۰ در روستاي شيخ حسنلو از توابع شهرستان كليبر در استان آذربايجان شرقي به جهان چشم گشود. وي از كودكي شيفته موسيقي بود و از محضر عمويش آشيق عين*اللّه- كه از اساتيد معروف آن ديار بود بهره جست و با ساز قوپوز آشنا گرديد.او به دنبال يادگيري فنون موسيقي در سال ۱۳۵۶ در تهران اقدام به خريدن ساز و نواختن آن و در طول اين سالها ضمن فراگيري آهنگ هاي مربوط به ساز و صنعت عاشيقي ،از تكنيك و هنر جذاب " استاد حسين اسدي "نيز بهره مند گشت.در سال
در سال ۱۳۶۲ در تهران در آموزشگاه موسيقي چنگ ، نتهاي موسيقي را فرا گرفت وجمع آوري، تحقيق و تأليف قطعات نت ها راسرمشق فعاليت هاي هنري خود قرار داد." چنگيز مهدي پور " در سال ۱۳۶۸ به تبريز بازگشت و در محضر " استاد يحيي اسماعيل*زاده " تئوري موسيقي را فراگرفت. در سال ۱۳۶۹ گروه موسيقي دالغا را تشكيل داد و سرپرستي آن را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۷۱ آموزشگاه موسيقي روشن را تأسيس كرد و در كنار تعليم " قوپوز " به تأليف كتاب " مكتب قوپوز" و آموزش علمي آن پرداخت. اين كتاب در سال ۱۳۷۹ چاپ گرديد و پس از آن وي در سال ۱۳۸۳ كتاب آشيق هاوالاري را به چاپ رساند.اين دو كتاب در سطح كشور و "باكو" تدريس مي شود.


مهم ترين فعاليتهاي هنري چنگيز مهدي*پور

* مهرماه سال ۱۳۶۹ اجراي كنسرت براي مهمانان چهاردهمين اجلاس صنايع دستي كشورهاي آسيايي در اصفهان
* مهرماه ۱۳۷۱ شركت در فستيوال دوسلدورف آلمان؛ همچنين اجراي كنسرت در هلند
* سال ۱۳۷۳شركت در فستيوال بين الملي فولكلوريك جهاني در اسپانيا و دريافت ديپلم افتخار ويژه جشنواره
* شركت در جشنواره*هاي دهه فجر سالهاي ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸ و كسب مقامهاي جشنواره و ديپلم افتخار
* سال ۱۳۷۵ اجراي كنسرت در شهرهاي مختلف كانادا از جمله مونترآل، ونكوئر و دانشگاه هارتاوس تورنتو
* سال ۱۳۷۶ اجراي كنسرت در اجلاس سران كشورهاي «گروه هشت» در استانبول
* آذرماه سال ۱۳۷۸ شركت در نخستين جشنواره موسيقي مقامي كشور در كرمان و دريافت لوح تقدير و ديپلم افتخار
* سال ۱۳۷۸ دعوت به كشور كلمبيا و اجراي برنامه*هاي مختلف
* سال ۱۳۷۹ اجراي موسيقي در فرانسه
* دي ماه ۱۳۷۹ اجراي مشترك موسيقي تركي ايران و آذربايجان در باكو
* تيرماه ۱۳۸۰ اجراي مشترك موسيقي تركي ايران و آذربايجان به مناسبت بزرگداشت آشيق عدالت نصيب*اُف
* آبان ماه ۱۳۸۰ اجراي موسيقي در كنگره بزرگداشت استاد محمدحسين شهريار در تركيه
* سال ۱۳۸۲ اجراي موسيقي در كنگره بزرگداشت استاد محمدحسين شهريار در تركيه
* تنظيم و اجراي موسيقي متن فيلم «ساراي» به كارگرداني يداللّه صمدي
* فروردين ماه ۱۳۸۴ اجراي موسيقي در نمايشگاه EXPO ناگوياي ژاپن
* آذر سال ۱۳۸۷ سرپرستي كنسرت گروه دالغا در تالار بزرگ كشور واقع در ته


بيوگرافي مختصر

1340 تولد در روستاي شيخ حسينلو از توابع شهرستان كليبر .
اولين استاد آشيق عين اله مهدي پور ( عمو ) .
1355 شروع نواختن ساز (قوپوز) .
1360 آشنايي با استاد حسين اسدي و بهره مندي از تكنيهاي ايشان .
1362 فراگيري آموزش تئوري موسيقي در آموزشگاه موسيقي چنگ تهران .
1368 نقل مكان به تبريز و تدريس در آموزشگاههاي موسيقي چنگ و استاد سليمي .
1369 همكاري با اركستر راديو و تلويزيون تبريز به رهبري استاد سليمي (به دعوت خوداستاد) .
1369 تشكيل گروه دالغا به سرپرستي چنگيز مهدي پور.
1369 اولين كنسرت گروه موسيقي دالغا براي مهمانان چهاردهمين اجلاس صنايع دستي كشورهاي آسيايي در شهر اصفهان .
1370 شركت در جشنواره موسيقي كشوري (دهه فجر) و كسب ديپلم افتخار ، لوح زرين ، عنوان تكنواز برگزيده .
1370 شركت در فستيوال موسيقي دوسلدروف آلمان و نيز اجراي كنسرت در همان تاريخ در كشور هلند .
1371 تاسيس آموزشگاه موسيقي روشن .
1373 شركت در فستيوال موسيقي بين المللي فولكولوريك جهاني در كشور اسپانيا و دريافت افتخار ويژه جشنواره .
1374 شركت در جشنواره موسيقي كشوري (دهه فجر) و كسب مقام برتر و ديپلم افتخار گروهي .
1375 كنسرت در دانشگاه " هارت هاوس " تورنتو در كشور كانادا به دعوت دانشگاه "هارت هاوس" و كنسرت در شهرهاي
مونترال و ونكووئر.
1376 شركت در فستيوال كشوري و كسب ديپلم افتخار و عنوان تكنواز برگزيده .
1376 كنسرت در اجلاس سران كشورهاي گروه هشت در استانبول تركيه .
1376 آهنگسازي و تنظيم و اجراي موسيقي متن فيلم " ساراي" به كارگرداني يداله صمدي .
1378 شركت در فستيوال موسيقي شهر كرمان به صورت گروهي و كسب مقام برتر و ديپلم افتخار .
1378 كنسرت در شهرهاي مختلف كشور كلمبيا .
1379 كنسرت گروهي به دعوت استانداري شهر اوزاكاي ژاپن و كنسرت تكنوازي در شهر اوزاكا و توكيو .
1379 كنسرت در كشور فرانسه .
1379 كنسرت گروهي در كشور آذربايجان و دريافت ديپلم افتخاراز مجمع آشيقهاي آذربايجان .
1380 كنسرت گروهي در كشور آذربايجان به مناسبت بزرگداشت استاد آشيق عدالت نصيب او.
1380 كنسرت گروهي در كنگره بزرگداشت استاد شهريار در شهرآنكارا كشور تركيه .
1381 كنسرت گروهي در كشور آذربايجان .
1381 دريافت لوح تقدير بهترين آهنگساز از طرف داوران در دهمين جشنواره كشوري توليدات راديو و تلويزيون .
1382 كنسرت گروهي در كنگره بزرگداشت استاد شهريار در شهر آنكارا كشور تركيه .
1383 كنسرت گروهي در جمهوري خودمختار نخجوان .
1384 كنسرت گروهي در نمايشگاه " EXPO" ناگوياي كشور ژاپن .
1384 آهنگسازي و اجراي موسيقي متن فيلم "ماه كامل" به كارگرداني آقاي ناجي .
1385 كنسرت گروهي در سالن فولارمونياي در كشور آذربايجان .
1386 كنسرت گروهي به دعوت موسسه " Södra tatrin" درشهرهاي استكهلم ، مال مو ، گوتنبرگ كشور سوئد و اجراي
گروه در همان تاريخ در كشورهاي دانمارك و آلمان .
1387 كنسرت گروهي در تالار بزرگ وزارت كشور
1388 شركت در جشنواره آشيقها در كشور تركيه .
" تاليفات "
1379 كتاب "مكتب قوپوز " جلد اول .
كتاب پژوهشي در مورد "آشيقهاي قديم و جديد" بنا به درخواست سازمان ميراث فرهنگي .
1383 كتاب " آشيق هاوالاري" .
" كاستها و سي دي ها "
1372 آلبوم موسيقي حماسي آذربايجان به درخواست حوزه هنري تهران .
1376 كاست " سئوگي " (اجراي كانادا)
1383 كاست و سي دي هاي " يانيق كرمي ، سالامات قال ، ائل باغچاسي " .
1385 سي دي تصويري " سئوسه مني " .
1387 سي دي صوتي وتصويري " ساري گلين " .


پروفسور رحيم رحمان زاده رئيس مركز بين*المللي جراحي مفاصل و استخوان برلين و پايه گذار جراحي مدرن ارتوپدي و تروماتيك ارتوپدي در سطح بين*المللي اصالتاً آذربايجاني و متولد شهرستان 

شبستر است. وي فرزند قاضي و وكيل حاج يوسف رحمانزاده و نوة مقاطع كار معروف، حاج علي احمد رحمان زاده بود. يكي از مهمترين متدهاي جراحي وي، ارائه و گسترش نظريه كاشتن 

اعضاء مي باشد.

وي در 18 سالگي به تركيه رفت و تحصيلات پزشكي عمومي خود را در استانبول تركيه گذراند. پس از آن براي تكميل تحصيلات تخصصي خود در رشته جراحي عمومي و جراحي تصادفات 

ارتوپدي راهي آلمان شد. رحمان زاده در دانشگاه <ماينز> به مقام پروفسوري نايل آمد و از سال 1973 رياست كرسي جراحي دانشگاه برلين را برعهده گرفت. او به عنوان پايه گذار 

جراحي مدرن ارتوپدي، تكنيك*هاي جراحي خاص در اين رشته را ابداع كرد. پروفسور رحمان زاده درحال حاضر به عنوان پرزيدنت سمينارهاي اروپايي و جهاني مقام پرزيدنتي جمعيت جراحان 

ارتوپدي تصادفات و سوانح، جمعيت جراحان پلاستيك آلمان و جمعيت جراحان عمومي اين كشور را نيز برعهده دارد. اين همه در حالي است كه تاكنون هيچ تبعه خارجي موفق نشده است به اين 

مدارج علمي در كشور آلمان دست يابد. وي همچنين برنده جايزه جراحي و داراي مدال درجه يك لياقت از رئيس جمهوري آلمان به واسطه نوآوري*هاي مهم و بديع در رشته ارتوپدي است. از 

پروفسور رحمان زاده تاكنون مقالات، تا ليفات و كتب متعددي در زمينه ارتوپدي چاپ و منتشر شده است. وي طبق يك برناه زمانبندي شده با بيمارستان ميلاد در تهران قرارداد همكار امضا نموده 

است.
تحصيلات
بعد از اتمام مدرسه و دانشكدة البرز تهران، در دانشگاه استانبول تركيه در رشتة داروشناسي به تحصيل مشغول شد. از سال 1964 در كلينيك دانشگاه جراحي مينز آلمان مشغول به كار شد از 

سال 1970 به عنوان دستيار مدير پزشكي كلينيك براي جراحي تصادفات كلينيك دانشگاه مينز انتخاب شد در سال 1973 به عنوان پروفسورAPL نامزد شد در سال 1975 به عنوان مدير 

كلينيك براي عمل جراحي مربوط به تصادفات و ترميم، در كلينيك دانشگاه بنيامين فرنگ لين برلين انتخاب گرديد در سال 1990 مدير تمامي بخشهاي جراحي در كلينيك دانشگاه شد از اول سپتامبر 

2001 مدير دارويي مئوكلينيك اكنون مدير مركز بين*المللي عمل جراحي مفصل و استخوان در برلين مي باشد
رياست و مديريت
در سالهاي 1977-1988 رياست گروه امور تصادفات دانشگاه برلين در سالهاي 1983-1985 رياست بخش جراحي دانشگاه برلين در سال 1988 سخنگوي بخش كاركنان گروه كاشت 

اعضاء آلمان(AO) در سال 1992 رياست بخش جراحي مربوط به تصادفات آلمان(DGU) در سال 1993 رئيس بخش جراحي پلاستيك و ترميم چهره و مفصل و استخوان آلمان
عضويت
گروه جراحي برلين جراحي مربوط به تصادفات برلين جامعه جراحي آلمان جامعه جراحي مربوط به تصادفات جامعه آلمان عضويت در جامعه ارتوپدي و پزشكي ورزشي آلمان عضويت در جامعه 

جراحي پلاستيكي و ترميم چهره آلمان عضو افتخاري چنديد جامعه جراحي ارتوپدي و تصادفات
افتخارات
سال 1998 كسب نشان لياقت جمهوري فدرال آلمان از رئيس جمهور فدرال Richard von Weizsaker سال 2001 به عنوان عضو افتخاري جامعه عمل جراحي مربوط به 

تصادفات آلمان سال2003 به عنوان عضو افتخاري جامعه عمل پلاستيكي آلمان
انتشارات
بيش از 350 مقاله و نزديك به 350 كتاب، مقاله و جزوات علمي


یارپاق لار : 1 .. 9 10 11 12 13 .. 14


Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : Blogskin.ir